مشاهدة النسخة كاملة : بیانات امام مهدی منتظر درباره اصحاب کهف و رقیم
Admin
30-08-2014, 04:55 PM
اعلان مکان تابوت سکینه و اصحاب کهف و رقیم
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
02 - جمادی الثانی - 1427 هـ
29 - 06 - 2006 مـ
۸-تیرماه-۱۳۸۵ه.ش.
ـــــــــــــــــــــــــ
ناصر محمد یمانی مکان تابوت سکینه را که نشانهای از خود انسانها در آن نهان است به مردم عالم اعلان میکند...
بسم الله الرحمن الرحيم
از یاری دهنده به محمد إمام ناصر محمد يماني به علمای مسلمین در تمام جهان و به خصوص درقُطر العربي [جمهوری یمن] السلام عليكم ورحمة الله وبركاته، السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين في الأوّلين وفي الآخرين وفي الملأ الأعلى إلى يوم الدّين، ثم أمّا بعد..
ای علمای امت چقدر من از شما درخواست و خواهش کردم تا به من خبر دهید در باره ناصر محمد یمانی چه فکری میکنید. اما تنها جواب هریک ازعلمای امت که از راه اینترنت از این امر آگاه شدند، فقط سکوت بود؛ سکوتی هولناک. و نه به امر من ایمان می آورید و نه نسبت به آن کافرید! این به خاطر آن است که درباره من متحیرید و نزد خود میگویید شاید دعوت ناصر محمد یمانی به حق بوده و راه راست را نشان دهد؛ جز اینکه درمورد موقعیت من در میان خودتان یقین ندارید و هم چنین درمورد آیاتی که ازآنها برایتان صحبت کردهام، یعنی خسوف هشدار دهنده ماه در رمضان ۱۴۲۵ [ ۱۳۸۳ه.ش.]اطمینان ندارید و باور نمیکنید که واقعا در اول ماه رمضان ۱۴۲۶[۱۳۸۴ه.ش.] خورشید به ماه رسیده باشد. و به همین ترتیب قبل از این که مادرانتان و مادران اجدادتان به عزایتان بنشینند، حقیقتی که درباره خودتان در قرآن خبر آن آمده است را دریافتهاید و به راستی که تا نشانههایی را که خداوند در خودتان قرار داده است برایتان روشن نشود مرا باور نخواهید کرد. این نشانه و آیت اصحاب کهف و رقیم هستند که خداوند آنها را از نشانههای بزرگ ساعت قرار داده است تا بدانید وعده خداوند حق است و «ساعت» بدون شک و تردید فرا خواهد رسید.
ای علمای امت! به خداوند قسم که به جز من هیچ کس از حقیقت اصحاب کهف آگاه نیست؛ حتی محمد رسولالله - صلّى الله عليه وسلّم – نیز جز ظاهر امر، چیزی درباره اصحاب کهف نمیدانستند. شاید یکی از شما بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید: «از خدا بترس، آیا تو تصور میکنی از محمد رسولالله - صلّى الله عليه و آله وسلّم – داناتری؟» و مانند شتری غضبناک و عنان بریده سر ما داد و فریاد کند. در جواب می گوییم: مادرت به عزایت بنشیند؛ من بیش از همه شما به محمد رسولالله - صلّى الله عليه وسلّم – محبت داشته و به ایشان نزدیکترم از نظر علم و تصدیق امرشان نیز بر شما اولویت دارم؛ تنها نکته این است که خداوند درباره اصحاب کهف اطلاعات بیشتری در اختیارمحمد رسولالله - صلّى الله عليه وسلّم – قرارنداده بود، چون موضوع آنها و آگاهی از شأن آنها مختص مهدی منتظر است نه ایشان و یا کس دیگر. خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿٢٢﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
یعنی از اهل کتاب؛ و این به خاطر آن است که دانش محمد رسولالله صلّى الله عليه وسلّم کمتر از دانش معلمش جبریل عليه السلام است، پس وقتی معلم چیزی را نداند، چگونه ممکن است دانش آموزش آن را بداند؟ ممکن است یکی از شما درحالیکه می خواهد ازعصبانیت با دندانهایش مرا تکه تکه ،کند بگوید :«پس تو فکر میکنی از جبریل علیه السلام و الصلاة هم بیشتر میدانی؟» در جواب میگویم: صبر کنید ای مردم؛ به راستی که کسی از جنود خداوند در آسمانها و زمین، از حقیقت امر آنها[اصحاب کهف و رقیم] خبر ندارد مگر مهدی منتظر. علت هم این است که خداوند برای نابودی قومِ اصحاب کهف، هیچ یک از جنود خود در آسمانها و زمین را به یاری نگرفت و این برای آن است که با مثالی به شما نشان دهد که هرکس تلاش کند برای خود تلاش و مجاهده کرده است و خداوند از عالمیان بی نیاز است و اگر بخواهد بردشمنانش پیروز میشود اما گاهی برخی از شما را گرفتار برخی دیگر میکند. [مترجم: یعنی خداوند برای نابودی یک قوم نیاز به کمک ندارد، چنان که در مورد قوم اصحاب کهف چنین کرد اما گاهی مردم را گرفتار یکدیگر کرده و گروهی را وسیله عذاب یا نابودی گروه دیگر قرار میدهد].
ای مردم بیایید تا حقیقت اصحاب کهف را برایتان بیان نمایم و درباره آنها به طور مفصل از قرآن سخن بگویم، چرا که خداوند حقاً علم کتاب را به من عطا نموده است؛ علم کل کتاب به صورت جامع و کامل و نه علم بخشی از کتاب به من عنایت شده است..پس در دریای داستان اصحاب کهف سیر کرده و حقیقت داستانشان را از قرآن عظیم استنباط میکنیم.
اول: قوم اصحاب کهف.
اصحاب کهف اهل قریهای ازنسلهای اولیه بودند که قبل از ابراهیم و لوط و شعیب و بعد از نوح و ثمود زندگی میکردند. خداوند رسول خود الیاس علیه الصلاة و السلام را برای هشدار دادن به اصحاب رس برانگیخت؛ منظور از «رس» کوه است و «رواسی» به معنای کوههاست و مفرد «رواسی» الرسّ و به معنی کوه است. نام این کوه کوچک که قوم اصحاب کهف روی آن سکونت داشتند «حمة ذياب بن غانم» است و در بالاترین مکان جزیرة العرب قرار دارد و مرتفعترین مکان در جزیرة العرب بلندیهای صنعاء است و رفیعترین محل بلندتر ازصنعاء؛ بلندی ذمار است. بلندترین مکان در کوه ذمار و تمام استان ذمار، منطقه حورور است؛ منطقه اقمر از حورور رفیعتراست که حمة ذباب را در آنجا میتوان پیدا کرد که برخی از ساکنان تپه گرگها[حمة ذباب] برای شوخی با ساکنان روستای جدید به آن «تپه سگان» [حمة کلاب] میگویند. برخی مورخان روستا را به نام «حمة ذياب بن غانم» مینامند. اما اسم حقیقی آن در قرآن به نام «قریه الرسِ» آمده است یعنی روستای کوه؛ جغرافیدانها به آن «تل» میگویند، اما اهالی ذمار آن را «الحمه» یعنی «تپه» صدا میکنند و نام فعلی آن «حمة کلاب» است که در شرق شهر ذمار قرار دارد و در قرآن به آن قریه یا آبادی «اصحاب الرسّ» گفته میشود؛ یعنی «اهالی آبادی الرسِ» و همان طور که پیش از این گفتیم «رس» مفرد رواسی یا کوههاست.
برمیگردیم به ادامه داستان، خداوند بنده و رسول خود الیاس علیه الصلاة و السلام را به سوی قریه اهالی رس فرستاد، و جوانی را نیز برای محکم کردن پشت او و یاری رساندنش همراه او فرستاد تا مردمشان را به عبادت خداوند یکتا و ترک بت پرستی دعوت کنند، جوان دیگری نیز دعوت آنها را پذیرفت و به واسطه او خداوند آنها را تقویت کرد و هر سه نفر نبی خداوند شدند؛ حکایت دو پسر جوانی که خداوند به عنوان نبیّ انتخاب نمود، مانند هارون برادر موسی است که خداوند رسالت را به سوی موسی وحی نمود و با انتخاب برادرش هارون به عنوان نبی و وزیر پشت موسی را محکم نمود؛ درمورد رسول الله الیاس علیه الصلاة و السلام نیز چنین است ؛ الیاس دریافت کننده رسالت پروردگارش بود؛ اما جوانانی که دعوت رسول الله الیاس را پذیرفته و به پروردگارشان ایمان آوردند؛ از جانب خداوند مورد هدایت بیشتر قرار گرفته و علم و دانش بیشتری به آنان عطا شد و خداوند آنها را همراه الیاس به نبوت برگزید تا مردم قریه رس را به ترک بتپرستی و پذیرش دعوت حق و عبادت خداوند یگانه و یکتا فرا بخوانند. اما اهالی رس آنها را تهدید کرده و آنان را عامل برانگیخته شدن خشم خدایانشان وبروز خشکسالی دانستند و مدعی شدند از آغاز این دعوت خیری به آنها نرسیده است:
{قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ ۖ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [يس]
اهالی رس در صدد آزار و اذیت آنها بر آمدند، لذا همانند محمد رسولالله - صلّى الله عليه وسلّم –و همراهش که از دست مکر کافران به غار پناه بردند؛ آنها نیز به غاری پناه برده و مخفی شدند. بعد از اختفاء الیاس و دو نبی جوان دیگر، مردی شتابان از اطراف شهر آمد؛ او ایمان خود را پنهان کرده بود و در حقیقت او تنها کسی بود که به این دعوت ایمان آورده بود؛ اما آن را مخفی میکرد به طوری که حتی الیاس و دو وزیر گرامی او از ایمان وی خبر نداشتند. ایمان مخفیانه این مرد، مانند ایمان مؤمن آل فرعون بود که تا زمانی که شنید بر ضد موسی دسیسه شده و قصد قتل او را کردهاند، ایمان خود را مخفی نگاه داشته بود. اما بعد آن خشمگین شده و نتوانست ایمان خود را بیش از آن پنهان کند، پس به موعظه مردمش پرداخت و با بلاغت با آنان سخن گفت. این مرد نیز وقتی از مکر مردم بر علیه انبیای خداوند باخبر گردید؛ خشمگین شده و به سوی مردم آمده و ایمان خود را در روز روشن در برابر مردم علنی نمود و درحالیکه آنها را به چالش می کشید گفت:
{إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿٢٥﴾} صدق الله العظيم [يس].
و مردم او را به قتل رساندند؛اما خداوند برای محفوظ ماندن راز اصحاب کهف ؛ بعد از قتل آن مرد مؤمن لشکری از آسمان به سراغ آنها نفرستاد:
{ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ ﴿٢٨﴾ إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾} صدق الله العظيم [يس].
بلکه خداوند اصحاب رس را در زمین فرو برد و آنها و قصرهایشان توسط کوه الحمه بلعیده شد و قصرهایشان با کلمه کن فیکون خداوند به داخل کوه فرو رفت و بلافاصله بعد از اینکه آن دعوت کننده را که در برابرشان ایمان خود را علنی کرده بود کشتند، فقط یک صیحه آسمانی رخ داد و ناگهان همگی خاموش شدند. اما رسول خداوند الیاس و انبیای جوان و گرامی که همراهش بودند هنوز به خاطر تهدید شدن از جانب مردم خود را در غار مخفی کرده بودند:
{لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [يس].
و زمانی که بیدار شدند، نمیدانستند بعد از آنها چه بر سر مردمانشان آمده است؛ و رسول خداوند الیاس خواست یکی از آن جوانانی را که همراهش بود به شهر بفرستد تا برایشان غذا تهیه کند و به او سفارش کرد مراقب ومحتاط باشد .پس گفت:
{إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
آن مرد به درغار رفت اما آبادی قوم خود را در بالای تپه ندید، چون زمین آنها را بلعیده بود و با این که خیلی از شب نگذشته بود، اما نه نوری دید و نه سروصدایی از آبادی شنید. از آن سکوت مهیب ترسیدند. نه صدای الاغی بگوش میرسید و نه بانگ سگها و این باعث وحشتشان شد. تصمیم گرفتند تا رسیدن صبح صبر کنند تا ببینند که قومشان کجا رفته و چه برسرشان آمده است. پس به غار بازگشته و مجدد به خواب دیگری رفتند و تا این زمان هنوز در خوابند:
{لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [الكهف]
میدانید چرا هرکس که آنها را ببیند دچار رعب میشود؟ آن طور که شما تصور میکنید علت آن بلندی موی سر و اندازه بلند ناخنهایشان نیست. این تفسیر بر اساس گمان است و گمان جای حق را نمیگیرد. اگر این تفسیر درست بود، پس چرا بعد از بیدار شدن اولشان گفتند یک روز یا قسمتی از روز را در اینجا بودهایم؟ چرا که اگر مو و ناخنهایشان بلند شده بود متوجه میشدند که مدت طولانی در آنجا بودهاند. ولی نشانهای از این تفسیر شما ندیدند، لذا گفتند یک روز یا قسمتی از آن را در اینجا گذراندهایم. این تفسیر و آن داستان که یکی از آنها با پولی قدیمی به شهر رفت و همان باعث فاش شدن رازشان گردید نیز درست نیستند!! شما را به خدا آیا این تفسیر منطقی است؟! اگر که این تفسیر شما درست باشد؛ مردی که آنها را پیدا کرده بود مانند آن ضرب المثل مصری «من طأطأ لسلام عليكم» ، ماجرایشان را از اول تا آخر داستان تعریف میکرد. ولی میبینیم کسانی که آنها را پیدا میکنند چیزی راجع به آنها نمیدانند؛ بلکه برعکس دربارهشان جدال کرده و اختلاف دارند و سپس آگاهی از حال آنها را به خدای خود واگذار کرده و میگویند:
{ ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَاناً ربّهم أعلم بِهِمْ } صدق الله العظيم [الکهف:۲۱]
شما از کجا از حال آنها باخبرید و این حرفها را میگویید، درحالیکه میبینیم کسانی که آنها را پیدا کردند، هیچ چیز درباره آنان نمیدانند جز اینکه عالمانشان دیدند که آنها حتما در کتاب و در موعدی مقرر شأنی خواهند داشت و خداوند آنها را بیهوده نگاه نداشته است. پس تصمیم گرفتند بر ایشان مسجد بسازند تا زمان مقدر برای آشکار شدن شأن آنها در کتاب فرارسد.
اکنون زمان روشن شدن علت نگهداری آنها رسیده است: تا بدانید وعده خداوند حق است و بدون شک و تردید «ساعت» فرا میرسد و خداوند آنها را نشانهای از نشانههای بزرگ «ساعت» قرار داده است. در مورد رقیم هم که بعداً به اصحاب کهف اضافه شده است نیز همین طور است و او از نشانههای فرا رسیدن «ساعت» است . او بنده خداوند و رسول او عیسیبنمریم علیه الصلاة و السلام است که ذکرش در ابتدای سوره کهف آمده است:
{وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّـهُ وَلَدًا ﴿٤﴾مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ ۚ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ ۚإِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا ﴿٥﴾}صدق الله العظيم [الكهف].
شما مسلمانان نیز چیزی درباره فرزند مریم نمیدانید و تصور میکنید خداوند هم جسم و هم روح او را بالا برده است، درحالیکه خداوند او را میرانده و روح فرزند مریم را به سوی خود بالا برده و به ملائکه امر نموده تا جسد او را تطهیر کنند و برای همین خداوند تعالی میفرماید: { وَمُطَهِّرُكَ }. پس فرشتگان او را تطهیر کرده و در تابوت سکینه، همراه با سایر نشانهها قرار دادهاند. تابوت در تونل غار اصحاب کهف و در روستای اقمر در جنب حورور در استان ذمار قرار دارد. یهودیان را از ورود به این منطقه به شدت برحذر میدارم و میگویم اگر راست گفته و جرات دارند تلاش کنند تا به آنها صدمهای برسانند؛ اگر آنها مکر و حیلهای دارند؛ به کار ببندند و منتظر نباشند که خداوند بر کافران احاطه دارد. خداوند آنها را از وزرای من قرار داده است اما اکثر شما نمیدانید.
ای اهالی یمن! ببینید سخن من راست است یا دروغ. شاید هم مرا مسخره کرده و به دنبال چیزی نگردید تا زمانی برسد که به امر خداوند و با انفجاری بزرگ، آتشفشانی در نزدیکیتان رخ دهد که زمین را زیر پایتان بلرزاند؛ آن گاه فرمان مرا اطاعت کرده و نشانه های تصدیق را استخراج نمایید تا مردم بدانند وعده خداوند حق است و «ساعت» بدون هیچ شک و تردیدی فرا خواهد رسید. من مسئولیت این امر را در درجه اول متوجه رییس جمهور یمن علی عبدالله صالح میدانم پس فرمان را اجرا کند. اگر اطلاعات بیشتری درباره آنها میخواهید؛ به شما خواهیم داد. ولی شما به زودی حق را در عالم واقعیات خواهید دید. پس از تابوت آغاز کنید:
تابوت سکینه از نشانههای فرمانروایی من بر شماست...
یکی از اهالی یمن این خطابه را به آبادی «حمة ذباب» که بین قریه حورور و قمر قرار دارد برساند؛ چون قریهای که خداوند در زمین فرو برده است یعنی [آبادی اصحاب رسّ] زیر پاهای آنهاست. اما غار در قریه قمر که در کنار «حمة ذباب» است، واقع شده و ممکن است یکی از اهالی علوفه گوسفندان خود را در آن نگهداری کند و نداند چه چیزی پشت آن دیوار قدیمی قرار دارد و از آن غافل باشد. اگر دیدید از اهالی یمن خبری نرسید بدانید به دنبال این حقیقت نگشتهاند. اما کسی که خیری در او باشد به دنبال آن خواهد رفت تا حقیقت دعوت ناصر محمد یمانی برای جهانیان روشن شود که آیا به حق سخن میگوید یا از کسانی است که دچار وسوسه شیطانی شده و ادعای مهدویتش حق نبوده و از گمراهان و گمراه کنندگان است...
الإمام المهدي المنتظر ناصر محمد اليماني
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4464
Admin
30-08-2014, 05:08 PM
- 7 -
الإمام ناصر محمد اليماني
09 - رمضان - 1430 هـ
30 - 08 - 2009 مـ
۱۲-مرداد-۱۳۸۸ه.ش.
01:22 صبح
ـــــــــــــــــــ
چرا خداوند تعالی نفرموده: «قال ربكم أعلمُ بما لبثتم»؛ بلکه فرموده است:{قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ} صدق الله العظيم ؟
الإمام ناصر محمد اليماني
25 - شعبان- 1430 هـ
17 - 08 - 2009 مـ
۲۶-مرداد-۱۳۸۸ه.ش.
02:35 صباحاً
بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
{ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَاماً فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً﴿۱۹﴾ إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً﴿۲۰﴾}صدق الله العظيم
ونکته سؤال در این است:
{قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ }صد ق الله العظيم
چرا خداوند تعالی نمیفرماید: «قال ربكم أعلمُ بما لبثتم»؟ بلکه میفرماید:
{قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ }صد ق الله العظيم
علیرغم این که کسی که آنها را مورد خطاب قرار میدهد یک نفر است:
{قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَاماً فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً﴿١۹﴾}صدق الله العظيم
آیا دقیقاً متوجه نکته مورد سؤال شدید؟ پس ما آن را در فرموده خداوند به صورت برجسته نمایش میدهیم:
{قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَاماً فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَداً﴿١۹﴾}صدق الله العظيم
وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين
الإمام المهدي ناصر محمد اليمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحيم
والصلاة والسلام على خاتم الأنبياء والمُرسلين وآله الطيبين الطاهرين والتابعين للحق إلى يوم الدين
ای خردمندان و متدبران در آیات کتاب؛ جواب «الأواب» از همه به حقیقت نزدیکتر است و حال اطلاعات بیشتری دراختیارتان میگذاریم که چرا به مخاطبین، به صورت جمع خطاب شده و پاسخ مخاطب نیز جمع است .اما علت اینکه یکی از آنها با زبان جمع سخن میگوید:
{قَالَ قَآئِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا } صدق الله العظیم [الکهف: ۱۹}
علت این است که اگر با صیغه «مثنی» یعنی خطاب به دو نفر سخن میگفت چنین برداشت میشد که گوینده، از آنها نیست و همراه آنها در غار نبوده است و از آنجا که او همراه با مخاطبانش در غار مانده بود از مدت زمانی که همگی باهم در آن غار بودند با صیغه جمع سؤال میکند:
{قَالَ قَآئِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ}
و جواب او نیز به صورت جمع بیان میشود چرا که مخاطب هم با آنها در غار مانده بود. برای همین گفتند: {قَالُوا لَبِثْنَا} و سپس جواب از جانب سؤال کننده باز به صورت جمع بیان میشود چون او یکی از آنها بوده است و بعد از اینکه جوابی که شنید نشانه عدم اطمینان از مدت اقامت در غار بود: «یک روز یا قسمتی از روز»، جوابی داد که هم خود او و هم مخاطبینش را دربرمیگرفت. برای همین گفت: {قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ} و از آنجایی که او یکی از آنهاست برای همین برایمان روشن شد حکمت اینکه بجای خطاب به دونفر؛ به صورت جمع خطاب میشود:
{ قَالَ قَآئِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا}
برای این که آنها سه نفرند نه دو نفر و اگر میگفت: «کم لبثتما» یعنی شما دو نفر چقدر ماندهاید، مشخص میشد که کسی که آنها را مورد خطاب قرار داده از آنها نیست و همراه آنها در غار نبوده است و به خاطر آن که او از آنهاست نمیشود که با صیغه «مثنی» خطاب شوند، چون در آن صورت تعداد اصحاب کهف حتماً دو نفر میشد چون با صیغه «مثنی» دربارهشان صحبت شده بود. اما سؤال او از آنها درباره مدت اقامت همراهان و خودش است، چون او نیز همراه آنها درغار بوده و کلام خداوند بسیار دقیق بیان شده است. نظر شما چیست؟ فکر میکنید اگر سؤال کننده پرسیده بود:«کم لبثتما» یعنی شما دو نفر چقدر ماندهاید؛ ما او را جدا از تعداد اصحاب کهف به حساب نمیآوردیم؟ و همین طور اگر که سؤال کننده میگفت: «قال ربكم أعلم بما لبثتما» یعنی: «خداوندتان میداند که شما دو نفر چقدر در غار مانده اید» ، در این صورت روشن میشد که او خودش را از آنها جدا کرده و با آنها نیست. برای همین از جانب خود و آنها جواب داده و علام الغیوب را آگاه از مدت اقامت همگی میداند وبرای همین می گوید :
{قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ } صدق الله العظيم
وبه این ترتیب او با زبان جمع صحبت کرده و خود را از اصحاب کهف جدا نمیشمارد چون یکی از آنهاست؛ اینجاست که حکمت اینکه مخاطب با صیغه جمع سخن میگوید و همین طور علت اینکه به نام جمع به صورت فردی جواب میدهد روشن میشود:
{قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ } صدق الله العظيم
به علاوه در زبان عربی می توان دو نفر را به صورت جمع مورد خطاب قرار داد؛ اما ما میخواهیم دانش بیشتری درباره سخنان او به شما بدهیم، چون اگر او میگفت: «کم لبثتما» یعنی «شما دونفر چقدر در غار ماندهاید» ، مشخص میشد سؤال کننده از اصحاب کهف نبوده و گو اینکه او شخص دیگری است که آنها را یافته است؛ پس حتما از آنها به صورت صیغه «مثنی» سؤال میکرد. چون یکی از آنهاست از زمان اقامت همگیشان سؤال میکند و برای همین میگوید: «چقدر ماندهاید» یعنی با صیغه جمع: من و شماها صحبت میکند و پاسخ او نیز به صورت جمع داده می شود:
{قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ } صدق الله العظيم
پیش از این در باره تعداد، داستان، نام، ماجراشان و حکمت ماندن آنها در غار به تفصیل سخن گفتهایم و فتوا دادیم که سخن حقّی درباره شأن آنها وجود دارد، سخنی است که تعداد آنها را به درستی آورده است و خداوند آن «قول» را به عنوان رویدادی که تا به حال گفته نشده و در آینده بیان میشود، آورده است [حرف س در سیقولون نشانه آینده است] و آن اولین قسمت کلام خداوند است:
{سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ}صدق الله العظيم
و این سخن حقّ، متعلق به مهدی منتظر و انصار اوست تا نشانهای برای اثبات درستی سخن گروهی باشد که تعداد و مدت اقامت و داستان آنها را به درستی بیان میکنند و خداوند اصحاب کهف را برخواهد انگیخت تا مردم بدانند چه گروهی، تعداد و مدت اقامت و داستان آنها را درست بیان کردهاند و چه کسانی در خطا بودهاند ؛تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا}صدق الله العظيم [الکهف:۱۲]
و این برانگیخته شدن آخر آنهاست که بعد از تمام شدن مدت دوم اقامت و خواب آخر آنها رخ خواهد داد، چون برخاستن دوم آنها شرطی از شروط بزرگ ساعت است و حکمت پیدا شدن قبلی آنها این بود که بر روی آنها بنائی ساخته شود تا روزی حکمت خواب ماندن آنها روشن شود؛ کسانی که آنها را پیدا کرده بودند، چیزی راجع به آنها نمیدانستند؛ جز اینکه دانستند که خواب ماندن آنها باید حکمت بالغهای داشته باشد برای همین هم گفتند:
{ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ }صدق الله العظيم
و علت این که درک کردند خداوند با حکمت بالغه خود آنها را در آن حالت باقی گذاشته است، این بود که دیدند آنها نمردهاند بلکه در خواب هستند. تلاش کردند تا بیدارشان کرده و از داستان واحوالشان با خبر شوند اما نتوانستند. پس متوجه شدند حکمت بسیار مهمی در کار است، لذا تصمیم گرفتند بنایی برای استتارآنها بسازند تا زمان مقدر شده برای روشن شدن ماندن آنها در خواب فرا رسد، ولی خداوند در آیات محکم کتاب خود حکمت باقی ماندن آنها را به شما گفته است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا}صدق الله العظيم
سؤال این است: منظور چه کسانی هستند که باید بدانند :
{ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا}صدق الله العظيم
آیا منظور اصحاب کهف است؟ اما آنها «ساعت» را تکذیب نمیکردند؛ آیا منظور کسانی است که اصحاب کهف را پیدا کردند:
{لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا}صدق الله العظيم
اما کسانی که اصحاب کهف را پیدا کردند، اصلا از حکمت ماندن آنها به عنوان نشانهای از نشانههای بزرگ ساعت باخبر نشدند، بلکه درباره آنها دچار اختلاف شده و با هم به جدال پرداختند و هر کس حکمتی غیر از حکمت دیگران برایشان درنظر میگرفت و آخر هم به حکمت باقی ماندن آنها دست پیدا نکردند و برای همین گفتند:
{ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ }صدق الله العظيم
وسؤال بدون پاسخ ماند که منظور از:
{لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا}صدق الله العظيم
چه کسانی هستند؟
آنها امتی دیگرند که در آخرالزمان و در عصری که نشانههای بزرگ ساعت رخ خواهد داد زندگی می کنند؛ آنها امت مهدی منتظرهستند که در زمان برانگیخته شدن او در قید حیاتند. اینها امت معدودی هستند که خداوند موعد عذاب را تا دوران آنها به تأخیر انداخته است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿۸﴾}صدق الله العظيم[ سورة هود]
و اما توضیح بیشتری درباره فرموده خداوند تعالی:
{لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيهَا}صدق الله العظيم
در نزد ماست. آن وعده حقی که خداوند گواهی داده است به حق رخ خواهد داد، کدام است:
{هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}صدق الله العظيم[ سورة التوبة ۳۳ و سورة الصف :۹]
خداوند به دست چه کسی دین حق را بر تمام ادیان زمین چیره میکند؟ این امر در دوران مهدی منتظر ناصر محمد یمانی خلیفه خداوند در زمین رخ خواهد داد . خداوند او را بر تمام عالمیان چیره کرده و با او دین حقی را که با آخرین پیامبر و رسول خود فرستاده است، بر تمام ادیان روی زمین غالب خواهد کرد. این دین به تمام ادیان چیره شده و تمام مردم عالم پیرو یک دین خواهند شد. خداوند با این بنده؛ نور خود را کامل میگرداند، ولو مجرمان از ظهور او خشنود نباشند. پس ای جماعت مسلمانان! چرا کسی را که مردم را به عبادت خداوند واحد و قهار فرا میخواند انکار میکنید؛ آیا دعوت ناصر محمد یمانی را باطل و دروغ و بی اساس میدانید!!
{ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}صدق الله العظیم
ای برادران مسلمان من! نامهای خصوصی به دستم رسیده است که در آن یکی از علمای شیعیان میگوید:
ما بی تابانه مشتاق پیروی از مهدی و یاری رساندن به او هستیم اما احمق نیستیم تا بدون دلیل از تو پیروی کنیم که اگر دروغ بگویی و ما تو را تأیید کرده باشیم دنیا و آخرت از دستمان رفته است و اگر راست بگویی و ما تکذیبت کنیم ، آخرت و شفاعت را از دست دادهایم
این پایان اقتباس بیان امیر الحاج یحیی است، [ممنوعیت او از طرف ما نیست پس آن را لغو کنید تا بتواند دلایلش را بیاورد]. حال به حق به او پاسخ میدهیم. قسمت اصلی بیان او این است که :
ما بی تابانه مشتاق پیروی از مهدی و یاری رساندن به او هستیم اما احمق نیستیم تا بدون دلیل از تو پیروی کنیم که اگر دروغ بگویی و ما تو را تأیید کرده باشیم دنیا و آخرت از دستمان رفته است و اگر راست بگویی و ما تکذیبت کنیم ، آخرت و شفاعت را از دست دادهایم
این پایان اقتباس بیان امیر الحاج یحیی است
می گوییم ای امیر الحاج یحیی! چه کسی برایت فتوا داده است ناصر محمد یمانی میگوید باور کنید که من مهدی منتظر هستم که به حق از جانب پروردگارتان آمدهام؛ بلکه ما همواره به تمام انصار و بازدیدکنندگان فتوا دادهایم که هر دعوت و ادعایی نیاز به دلیل دارد، پس اگرنتوانم برای شما از قرآن دلایل و برهانهای قاطعی بیاورم که مورد پذیرش عقل و منطق باشد و با آنها بر شما چیره نشوم؛ مهدی منتظر نیستم. همین طور اگر از آنچه که خداوند با وحی تفهیمی به من آموخته است و وسوسه شیطان رجیم نیست، برایتان برهان حق قرآن را نیاورم. برای هر ادعایی برهانی لازم است و ما بر اساس قرآن حکم میکنیم تا بدانیم کدام بر حق بوده و بهترین تفسیر را بیان میکنیم. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا}صدق الله العظيم [الفرقان:۳۳]
این بدان سبب است که همان گونه که خداوند خلیفه خود آدم را از نظر علمی بر فرشتگان برتری داده بود؛ دانش مرا نیز بیش از شما قرار داده است تا این موضوع در تمام زمانها و مکانها، گواه و برهان خلیفهای باشد که خداوند برمیگزیند. درست مثل انتخاب طالوت به عنوان امام بنیاسراییل و برتری او. نبیّ آنها خطاب به ایشان گفت:
{وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّـهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّـهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ ۚ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿۲۴۷﴾}صدق الله العظيم [البقرة]
اما در باره این فتوایت که گفتهای:
اگر دروغ بگویی و تو را تأیید کرده باشیم دنیا و آخرت از دستمان رفته است و اگر راست بگویی و ما تکذیبت کنیم آخرت و شفاعت را از دستدادهایم
میگوییم: اگر شما تأیید کردید که خداوند ناصر محمد یمانی را به عنوان خلیفه شما انتخاب کرده است و به خاطر آن که با آیات روشن پروردگارتان برایتان دلیل آورده است او را تصدیق کنید؛ نه ترسی باید داشته باشید و نه قابل سرزنشید. اگربعد از آنکه از کتاب خداوند برایتان دلیل و حجت آورد، باور کردید او مهدی منتظر است، گناهی بر شما نیست حتی اگر او مهدی منتظر نباشد و گناه دروغ او، بر گردن خودش است و تا زمانی که شما را به سوی عبادت خداوند یکتا فرا بخواند و بگوید: «خداوندی که پروردگار من و پروردگار شماست را عبادت کنید» به خاطر اینکه او را تأیید کردهاید؛ بدی به شما نرسیده و متحمل خسارت نخواهید شد. امیر الحاج یحیی! فاجعه زمانی است که ناصر محمد یمانی به حق مهدی منتظر باشد و شما از او رو برگردانید. موضع تو در برابر حکمت مؤمن آل فرعون چیست که میگوید:
{أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ} صدق الله العظیم[ سورة غافر:۲۸]
و سپس فتوا داد که اگر موسی دروغ بگوید بر گردن خود اوست ولی مشکل اینجاست که اگر راست گفته و برخی از بلاهایی که وعده میدهد بر سرتان فرود آید چه؟ به این سخن حکیمانه که با حکم تو در تناقض است فکر کن و از یکی انصار میخواهم آیاتی که منطق مؤمن آل فرعون را بیان میکند برای تو بیاورد چرا که من برای خوردن سحری باید بروم.
وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين
الإمام ناصر محمد اليماني
پیوست:
{وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّـهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ ۖ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ ۖ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ ﴿٢٨﴾ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّـهِ إِن جَاءَنَا ۚ قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَىٰ وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ ﴿٢٩﴾ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ ﴿٣٠﴾ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ ۚ وَمَا اللَّـهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ ﴿٣١﴾ وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ ﴿٣٢﴾ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّـهِ مِنْ عَاصِمٍ ۗ وَمَن يُضْلِلِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٣٣﴾وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّـهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّـهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿٣٤﴾}صدق الله العظیم[غافر]
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4998
Admin
31-08-2014, 11:21 AM
الإمام ناصر محمد اليماني
09 - جمادی الآخر - 1428 هـ
25 - 06 - 2007 م
۴-تیر-۱۳۸۶ه.ش.
12:36 صبح
ــــــــــــــــــــ
مهدی منتظر راز حروف [مقطعه] قرآن عظیم را روشن میکند...
بسم الله الرحمن الرحيم
از مهدي مُنتظر دوازدهمین امام از أهل بيت مُطهّر وخاتم خُلفاء الله أجمعين إمام ناصر مُحمد يماني به تمام مسلمانان مؤمن به قُرآن العظيم، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته، السلام علينا وعلى جميع عباد الله الصالحين في الأولين وفي الآخرين، والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمرسلين من أولهم إلى مسك ختامهم النبي الأمي رسول الله إلى الناس أجمعين محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، والسلام على من اتّبع الهادي إلى الصراط المُستقيم، ثم أما بعد..
ای علمای امت! خداوند در امر برهان امامت، قرآن عظیم را حجت من بر شما قرار داده است واگر نتوانم از قرآن برهان علمی برای دانایان بیاورم؛ قرآن عظیم را حجت شما بر من قرار داده است. استهزاء کنندگان و متکبران، حقیقت بیانات را درک نمیکنند؛ تنها کسانی قادر به درک بیانات هستند که با تمرکز کامل و بصیرت و با عقل و منطق در آنها تدبر کنند تا دریابند آیا یمانی به حق سخن میگوید یا سخنانش بازیچه بوده و از روی ظن و گمان است و ندانسته به خداوند نسبت میدهد، درحالیکه ظن و گمان کسی را از حق بینیاز نمیکند. بیاناتی که عنوان میکنم، با احتهاد شخصی نیست که بعدش بگویم خدا میداند، ممکن است درست باشد یا غلط. با قیاس هم سخن نمیگویم؛ بلکه درهر موردی تأویل را درست از اصل مطلب برایتان می آورم. شما از وجود ۲۵ نبی و رسول در قرآن عظیم آگاهید و امام مهدی منتظر ۲۸ نبی و رسول را میشناسد. ممکن است یکی از شما سخن مرا قطع کرده و سؤال کند: «این سه تا را از کجا برایمان آوردهای؟ ما میدانیم تنها از۲۵پیامبر و رسول یاد شده است» و ما بلافاصله در پاسخ میگوییم در داستان مجهول قرآن عظیم، خداوند از سه رسول یاد مینماید؛ کسانی که خداوند آنها را به رسالت به سوی آبادی فرستاده است که داستانش پیچیده و مبهم است و درطی همان داستان روشن نشده است نام این رسولان و مردمان آن آبادی کدام است، بلکه همان گونه که میدانید خداوند داستان را مجهول گذاشته است. خداوند تعالی میفرماید:
{ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ ﴿١٤﴾ } صدق الله العظيم [يس]
و ما پیش از این در یکی از بیانات روشن ساختیم که آنها همان افراد داستان مجهول در سوره کهف هستند؛ ابتدا بیان قبلی را برایتان آورده و سپس دانش وتوضیحات بیشتری در اختیارتان قرار خواهیم داد.
ـــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحيم، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته السلام علينا وعلى جميع المُسلمين في العالمين والصلاة والسلام على جميع أنبياء الله ورُسله إلى العالمين من أوّلهم إلى خاتم مسكهم محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم، ثم أمّا بعد.
به خدا که من نمیخواهم شما با سادهلوحی و بدون علم و هدایت و بدون کتابی روشن و واضح، به دنبال من بیفتید و از من پیروی کنید. بین من و شما و تمام مردم قرآن عظیم قرار دارد و هر کس را که خداوند با برهان خود یاری نماید، در موضوعاتی که دربارهشان شروع به گفتگو با شما کردیم؛ به حق پیروز خواهد شد...
و اما درباره اصحاب کهف؛ تعداد آنها سه نفر است و چهارمی سگ آنهاست؛ ای جماعت مسلمانان آیا نمیبینید که در این داستان قرآنی، خداوند تعداد اصحاب داستان را مجهول نگه داشته است؛ با وجود این که وقتی در قرآن داستانی بیان میشود بطور مفصل توضیح داده شده و سپس نام رسولی که بر آنها فرستاده شده و نام آبادی نیز به روشنی میآید؟ اما در قرآن داستانی را مییابیم که از آبادی یا قریهای سخن میگوید که مکان آن مجهول است؛ نام آن آبادی و مردمانش نیز بیان نشده است. بلکه این گونه از آنها یاد میشود: اهالی آبادی وقتی که رسولان به سویشان آمدند؛ ابتدا دو رسول به سویشان فرستاده شد که تکذیبشان کردند سپس سومین رسول برای تقویت آنها فرستاده شد و خداوند تعالی میفرماید:
{ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ ﴿١٤﴾ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَـٰنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ } صدق الله العظيم [يس]
در اینجاست که متدبران در قرآن شروع به فکر کردن میکنند... چرا خداوند این داستان را بصورت مبهم بیان مینماید و چرا مردمان آبادی ناشناسند؟ از چه قومی هستند؟ اسامی رسولانی که به سوی آنها فرستاده شده، چیست؟ باید در این داستان رازی غیر عادی از اسرار قرآن عظیم نهفته باشد که هنوز، هم برای علمای دین و هم مسلمانان پیچیده مانده است. از طرفی میدانید داستان اصحاب کهف هم مبهم است و باید بین آن و این داستانی که در آن قرآن از اهالی یک آبادی سخن میگوید که نام مردمش مشخص نمیشود و نام سه رسولی هم که به سویشان فرستاده شدهاند، مشخص نیست، رابطهای وجود داشته باشد. چرا مطلب مبهم است علیرغم این که اینها از قصص قرآنی هستند و داستانهای قرآن کاملا روشن و واضحند برای مثال بهترین داستان [احسن القصص] که قصه یوسف است، از اول تا آخر آن توضیح داده شده است. تمام قصههای قرآنی نیز چنین اند جز داستان این آبادی ورسولانی که به آن فرستاده شدهاند:
{ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ}
حال به مقایسه نوع تهدیدی میپردازیم که اهالی آبادی برای ترساندن رسولان خداوند از آن استفاده کردند. رسولان خداوند تهدید شدند اگر دعوتشان را تمام نکنند و به آیین مردم آبادی باز نگردند سنگسار خواهند شد:
{ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ}
یا باید دعوت خود را رها کرده و به آیین مردم آبادی بازگردند:
{ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ } صدق الله العظيم [يس]
حال سراغ داستان اصحاب کهف میآییم و میبینیم آنها نیز با همین ترتیب مورد تهدید قرار گرفتند:
{ إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾ } صدق الله العظيم [الكهف]
حال به مقایسه تعداد رسولانی که به این آبادی فرستاده شدند میپردازیم و میبینیم خداوند تعدادشان را به صورت واضح و روشن بیان کرده است. خداوند تعالی میفرماید:
{ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ } صدق الله العظيم [يس:۱۴]
حال به سراغ تعداد اصحاب کهف میرویم؛ که تعداد آنها نیز برای اهل تدبر و تفکر در قرآن به خوبی روشن و واضح است. تعداد آنها سه نفر است و چهارمی سگ آنهاست. خداوند تعالی می فرماید:
{ سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل ربِّي أعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ } صدق الله العظيم [الكهف:۲۲]
اما سخن حق، اولین سخن است؛ همان چیزی که یمانی منتظر و انصارش میگویند؛ او آن را از خدایش آموخته است نه این که در تاریکی تیری انداخته باشند. خداوند تعالی می فرماید:
{سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ}
خداوند این سخن را به عنوان تیری در تاریکی توصیف ننموده است؛ بلکه سخنانی که آنها را پنج نفر دانسته و سگشان را ششمین و یا هفت نفر و سگشان هشتمین را به عنوان تیری در تاریکی وصف نموده است و این سخنان از روی علم و با برهان نیست بلکه با گمان و ظن بیان شده و جای حق را نمیگیرند . برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ}
این صحبتهایی است که تا آن زمان گفته شده است و برای همین خداوند میفرماید:
{ وَيَقُولُونَ}
اما سخن حق اولین سخن است که کسی آن را نگفته است و در علم غیب نهان مانده، تا مهدی منتظر و اولیاء او آن را بیان نمایند. برای همین خداوند نمیفرماید:[يقولون ثلاثة رابعهم كلبهم]؛ بلکه میفرماید : { سَيَقُولُونَ}: «خواهند گفت» و حال حق آمده و سخن حق بیان شده است آیا ایمان میآورید؟
اگر در فرموده خداوند تدبر کنید که میفرماید: { مَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ} [خداوند، شمار آنها را جز تعداد کمی نمیداند] معنی آن را درمییابید که سخن درست این است که کمترین تعداد ذکر شده حق است:
{ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ}
و نمیشود تعداد از این کمتر باشد. چون اگر به صحبتهای اصحاب کهف دقت کنید میبینید یکی از آنها دیگران را مورد خطاب قرار میدهد و سخنش خطاب به یک نفر نیست، بلکه دو نفر را مورد خطاب قرار داده و میگوید:
{ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ ،} صدق الله العظيم [الكهف:۱۹]
آیا برایتان روشن شد که من به حق از همه مردم درباره تعداد آنها آگاهترم و به حق دربارهشان فتوا می دهم؟ آیا تصدیق میکنید؟ ولی انسان بیش از هر چیز سر جدل دارد [اشاره به آیه کریم سوره الکهف:كَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا ﴿۵۴﴾ ]
اینان همان سه رسول قریه مجهول در داستان مجهول دیگرهستند. ممکن است یکی از شما سخن مرا قطع کرده و بگوید :«آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ذکری از رسول بودنشان به میان نیامده است». در پاسخ او می گوییم: باید کسی این جوانان را به حق دعوت کرده باشد تا از آن پیروی کنند؛ این دعوت کننده همان اولین رسول است و برادران جوانش که بعد از مرگ پدر تحت تکفل او [ذوالکفل] به خوبی پرورش یافته بودند؛ دعوت او را باور کردند. منظور از ذوالکفل داشتن کفالت دو نفر است و اسم او نیست. ماجرای آنها مانند قضیه موسی و هارون است، تنها فرقش این است که هارون از موسی بزرگتر بود و رسالت به سوی موسی فرستاده شد . خداوند برادرش هارون را به عنوان وزیر او برگزید و هردو را به سوی فرعون فرستاد و خداوند تعالی می فرماید:
{ فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ } صدق الله العظيم [طه:۴۷]
اما رسالت به سوی موسی فرستاده شده بود، در مورد این جوانان هم، رسالت به برادر بزرگتر داده شد و دو جوان به او ایمان آوردند؛ پس خداوند بر هدایتشان افزود و همگی را به عنوان انبیاء مردمشان برگزید. آنها «اسباط» هستند نه از قوم یهودند و نه نصاری [مسیحی] بلکه «اسباط» یاسین علیه السلام هستند. آنها سه رسول خداوندند و «الیاسبنیاسین» یکی از آنهاست. امیدوارم خداوند مرا مورد مغفرت قرار دهد چون من در بیان قبلی بر اساس ظن درباره نام رسولی که اصحاب کهف به او ایمان آوردند، سخن گفتم. گفتم آن رسول ادریس است اما نام او ادریس نیست بلکه «الیاسبنیاسین» است و ادریس و الیسع برادران اوهستند و همگی فرزند پدری هستند که نامش یاسین است. این امر را به عنوان حجت بر علیه ناصر یمانی بکار نگیرید که چطور در بیان قبلی گفته است رسالت بر ادریس فرستاده شد و حالا میگوید خیر بر الیاس فرستاده شده است. در جواب میگویم : من برای تأویل نام رسول اصحاب کهف عجله کردم و با ظن سخن گفتم و این که «رسالت به سوی ادریس فرستاده شده است» ، تنها سخنی است که من از روی ظن و بدون یقین بیان نمودهام. باید منتظر وحی تفهیمی از جانب پروردگارم میشدم تا درباره بیان نام رسولی که رسالت به سوی او فرستاده شد، دانش بیشتری به من عطا میشد تا بدانم او ادریس است یا الیاس. خداوند تعالی می فرماید:
{ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَىٰ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا ﴿١١٤﴾ } صدق الله العظيم [طه]
این عتاب خطاب به محمد رسولالله -صلى الله عليه وآله وسلم- که قرآن به او نازل شده بود نیست، بلکه خداوند کسی که علم بیان را به او عطا نموده است؛ یعنی ناصر محمد یمانی را مورد عتاب قرار میدهد. من قبل از این که خداوند با برهان قاطع از قرآن این امر را به من بیاموزد، در تأویل آن عجله کردم و بعد از این هرگز از روی ظن و گمان سخن نخواهم گفت. این اشتباه بزرگی نبود. من ادریس را بزرگترین برادر دانستم اما بزرگترین آنها ادریس نبود، بلکه «الیاسبنیاسین»عليهما الصلاة والسلام برادر بزرگ آنهاست. رسالت بر او نازل شد و ادریس نبیّ صدیقی بود که رسالت برادر خود الیاس را باور کرد. خداوند علم من درباره اسامی اصحاب کهف و کسی که رسالت پروردگار را دریافت کرده است بیشتر کرد. این سه نفر سه کتاب جدا نداشتند بلکه هر سه یک کتاب داشتند، کتابی که بر رسول خداوند الیاس نازل شده بود و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{ وَإِنَّ إِلْيَاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿١٢٣﴾ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿١٢٤﴾ أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ ﴿١٢٥﴾ اللَّـهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ ﴿١٢٦﴾ فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ ﴿١٢٧﴾ إِلَّا عِبَادَ اللَّـهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿١٢٨﴾ وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ ﴿١٢٩﴾ سَلَامٌ عَلَىٰ إِلْ يَاسِينَ ﴿١٣٠﴾ إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿١٣١﴾ } صدق الله العظيم [الصافات]
بدانید این سه رسول همان «اسباط» یعنی اولاد یاسین هستند؛ خداوند هر سه نفر را به سوی یک آبادی فرستاد، آبادی یا قریه خودشان و به هر سه نفر تنها یک کتاب داد و آن کتاب به رسول خداوند الیاس نازل شده بود و هر سه رسول مردم را به کتاب رسول الله الیاس دعوت میکردند. برای همین خداوند تعالی می فرماید:
{ قُولُوا آمَنَّا بِاللَّـهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿١٣٦﴾ } صدق الله العظيم [البقرة]
بدانید آنها اسباط یاسین هستند نه اسباط یعقوب. از فرزندان یعقوب تنها یوسف بود که به رسالت رسید. خداوند می فرماید «اسباط» و کلمه جمع بکار میبرد. نمیفرماید «سبط» تا اشاره به مفرد و یوسف علیه السلام باشد. سپس در آیه دیگری روشن میسازد «اسباط» از یهود و نصاری [مسیحی] نیستند. خداوند تعالی می فرماید:
{ أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُوداً أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ } صدق الله العظيم [البقرة:۱۴۰]
و میدانیم بنی اسراییل فرزندان ۱۲ سبط بودند که به ۱۲ قبیله تقسیم شدند، نبی خداوند یعقوب درمیانشان نبود بلکه قبل از ایشان زندگی میکرد و آنها از نسل او بودند. خود یعقوب از نسل ابراهیم عليه الصلاة والسلام بود و یهودیان و نصاری- از نسل این دوازده سبط هستند. بنابر این یعقوب نه یهودی بود و نه نصرانی. خلیل خداوند ابراهیم عليه الصلاة والسلام نیز نه یهودی بود و نه مسیحی. اسباط سه گانه؛ سه برادری که رسول خدا بودند نیز نه یهودی بودند و نه نصاری[مسیحی] بلکه فرزند یاسین بودند. یاسین پدر این اسباط سه گانه است . یهودیان و نصاری از این سه برادر و ابراهیم خبری نداشتند بلکه از محمد رسولالله -صلى الله عليه وآله وسلم-خبر داشتند. در تورات و انجیلی که نزدشان بود خبر او نوشته شده بود و او را مانند فرزندانشان می شناختند. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنجِيلُ إِلَّا مِن بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٦٥﴾ هَا أَنتُمْ هَـٰؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿٦٦﴾ مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَـٰكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٦٧﴾ } صدق الله العظيم [آل عمران]
ای علمای امت! در مورد بیان حروف که در ابتدای ۲۹ سوره قرآن عظیم آمده است هوشیار باشید . گمان نمیکنید که این حروف، که کلمه نیستند و حروف مجزا هستند، حروف رمز اسم اصلی ۲۸ نبی و رسول خداوند و امام «ن» که ۲۹مین آنهاست باشند؟ شرط این نیست که حرف رمز اولین حرف نامی باشد که به آن قسم یاد شده است؛ میتواند اولین حرف یا حروف بعدی یا حرف آخر اسم باشد. در هر صورت حتماً از نام اول گرفته شده است [و از نام پدر گرفته نمیشود] . به حروف اول سوره مریم دقت کنید. این حروف انبیاء آل عمران هستند که به ترتیب یاد شده اند:
{ كهيعص ﴿١﴾ }:
«ک» رمز اسم نبي الله زكـريا عليه السلام.
«ه» رمز اسم نبي الله هـارون برادر مريم عليه السلام.
«ی» رمز اسم يـحيى عليه الصلاة والسلام.
«ع» رمز اسم عـيسى عليه الصلاة والسلام.
و «ص» رمزی است که از صفت «الصدیقة» برای مریم علیها السلام گرفته شده است. رمز او از اسمش گرفته نشده است چون او نبی نیست، بلکه «صدیقه»ای است که کلمه خداوند را تصدیق کرده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی که:
{ مَّا الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ } صدق الله العظيم [المائدة:۷۵]
اما آخرین رمز در قرآن عظیم در سوره قلم «ن» و این «ن» ناصر محمد یمانی است اگر که بدانید...خداوند مرا به عنوان نبی یا رسول جدیدی به سوی شما نفرستاده؛ بلکه من امام تمامی شما و امام انبیاء شما هستم مگر این که کسی نسبت به این که خداوند مرا امام فرزند مریم علیه الصلاة و السلام قرار داده است کافر باشد و بگوید شایسته تو نیست که امام نبیّ و رسول باشی در حالی که تو تنها یک فرد صالحی آن هم اگر فرد صالحی باشی ... در پاسخت فرموده خداوند تعالی را میآورم که برای نبی خود به اولین حرف نام ناصر سوگند میخورد؛ کسی که خداوند امر خود را به دست او بر تمام عالمیان چیره خواهد کرد و این جواب کافی است. خداوند تعالی میفرماید:
{ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿١﴾ مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ﴿٢﴾ وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ ﴿٣﴾ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴿٤﴾ فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ ﴿٥﴾ بِأَييِّكُمُ الْمَفْتُونُ ﴿٦﴾ } صدق الله العظيم [القلم]
سلام خداوند بر اندیشمندان و اهل بصیرت؛ آنها که به سخنان گوش داده و از بهترین آن پیروی میکنند. ای جماعت مسلمانان بر شماست بدانید فرق بین تفسیر و تأویل من و تفاسیراکثرمفسران؛ فرق بین حق و باطل است. شما را به خدا به این تفسیر درباره ن و القلم نگاه کنید:
گفت :عبدالسلام بن مالک روایت میکند: از ابن عباس رضی الله که «ن» ماهی است که زمین بر پشت آن قرار دارد. ماهی برپشت گاو نر و گاو بر روی صخرهای جا دارد و زیر صخره الثری جای دارد و جز خداوند کسی نمی داند چه چیزی زیر الثری است.نام ماهی «لیواقن» و نام گاو «یهموث» است. شما را به خدا قسم، آیا عقلتان این تفسیر را پذیرفته و قلبتان به آن اطمینان میکند؟ ای علمای امت آیا شما تا این حد ساده لوح هستید که بدون این که درمورد روایات با عقل و نور بصیرت فکر کنید تا حق یا باطل بودن آنها را دریابید؛ آنها را میپذیرید؟ مگر کسانی که خدا به آنها رحم کند...اگر از خدا بترسید و نخواهید روایاتی را که حق نیستند به او نسبت دهید؛ خداوند فرقان یعنی توانایی جدا کردن حق و باطل را به شما عطا خواهد کرد و فرقان نور و بینش بسیار دقیقی است که خداوند در قلب فرد میگذارد تا حق و باطل را بشناسد. پس به نامهایی که برای ماهی و گاو گذاشته شده دقت کنید «لیواقن» و «یهموث»؛ اینها اسامی شیطانی هستند؛ آیا این تأویل از نظر شما درستتر از تأویل مهدی منتظر است؟ و به زودی خبر را خواهند دانست که بازگشتشان به کجاست...[ اشاره به آیه کریمه سوره الشعراء :ايَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ (۲۲۷)] که لعنت خداوند بر دروغگویان باد
وسلامٌ على المُرسلين والحمد لله رب العالمين حبيب المُصدقين المؤمنين الأولياء الصالحين..
الإمام ناصر محمد اليماني.
ــــــــــــــــــــ
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4415
Admin
05-09-2014, 04:09 AM
الإمام ناصر محمد اليماني
30 - جمادی الأوّل - 1432 هـ
04 - 05 - 2011 مـ
۱۴-ادردیبهشت-۱۳۹۰ ه.ش.
06:09 صـبح
ـــــــــــــــــــــــ
پاسخ امام ناصر محمد یمانی به ابو خالد:
خداوند تنها درباره ظاهر قصه اصحاب کهف به نبی خود فتوا داده بود....
بسم الله الرحمن الرحيم
والصلاة والسلام على جدي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم الطيبين وجميع المُسلمين؛
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما انصار پیشگام برگزیده عزیزم و سلام خدا بر تمام مسلمانان حقجو وتمام مردم عالم...
حسینبنعمر؛ رییس اداره «میز گفتگوی جهانی مهدی منتظر ناصر محمد یمانی» ! عزیز من برایم مهم نیست که ابوخالد همان «علم الجهاد» باشد و یا یکی دیگر از شیاطین بشر و یا خود مسیح کذاب شیطان. اصلا برایم مهم نیست این ابوخالدی که بهناحق با ما عناد دارد چه کسی است، آنچه که از نظر من اهمیت دارد این است که از آیات محکم قرآن عظیم در برابر او حجتهای قاطعی بیاوریم که او را به سکوت بکشاند؛ شرط هم این باشد که برهان علمی باید از بین آیات محکمی باشد که برای علمای مسلمین و عامه مسلمانان قابل فهم باشند. لذا به مدیر میز گفتگو حسین بن عمر دستور میدهیم تا ممنوعیت را از ابو خالد بردارد . هرچند که گمان میکنم او از کسانی است که هدایت نمیشوند، اما گمان جای حقیقت را نمیگیرد و چه او هدایت شود و چه تکذیب کرده و روبرگرداند، ما برنده ایم. چون اگر خداوند او را هدایت کند که الحمدالله و اگر به راه حق هدایت نشود؛ گفتگوی بین من و او، عذری دربرابر پروردگار من و پروردگار حسینبنعمر و پروردگار تمام انصار؛ خداوند واحد قهار است. خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
چیزی که ما از حسینبنعمر و تمام گروه مدیران پایگاه اینترنتی «البشرى الإسلامية العالمية للحوار» میخواهیم این است که خشم خود نسبت به کسانی که میخواهند نور خداوند را خاموش کنند، فرونشانند تا ما حجت قاطع را برایشان تمام کنیم و زمانی که به حق حجت بر آنها اقامه شود؛ حتما خداوند آنها را به عذابی شدید گرفتار میکند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤﴾ فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
به فرموده خداوند تعالی بنگرید:
{فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥﴾} صدق الله العظيم [الأعراف]،
این بعد از اقامه شدن حجت توسط دعوت کنندگان مردم به سوی حق بوده است؛ با اینکه قبل از برانگیخته شدن مهدی منتظر ناصر محمد یمانی، حجت قرآن عظیم بر مردم اقامه شده است؛ ولی ما میخواهیم مردم را بیشتر روشن کرده و حقی که از جانب پروردگارشان آمده است را به آنها یادآوری کنیم؛ باشد که تقوا پیشه کنند. ای میهمان ما ابوخالد! هرکس که هستی باش و بدان بر اساس کتاب خداوند، تلاش برای به فتنه انداختن انصار و دور کردن آنها از حق، جرمش سنگینتر از قتل است. با اینکه کشتن بهناحق انسانی بیگناه، مانند کشتن همه انسانهاست؛ ولی گناه به فتنه انداختن مؤمنان از پیروی راه حق و دور کردن آنها از حق و خاموش کردن نور خداوند، گناه بسیار بزرگی است و خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند؛ هر چند کافران از ظهور آن ناخشنود باشند [اشاره به آیه کریمه: يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّـهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ(۳۲) سوره التوبه].
ابوخالد! خدا میداند تو از دسته هستی یا نه و برای من مهم نیست چه کسی هستی، من از ترسو بودن افرادی که ادعای علم دارند و با امام ناصر محمد یمانی گفتگو میکنند در تعجبم که چرا خود را با گذاشتن عکس و اسم حقیقی معرفی نمیکنند و در پایگاه عکس و نام واقعی خود را نمیگذارند، تا فردی را که مدعی علم است بشناسیم. از چه میترسید؟ امام ناصر محمد یمانی اسم و عکس خود را گذاشته و از سرزنش هیچ کس نمیترسد. به هرحال از نظر ما مشکلی نیست، مهم این است که برای کسی که به ما گفتگو میکند به حق حجت ارائه کنیم. ابوخالد! میبینم قسمتی از بیان امام ناصر محمد یمانی را گرفته و تفاصیل آن را وامیگذاری تا برخی از انصار و حق جویان را گیج کنی و حقیقت امرامام مهدی ناصر محمد یمانی را از نگاه آنها بپوشانی. اگر واقعا به دنبال حق بودی آن موضوع را به صورت کامل و مفصل میآوردی و سپس با بیانی درستتر و هدایتگرتر به آن پاسخ میدادی.
اما درباره اینکه میگویی چطور محمد رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم بر حسب فتوای ناصر محمد یمانی از داستان اصحاب کهف و خلقتشان خبر نداشت و اینکه می گویی:
چطور ناصر محمد یمانی درباره نبی علیه الصلاة السلام چنین چیزی میگوید؟ جوابت را مستقیم از کلام پروردگارعالمیان میآوریم که به جدِّ من محمد رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸]
سؤالی که مطرح میشود این است که اگر محمد رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم از ماجرای خفتگان در غار خبر داشت، پس چرا از آنها ترسیده و فرار میکرد؟ پس باید دلیلی وجود داشته باشد که خداوند محمد رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم را از آن آگاه نکرده باشد و برای همین به علت دیدن چیزی که در عمر خود ندیده بود، دچار تعجب شود. چه کسی راز حق آنها را برایتان بیان کرده است؟ آیا مهدی منتظر نیست؟ علت این است که اصحاب کهف از انسانهای اولیه هستند، آنها که عمرشان به هزاران سال میرسید و برای همین بدنشان مانند بدن ما نبوده است. به یاد بیاورید از زمان آغاز دعوت نبی الله نوح علیه الصلاة و السلام تا زمان وقوع توفان چند سال گذشت؛ خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [العنكبوت].
اما عمر نوح بیشتر از این است، چون قبل از برانگیخته شدن به رسالت سنی از او گذشته و توفان نیز باعث هلاکت او نشد؛ لذا بعد از توفان نیز مدتی زندگی کرد. حال سؤالی که عقل و منطق مطرح میکند این است که: آیا جسد و بدن اقوام اولیه مانند بدن بشر امروزی بوده است؟ یا عقل این گونه حکم میکند: از آنجا که عمر آنها به هزاران سال میرسیده؛ پس باید بدنشان نیز مانند عمرشان که بیش از عمر مردمان آخرالزمان است، بزرگ تر از بدن بشر کنونی باشد.از آنجا که تعداد زیادی از مردم این زمان بقایای اجساد بزرگی را که متعلق به مردم آن زمان است، پیدا کردهاند که گواهی بر درستی بیانات امام ناصر محمد یمانی است و از آنجایی که اصحاب کهف نیز از مردمان اولیهاند، پس باید اجساد آنها هم بزرگ باشد و برای همین خداوند به نبیّ خود میفرماید:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸]
این دلالت بر آن دارد که خداوند درباره آنها و کیفیت خلقتشان و اینکه چرا آنها از آیات عجیب خداوندند، چیزی به نبی خود نفرموده است. خداوند بنا بر حکمت خود، نه چیزی از تفاصیل داستان آنها و نه چیزی درباره بزرگی جثه آنها بیان نکرده بود. چون ایشان [پیامبر] دانشی درباره اینکه چگونه ممکن است جسد انسان آن قدر بزرگ باشد، نداشتند و مشاهده آن باعث تعجب شدیدشان میشد و اگر از آنها اطلاع پیدا میکردند؛ حتما عقبگرد کرده و با ترس شدید از آنها میگریختند و چه کسی راستگوتر از خداوند است و برای همین خداوند تعالی خطاب به نبی خود میفرماید:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸ ]
ممکن است ابوخالد حرف مرا قطع کرده و بگوید: « ناصر محمد یمانی! از کجا میدانی خداوند درباره اصحاب کهف فتوای مفصلی به نبیّ خود نداده است»؟ امام ناصر محمد یمانی در پاسخ میگوید: بیا تا اول یک سؤال علمی و منطقی مطرح نمائیم، چرا خداوند به نبی خود می فرماید:
{لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم
حال ببینید عقل و منطق چه جوابی به این سؤال میدهد. اول اینکه بدون شک خداوند جز ظاهر قصه چیزی درباره اصحاب کهف به نبی خود نفرموده و داستان آنها و چگونگی خلقتشان را روشن نکرده است و به خاطر آنکه محمد رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم از بزرگی جسد آنها چیزی از خداوند نشنیده بود؛ پس اگر با آنها روبرو میشد، حتماً وجودشان پر از رعب و هراس شده و میگریختند. حال ابوخالد! بیا تا به فتوای خداوند درآیات محکم کتابش مراجعه کنیم تا ببینیم استدلال عقل، مبنی بر داده نشدن فتوا به رسول خداوند در مورد اصحاب کهف را تأیید میکند؟ جوابی را که باعقل و منطق هماهنگ است در کتاب مییابیم، خداوند تعالی میفرماید:
{سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿٢٢﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
به این فرموده خداوند تعالی توجه کنید:
{وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم
این نشانه آن است که خداوند درباره آنها فتوایی برای رسولش صادر نکرده است وگرنه چرا باید ایشان بخواهند از اهل کتاب درباره آنها سؤال کنند؟! ولی خداوند ایشان را از پرسوجو درباره اصحاب کهف منع مینماید و فقط ظاهر ماجرا، آن هم به صورت خلاصه و بدون تفاصیل در باره اصل داستان و ماجرایشان، تعداد، اسامی و کیفیت خلقتشان برای رسول بیان شده بود و خداوند نبیّ خود را نهی میکند تا چیزی از اهل کتاب نپرسد چون دانش آنها بر اساس گمانشان بوده است. برای همین خداوند تعالی می فرماید:
{فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا}صدق الله العظيم [الكهف :۲۲]
اما ابوخالد و افرادی مانند او زمین و زمان را به هم میدوزند که: « چطور ناصر محمد یمانی میگوید محمد رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم از تفاصیل مربوط به اصحاب کهف و از کیفیت آفرینش جسمشان بیخبر است، اما ناصر محمد یمانی این قصه را با تفصیل برای ما بیان میکند. آیا این بدان معنی است که او خود را داناتر از محمد رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم میداند»؟ امام مهدی در پاسخ آنها میگوید: برای همین است که خداوند امام مهدی را امام رسولالله مسیح عیسیبنمریم علیه الصلاة و السلام قرار داده است، چون او از نظر علمی دانش بیشتری نسبت به مسیح عیسیبنمریم علیه الصلاة و السلام دارد و برای همین خداوند چهار نفر از انبیاء خود را وزیر او قرار داده است و آنها {أصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آَيَاتِنَا عَجَبًا}هستند.
ابوخالد! این از نشانههای خداوند است که به اذن پروردگار شما درستی آن را در عالم واقعیات خواهید دید .خداوند تعالی فرموده است:
{وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا}صدق الله العظيم [ الكهف:۱۷]
ای کسی که خود را ابوخالد مینامی! می بینم با ما جدال کرده و میگویی درباره فتنه مسیح کذاب و اینکه میگوییم هزار دلیل از کتاب برای بطلان تصورات شما درباره فتنه مسیح کذاب میآوریم؛ دروغ میگویم و از ناصر محمد یمانی میخواهی هزار دلیل از کتاب بیاورد و اگر نتواند دروغگوست. امام ناصر محمد یمانی در پاسخ میگوید: ابوخالد! اگر توانستی تنها یک دلیل حق در رد برهان من بیاوری، این نشانه آن است که امام ناصر محمد یمانی کذاب است، چون توانستهای دربرابر او حجت حق اقامه کنی . یک دلیل کافی است. آیا آوردن یک دلیل و غلبه بر من آسانتر از آوردن هزار دلیل نیست ؟ برهان من در این فرموده خداوند تعالی است:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦﴾ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧﴾ فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿٨٨﴾ فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿٨٩﴾ وَأَمَّا إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩٠﴾ فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩١﴾وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ﴿٩٢﴾ فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ ﴿٩٣﴾ وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ ﴿٩٤﴾ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿٩٥﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿٩٦﴾} صدق الله العظيم [الواقعة].
ابوخالد و علمای امت و عامه مردم میدانند منظور خداوند بازگرداندن روح به بدن مرده بعد از خروج آن است، لذا خداوند باطل را به چالش کشیده و میفرماید:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦﴾ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧﴾} صدق الله العظيم
آیا عقل و منطق میپذیرد خداوند با معجزه بازگرداندن روح فقط یک مرده، ولو برای یک بار؛ به مسیح کذاب کمک کند تا ادعای خود را ثابت نماید؟! اگر فتوا را به عقل خود بسپاریم، آیا عقلِ انسانِ عاقل میپذیرد که خداوند با کمک کردن به مسیح کذاب، چالشی که در کتاب خود در برابر اهالی باطل قرار داده است نقض نماید؟
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦﴾ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧﴾} صدق الله العظيم
آیا نمیبینید کسانی هستند که فتنه مسیح کذاب را بر اساس روایاتی مانند آنچه که در زیر می آید، زنده کردن مرده میدانند:
یعقوب فرزند ابراهیم از صالح از فرزند شهاب از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه از اباسعید خدری نقل م کند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حدیثی طولانی درباره دجال برایمان گفتند: دجال میآید درحالیکه ورود او به شهر مدینة ممنوع شده است و در آن روز مردی برای او خارج میشود که بهترین مردم است یا از بهترین مردمان است و میگوید من شهادت میدهم که تو دجالی که رسولالله صلى الله عليه وسلم خبرش را به ما داده بود.او میگوید آیا اگر اورا کشتم و سپس زنده کردم در مورد من باز هم شک میکنید؟ گفتند خیر، پس او را کشت و سپس زنده کرد .وقتی که زندهاش کرد [مقتول] گفت بهدخدا قسم که قبل از این به این اندازه به تو بصیر نبودم دجال میخواهد دوباره اورا بکشد ولی نمیتواند پایان
سؤالی که مطرح میشود این است: آیا این روایت با بازگرداندن روح یک مرده به بدنش باعث نقض چالش خداوند در کتابش نیست؟ اگر خداوند به باطل یاری برساند و جسد مرده را با بازگرداندن روح به آن زنده کند، این به معنی تایید ادعای باطل است و با برهانی آشکار ثابت میکند دجال میتواند مرده را زنده کند! درحالیکه تنها خداوند است که میمیراند و زنده میکند و چقدر در آیات محکم کتاب خود بارها این امر را به شما یادآوری کرده است و از آنجا که خداوند در آیات محکم کتابش میفرماید:
{قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ ﴿٤٩﴾} صدق الله العظيم [سبأ]
برای همین خداوند با این آیات اهالی باطل را به چالش میکشد که اگر میتوانند جسد مرده را با بازگرداندن روح به آن زنده کنند:
{فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦﴾ تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧﴾} صدق الله العظيم
آیا این چالش به تأویلی غیر از آنچه که در آن میبینیم، نیاز دارد؟ این آیات بسیار محکم و برای علما و عامه مسلمانان قابل درک میباشند. خداوند اهالی باطل را به چالش میکشد که اگر میتوانند روح را به جسد بازگردانند. ای انصار! به خداوند قسم که شیاطین میخواهند از طریق کسانی که بر آنها تسلط پیدا کرده و زیر نفوذ شیاطین هستند، شما را جداً از پیروی از امام مهدی بازدارند و در آرزوی آن هستند که شما را بعد از آوردن ایمان به بیان حق به کفر بازگردانند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿١٠٠﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
من نمی گویم ابوخالد از شیاطین بشر است اما روش او درفریبکاری و تشکیک در حق، مانند آنهاست. آنها که با پنهانکاری قسمتی از موضوع را گرفته و بقیه تفاصیل مربوط به همان موضوع را رها میکنند تا خواننده تصور کند از بیان امام ناصر محمد یمانی نقل قول آوردهاند. به او میگوییم: ابوخالد! این روش نقل قول آوردن تو از بیانات امام مهدی درباره قرآن عظیم، مانند کسی است که آیه زیر را از بیان خداوند تعالی اقتباس کند که:
{ فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}صدق الله العظيم
و باقی را رها کند و بگوید ببینید نماز بدعت است و خداوند چیزی درباره آن نازل نفرموده است؛ مگر خداوند نمیفرماید: { فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}صدق الله العظيم
و اما آن گاوی که از فکر خود استفاده نمیکند، میگوید: «خوب این مرد راست میگوید از قرآن دلیل آورده که نماز بدعت است و از قرآن برهان روشن آورده که خداوند میفرماید: { فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}صدق الله العظيم.
کسانی که قصد منحرف کردن مسیر حق را دارند نیز همین گونه از بیانات ناصر محمد یمانی نقل قول میآورند؛ چند کلمه را گرفته و باقی تفاصیل را که درباره همان موضوع است، رها میکنند تا برای فرد روشن نشود که ناصر محمد یمانی به حق سخن میگوید؛ و متاسفانه در میان انسانها، گاوهایی وجود دارند که بدون تفکر به ناصر محمد یمانی شک میکنند. آنها از فریبکاری شیاطین بشر پیروی میکنند، کسانی که تلاش دارند مسیر تبعیت از بیان حق قرآن را منحرف کنند و کسی که بعد ازاینکه حق برایش روشن شد از آن عدول کند؛ خداوند قلبش را از دیدن حق منحرف خواهد ساخت، حتی اگر قبل از آن ایمان داشته باشد؛ مَثَل مهدی منتظر ناصر محمد یمانی مانند نبی الله موسى عليه الصلاة والسلام و برخی از پیروان اوست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّـهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿٥﴾} صدق الله العظيم [الصف].
اما الحمدالله من خبر ندارم کسی از انصار بعد از این که حق برایش آشکار شد از آن منحرف شده باشد و به راستی که این موعظهای از جانب خداوندشان است و بعد از حق چیزی جز گمراهی نیست. نصیحتی به شما میکنم؛ فکر کنید که آیا اینان بعد از فریبکاری و منحرف کردن بیان حق قرآن؛ به جای آن بیانی که از آن خوششان نمیآمد؛ بیانی بهتر و درستر و هدایتگر تر از بیان ناصر محمد یمانی ارائه میدهند؟ جواب این است که خیر آنها برهانی ندارند و تنها با فریبکاری قسمتی از بیان را گرفته و میگویند: « ناصر محمد یمانی میگوید او درباره سرنوشت اصحاب کهف از محمد رسولالله بیشتر میداند» و سپس این قسمت از متن بیان را میآورند، اما آن بخشی از بیان را که ثابت میکند دانش امام مهدی در باره اصحاب کهف بیشتر است؛ نمیآوردند و اینکه چگونه او حقیقت ماجرای آنها را از قرآن عظیم گرفته و به تفصیل بیان کرده را پنهان میکنند. اما امام مهدی درجات علمی جدِّ خود را پایین نمیآورد.علت اینکه خداوند به نبیّ خود درباره اصحاب کهف فتوا نداده است؛ نشانگر حکمت بالغه خداوند است تا بعد از آنکه آنها پیدا شدند به عنوان نشانهای برای تصدیق بیان حق قرآن عظیم [توسط امام مهدی] در عالم واقعیات باشند ولی اکثر مردم از حق روگردان بوده و بیزارند، إنا لله وإنا إليه لراجعون. وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين.
خليفة الله وعبده الإمام المهدي ناصر محمد اليماني
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=14754
Admin
19-09-2014, 10:54 AM
الإمام ناصر محمد اليماني
28 - صفر - 1430 هـ
24 - 02 - 2009 مـ
۶-اسفند-۱۳۸۷ه.ش.
09:17 بعد از ظهر
ــــــــــــــــــــ
پاسخ امام به سؤال یکی از خواهران:
با تدبر در ده آیه اول سوره کهف، این راز را درمییابید که مسیح عیسیبنمریم واقعی و حق همراه اصحاب کهف است
خداوند روح مسیح عیسیبنمریم را بالا برد و جسد او را تطهیر نمود....
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ، وسلام ٌعلى المُرسلين والحمدُ لله ربِّ العالمين، وبعد.
خواهر گرامی! به راستی که خداوند سبحان از بالا بردن [رفع] و تطهیر یاد میکند و اما منظور از بالا بردن؛ بالا بردن روح فرزند مریم به سوی خود است و منظور از تطهیر؛ پاک کردن و تطهیر جسد او توسط ملائکه است که به فرمان خداوند انجام شد و سپس جسد در داخل تابوت سکینه قرار گرفت و در کنار اصحاب کهف گذاشته شد. او همان «رقیم» [عددی] است که به اصحاب کهف افزوده شده و همگی از نشانههای شگفتانگیز خداوند خواهند بود. نصاری تصور میکنند ایشان به صلیب کشیده شده است اما نه آنها و نه پدرانشان از او چیزی نمیدانند؛ آنگاه خداوند برای شما روشن ساخت او «رقیم» است که به اصحاب کهف اضافه شده است؛ خداوند ماجرای او را در ده آیه اول سوره کهف نهاده و در آیه نهم درباره ایشان توضیح میدهد:
{أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الكهف]
کسی که میخواهد از فتنه دجال در امان بماند، باید تصدیق و باور کند که مسیح عیسیبنمریم، رقم اضافه شده به اصحاب کهف است. چون مسیح کذاب که آمد ادعا میکند مسیح عیسیبنمریم است و ادعای خدایی مینماید؛ درحالیکه شایسته فرزند مریم نیست که چنین چیزی بگوید؛ او کذاب بوده و مسیح حق، عیسیبنمریم علیه السلام نیست و ادعای خدایی نمیکند؛ برای همین به این مدعی دروغین مسیح کذاب گفته میشود.
اگر در ده آیه اول سوره کهف بیندیشید، راز مسیح حق عیسیبنمریم را که همراه اصحاب کهف و با نام «رقیم» به آنها اضافه شده است را درمییابید. خداوند تعالی میفرماید:
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
{الْحَمْدُ لِلَّـهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَىٰ عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجًا ﴿١﴾ قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِّن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا ﴿٢﴾ مَّاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا ﴿٣﴾ وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّـهُ وَلَدًا ﴿٤﴾ مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا ﴿٥﴾ فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَـٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا ﴿٦﴾ إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ﴿٧﴾ وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا ﴿٨﴾ أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا ﴿٩﴾} صدق الله العظيم [الكهف]
اگر به این ده آیه اول سوره کهف فکر کنید و حقیقت مسیح عیسیبنمریم علیه الصلاة والسلام را دریابید، ازفتنه مسیح کذاب که میخواهد به دروغ، خود را مسیح عیسیبنمریم معرفی و ادعای خدایی کند؛ درامان خواهید بود. درحالیکه کسانی که به ناحق مسیح عیسیبنمریم را خدا میدانند، از او پیروی خواهند کرد.
پس حکمتِ تدبر و حفظ کردن ده آیه اول سوره کهف برایتان روشن شود؛ تا بتوانید مسیح عیسیبنمریم حق را از مسیح کذاب تشخیص دهید.
و اما وقتی میفرماید او را بالا برد [رفعه] ، خداوند از بالا بردن جسد او صحبت نمیکند، بلکه منظور این است که روح او را برگرفته و بالا برده است و جسدش توسط ملائکه تطهیر شده و یهود به آن صدمه نزدهاند و خداوند تعالی میفرماید:
{ إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسَى أنّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنْ الَّذِينَ كَفَرُوا } صدق الله العظيم [آل عمران:۵۵].
اما فرموده خداوند تعالی:
{ أنّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ}
منظور نفس و روح فرزند مریم علیه الصلاة و السلام است زیرا که نفس در حین خواب و در زمان مرگ بالا برده میشود. خداوند تعالی میفرماید:
{ اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أجَلٍ مُسَمَّى } صدق الله العظيم [الزمر:۴۲]
خداوند در زمان مقدر شده در تقدیر، نفس [روح] فرزند مریم را به جسد او باز میگرداند تا او را برانگیزد تا با مردم سخن گوید. اما جسد ایشان توسط فرشتگان تطهیر و سپس به اصحاب کهف اضافه شده است و «رقیم» اوست و زمانی که خداوند میفرماید:
{ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ}
این به نفس [روح] مسیح عیسیبنمریم علیه الصلاة و السلام اختصاص دارد.
و اما این فرموده خداوند تعالی:
{وَمُطَهِّرُكَ مِنْ الَّذِينَ كَفَرُوا}
یعنی جسد او را تطهیر کرده و کافران نتوانستهاند به آن صدمهای برسانند؛ فرشتگان آن راغسل داده و در تابوت سکینه گذاشته و در غار نهادند. این تابوت در صحن غار نیست بلکه در داخل قبهای در غار و در مکانی مطهر قرار دارد. خواهر گرامی! از حق، شگفت زده مشو.
و بعد از وقوع عذاب [اذا وقع القول] ، ایشان توسط خداوند برانگیخته خواهد شد و بر طبق وعده خداوند با شما در میانسالی سخن خواهد گفت؛ اما اکثر مردم نمیدانند. [اشاره به آیه کریمه: وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ]
به راستی که «دابه» انسانی است که در میانسالی با انسانها سخن میگوید و او مسيح عيسىبنمريم عليه الصلاة والسلام است و بر مادر صدیقه و قدیسه او و بر محمد و وآل او پاکان وپیروان حقّ در هر زمان ومكان تا يوم الدين سلام و صلوات باد.
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4188
Admin
28-08-2016, 04:09 AM
الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني
19 - شعبان - 1432 هـ
20 - 07 - 2011 مـ
۲۹-تیر-۱۳۹۰ه.ش.
12:38 صبح
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
(https://mahdialumma.online/showthread.php?p=19310)https://mahdialumma.online/showthread.php?p=19310
(https://mahdialumma.online/showthread.php?p=19310)ـــــــــــــــــــــــ
بیانی خطاب به همهی انصار:
برای یافتن اصحاب کهف ماجراجویی نکنید؛ خداوند آیات خود در زمانی که بخواهد و به نحوی که خود میخواهد به مردم عالم نشان خواهد داد...
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمدٍ رسول الله وآله الأطهار وجميع أنصار الله الواحد القهّار
انصارعزیز پیشگام برگزیده در دوران گفتگو قبل از ظهور، سلامُ الله عليكم ورحمة الله وبركاته...
و اما در مورد اصحاب کهف، بارها از طریق انصارمان در یمن تلاش کردیم از هر راه و با هر وسیلهای که شده به آنها برسیم، ولی نزدیک بود کسانی که چیزی نمیدانند، انصارمان را به قتل برسانند؛ دولت هم منطقه را به کل بسته و ورود به آن محدود شده است. ما تنها میخواستیم از آنها تصویر برداری کنیم، چون زمان برانگیخته شدن آنها هنوز فرا نرسیده است. این تلاش من برای آن بود که شاید با این کار، مردم باور کنند و آنها را از عذاب سیاره آتش نجات دهم. اما امور به خداوند بازمیگردند و زمان برانگیخته شدن آنها هنوز فرا نرسیده است. چون زمان برانگیخته شدن آنان و مسيح عيسىبنمريم عليهم الصلاة والسلام بعد از عبور سیاره سقر است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [النمل]
قبلاً توضیح دادیم که همانا که «الدابة»؛ انسان است و مقصود خداوند از کلمه «الدابة» را از این فرموده خداوند تعالی درمییابیم:
{وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّـهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَابَّةٍ وَلَـٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿٦١﴾} صدق الله العظيم [النحل]
یعنی هیچ انسانی باقی نمیماند؛ و نکته دیگری که استنباط میکنیم این است که هیچ انسانی از خطا معصوم نیست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ} صدق الله العظيم.
در هر حال از موضوع خارج نشویم، به تمام انصار میگوییم برای رسیدن به اصحاب کهف دست به ماجراجویی نزنند؛ خداوند هروقت که بخواهد آیات خود را به نحوی که خود بخواهد به مردم عالم نشان خواهد داد و کسانی را که بخواهد، به واسطه آن هدایت خواهد نمود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ ۗ مَن يَهْدِ اللَّـهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا ﴿١٧﴾} صدق الله العظيم [الكهف]
درمورد امامتان هم نگران نباشید، من برای قانع کردن دیگران مشغول بودم.... و شما نمیدانید کشوردر معرض چه خطربزرگی قرار دارد و وحسبنا الله ونعم الوكيل.
وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخوكم؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــــ
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=19544
Admin
11-07-2017, 04:00 PM
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - ذو القعدة - 1433 هـ
02 - 10 - 2012 مـ
۱۱-مهر-۱۳۹۱ه.ش.
05:55 صباحاً
( بحسب التقويم الرسمي لأمّ القرى )
[ لمتابعة رابط المشاركــة الأصليّة للبيـــان ] (https://mahdialumma.online/showthread.php?p=63621)
https://mahdialumma.online/showthread.php?p=63621 (https://mahdialumma.online/showthread.php?p=63621)
_____________
بیانیه مهم امام مهدی منتظر درباره اهالی کهف و «رقیم» فرزند مریم علیهم الصلاة و السلام
بسم الله الرحمن الرحيم، و صلوات و سلام بر جدّم محمد و خاندان مطهرش باد و هم چنین سلام و صلوات بر تمام انصار پیشگام برگزیده، از جمله عزیزان من احمد الوصابی و اسامة الیمانی که از آخرین کسانی بودند که به آنها تکلیف کرده بودیم تا با اهالی آبادی الاقمر به تفاهم برسند و چه مردان نیکی هستند که در راه خداوند از سرزنش احدی نمیترسند. آنها نتوانستند همه طرفها را قانع کنند. برخی از اهالی میگویند: «امام ناصر محمد بیاید و مسیر یافتن اصحاب کهف را به ما نشان دهد». هدف اصلی آنها این است که محل دقیق غار را بدانند و بعد با یک دعوای ساختگی در بین خود، از دست فرستادگان امام ناصر محمد یمانی خود را خلاص کرده و سپس برای یافتن گنج به کندن زمین بپردازند چون آن منطقه؛ جزو مناطق باستانی است و سهم اینان از دانش همین قدر است...
به «صالح» به خاطر پذیرایی کردن از فرستادگان امام مهدی بهناحق تهمت زدند و او از نگرانی اینکه مهمانانش بهناحق فکر کنند قصد راندن آنها را دارد، این امر را از آنان پنهان کرد .
پس می گوییم: عزیزان من احمد الوصابی و اسامه الیمانی شما مردان خوبی هستید و هر کاری که از دستتان ساخته بود و بیش از آن هم، انجام دادید. من با «صالح» دیدار داشتم و مردی مرا همراهی میکرد که چند سال قبل وارد جایگاه تابوت سکینه شده بود. بعد از باز کردن تابوت، مردی بلند قامت را در تابوت دیده بود که طول آن را پر کرده و تصور میشد بیدار است؛ درحالیکه در خوابی طولانی عمیق بود. لذا او و همراهش عقبگرد کرده و گریختند. اما اباسیف به یاد اجساد مومیایی افتاد و گفت:«اید این مرد مومیایی شده باشد» ، پس برگشت و دوباره تابوت را باز کرد و مجدد به صورت آن مرد نگاه کرد. مانند آن بود که مرد با او سخن میگوید، چون چشمهایش باز بودند. به بدن او نگاه کرد و دید گوشت و پوست واقعی بود و اثری از ضعف و فرتوتی در آن دیده نمیشد. از ترس اینکه نکند این مرد عفریت باشد و از خواب بیدار شود؛ در تابوت را به آهستگی بست و سپس به اطرافش نگاه کرد که به صورت مسجدی با طاق قوسی بود؛ در دیوار دری سنگی دید که دستگیرهای داشت. درحالیکه در کنار تابوت بود از دور به دستگیره نور تاباند. نور از آن دسته عبور کرد و وارد یک محیط تاریک پشت آن شد؛ لذا فهمید پشت در سنگی چیزی هست. گفت: «شاید این کسی که در تابوت است پادشاهی باشد و پشت آن در گنجی وجود داشته باشد» . لذا به سمت دری رفت که در دیوار قرار داشت. سه قدم بیشتر برنداشته بود که به قدرت خداوند پاهایش به زمین چسبید و نتوانست حتی یک قدم بیشتر بردارد تا به آن در برسد. این از رحمت خداوند بود* چون اگر در را باز میکرد و اصحاب کهف و سگشان را که دستهایش را گشوده بود، میدید؛ عقل از سرش میپرید. و بازگشت امور به خداوند است...با اینکه اباسیف انسان بسیار قوی است اما خیلی ترسید، لذا گریخت و پشت سر خود را هم نگاه نکرد.
ای مردم! با اینکه هنوز زمان برانگیخته شدن اصحاب کهف فرا نرسیده و زمان آن بعد گذشتن سیاره عذاب است؛ اما به خاطر شوقمان برای نجات مسلمانان و یقین آوردن آنها؛ تلاش کردیم چند نفر از انصار را بفرستیم تا برای نشان دادن به مردم جهان، از اصحاب کهف عکس بگیرند ولی هنوز موانعی در راه رسیدن فرستادگان امام مهدی به محل اصحاب کهف و رقیم فرزند مریم علیهم الصلاة و السلام وجود دارد و همه امور به خداوند باز میگردد.
دوران «گفتگو قبل از ظهور» در آستانه پایان است و امور به خداوند باز میگردد، که چه نیکو مولا و یاور است
أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=63627
Admin
04-07-2018, 09:37 AM
الإمام ناصر محمد اليماني
30 - جمادی الأوّل - 1428 هـ
16 - 06 - 2007 مـ
۲۵-خرداد-۱۳۸۶ه.ش.
01:11 صباحاً
___________
ای جماعت انصار و حقجویان...
بسم الله الرحمن الرحيم، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته السلام علينا وعلى جميع المُسلمين في العالمين والصلاة والسلام على جميع أنبياء الله ورُسله إلى العالمين من أوّلهم إلى خاتم مسكهم محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلم، ثم أمّا بعد.
به خدا که من نمیخواهم شما سادهلوحانه و بدون علم و هدایت و بدون کتابی روشن و واضح، به دنبال من بیفتید و از من پیروی کنید. بین من و شما و تمام مردم قرآن عظیم قرار دارد و هر کس را که خداوند با برهان خود یاری نماید؛ در موضوعاتی که دربارهشان شروع به گفتگو با شما کردیم؛ به حق پیروز خواهد شد...
و اما درباره اصحاب کهف، تعداد آنها سه نفر است و چهارمی سگ آنهاست. ای جماعت مسلمانان! آیا نمیبینید که در این داستان قرآنی، خداوند تعداد اصحاب داستان را مجهول نگه داشته است؟ با وجود این که وقتی در قرآن داستانی بیان میشود به طور مفصل توضیح داده شده و سپس نام رسولی که بر آنها فرستاده شده و نام آبادی نیز به روشنی میآید؟ اما در قرآن داستانی را مییابیم که از آبادی یا قریهای سخن میگوید که مکان آن مجهول است؛ نام آن آبادی و مردمانش نیز بیان نشده است. بلکه این گونه از آنها یاد میشود: اهالی آبادی وقتی که رسولان به سویشان آمدند؛ ابتدا دو رسول به سویشان فرستاده شد که تکذیبشان کردند سپس سومین رسول برای تقویت آنها فرستاده شد وخداوند تعالی میفرماید:
{ وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ ﴿١٤﴾ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَـٰنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ } صدق الله العظيم [يس]
در اینجاست که متدبران در قرآن شروع به فکر کردن میکنند... چرا خداوند این داستان را به صورت مبهم بیان مینماید و چرا مردمان آبادی ناشناسند؟ از چه قومی هستند؟ اسامی رسولانی که به سوی آنها فرستاده شده، چیست؟ باید در این داستان رازی غیر عادی از اسرار قرآن عظیم نهفته باشد که هنوز، هم برای علمای دین و هم مسلمانان پیچیده مانده است. از طرفی میدانید داستان اصحاب کهف هم مبهم است و باید بین آن و این داستانی که در آن قرآن از اهالی آبادی سخن میگوید که نام مردمش مشخص نمیشود و نام سه رسولی هم که به سویشان فرستاده شدهاند، مشخص نیست، رابطهای وجود داشته باشد. چرا مطلب مبهم است علیرغم این که اینها از قصص قرآنی هستند و داستانهای قرآن کاملا روشن و واضحند برای مثال بهترین داستان [احسن القصص] که قصه یوسف است، از اول تا آخر آن توضیح داده شده است. تمام قصههای قرآنی نیز چنیناند، جز داستان این آبادی ورسولانی که به آن فرستاده شدهاند:
{ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ}
حال به مقایسه نوع تهدیدی میپردازیم که اهالی آبادی برای ترساندن رسولان خداوند از آن استفاده کردند.رسولان خداوند تهدید شدند اگر دعوتشان را تمام نکنند و به آیین مردم آبادی باز نگردند، سنگسار خواهند شد:
{ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ}
یا باید دعوت خود را رها کرده و به آیین مردم آبادی بازگردند:
{ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ } صدق الله العظيم [يس]
حال سراغ داستان اصحاب کهف میآییم و میبینیم آنها نیز به همین ترتیب مورد تهدید قرار گرفتند:
{ إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾ } صدق الله العظيم [الكهف]
حال به مقایسه تعداد رسولانی میپردازیم که به این آبادی فرستاده شدند و میبینیم خداوند تعدادشان را به صورت واضح و روشن بیان کرده است. خداوند تعالی می فرماید:
{ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ } صدق الله العظيم [يس:۱۴]
حال به سراغ تعداد اصحاب کهف میرویم؛ که تعداد آنها نیز برای اهل تدبر و تفکر در قرآن به خوبی روشن و واضح است. تعداد آنها سه نفر است و چهارمی سگ آنهاست. خداوند تعالی می فرماید:
{ سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل ربِّي أعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ } صدق الله العظيم [الكهف:۲۲]
اما سخن حق، اولین سخن است؛ همان چیزی که یمانی منتظر و انصارش میگویند. او آن را از خدایش آموخته است نه این که در تاریکی تیری انداخته باشند. خداوند تعالی میفرماید:
{ سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ}
خداوند این سخن را به عنوان تیری در تاریکی توصیف ننموده است؛ بلکه سخنانی که آنها را پنج نفر دانسته و سگشان را ششمین و یا هفت نفر و سگشان هشتمین را به عنوان تیری در تاریکی وصف نموده است و این سخنان از روی علم و با برهان نیست بلکه با گمان و ظن بیان شده و جای حق را نمیگیرند. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ}
این صحبت هایی است که تا آن زمان گفته شده است و برای همین خداوند میفرماید:
{ وَيَقُولُونَ}
یعنی این سخنان قبلاُ گفته شده است؛ ای کسانی که به لغت عربی آشنایی دارید این یعنی فعل ماضی و اما سخن حق اولین سخن است که کسی آن را نگفته است و در علم غیب نهان مانده، تا مهدی منتظر و اولیای او آن را بیان نمایند. برای همین خداوند نمیفرماید:میگویند سه نفر و چهارمی سگشان؛ بلکه می فرماید : { سَيَقُولُونَ} «خواهند گفت»، یعنی این سخن هنوز در علم غیب است و کسی آن را مطرح نکرده است و حال حق آمده و سخن حق بیان شده است آیا ایمان می آورید؟
اگر در فرموده خداوند تدبر کنید که میفرماید:
{ مَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ} [«خداوند» شمار آنها راجز تعداد کمی نمیداند]
معنی آن را درمییابید که سخن درست این است که کمترین تعداد ذکر شده حق است: {ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ} و نمیشود تعداد از این کمتر باشد. چون اگر به صحبتهای اصحاب کهف دقت کنید میبینید یکی از آنها دیگران را مورد خطاب قرار میدهد وسخنش خطاب به یک نفر نیست، بلکه دو نفر را مورد خطاب قرار داده و میگوید:
{ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ ،} صدق الله العظيم [الكهف:۱۹]
آیا برایتان روشن شد که به حق من از همه مردم درباره تعداد آنها آگاهترم و به حق دربارهشان فتوا می دهم؟ آیا تصدیق می کنید؟ ولی انسان بیش از هر چیز سر جدل دارد[ اشاره به آیه کریم سوره الکهف:كَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا ﴿۵۴﴾ ]
أخوكم في الله الناصر لدين محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم
الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4469
Admin
04-08-2018, 02:25 PM
- 3 -
الإمام ناصر محمد اليماني
30 - ربیع الأوّل - 1428 هـ
18- 04 - 2007 مـ
۲۹-فروردین-۱۳۸۶ه.ش.
09:53 بعد از ظهر
ـــــــــــــــــــ
تاریخ روزی که یهود گمان کردند سرعبد و رسول خدا مسیح عیسیبنمریم را در آن روز از بدنش جدا کردهاند، فرا رسید؛ اما نه سرش را از بدنش جدا کردند و نه او را به قتل رساندند....
بسم الله الرحمن الرحيم
از یمانی منتظر خلیفه خدا بر بشریت، امام دوازدهم از آل بیت پاک و مطهر، عبد ربانی و صاحب علم کتاب ناصر محمد یمانی به تمام مسلمانانی که پیرو عبد و رسول خدا مسيح عيسىبنمريم [صلّى الله عليه وعلى أمّه وآل عمران وسلّم تسليماً كثيراً] و تمام مسلمانان پیرو نّبيّ الأمّي خاتم الأنبياء والمرسلين محمد رسولالله [صلّى الله عليه وآله وسلّم تسليماً كثيراً] و تمام کسانی که به کلمه توحیدی «لا اله الا الله وحده لا شریک له» ایمان داشته و آن را تصدیق می کنند؛ کلمهای که میان تمام رسولانی که خداوند به سوی عالمیان فرستاده؛ یکی است. و اما بعد...
خداوند تعالی میفرماید:
{قُلْ كَفَىٰ بِاللَّـهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ﴿٤٣﴾} صدق الله العظيم [الرعد].
ای جماعت نصاری [مسیحیان] و مسلمانان! من خلیفه خدا برای تمام شما و امام تمام امتها هستم؛ تاریخ روزی که یهود گمان کردند سرعبد و رسول خدا مسیح عیسیبنمریم را در آن روز از بدنش جدا کردهاند فرا رسید؛ اما نه سرش را از بدنش جدا کردند و نه او را به قتل رساندند. بلکه خداوند او را از دست ایشان نجات داد و روح او را مانند روح اصحاب کهف، میراند و به ملایکه فرمان داد تا جسدش را تطهیر کرده و سپس در تابوت ملک طالوت و در مکان مرتفعی از زمینتان قرار دهند. او همان «رقیم» است که به اصحاب کهف اضافه شد که از نشانههای عجیب پروردگارتان هستند؛ آیاتی از خودتان تا بدانید وعده خداوند حق است و ساعت و قیامت بی هیچ شکوتردیدی از راه خواهد رسید.
ای مردم! شما در مورد تاریخ میلادی در اشتباهید؛ بیایید تا تاریخ حقیقی و درست روزی که خداوند روح پسر مریم علیه الصلاة و السلام را به سوی خود برگرفت، به شما بگویم. روزی که یهود تلاش کرد ایشان را به قتل برساند؛ روز جمعه و شب میلاد هلال ماه رمضان در شب قدری از یکی از ماهها ]بر اساس محاسبات زمانی در کره ماه در چندین سال قبل [بر اساس محاسبات زمان در خورشید] بود یعنی در کسوف روز جمعه هشتم آوریل؛ که کسوف خورشید در سال ۱۴۲۶ را به دنبال داشت؛ روزی که خورشید به ماه رسید و با هلال ماه اجتماع کرد. دلیل آن هم این است که در کتاب خدا، یک سال شمسی [مترجم: مقصود طول یک سال بر اساس محاسبات زمان در خورشید است نه سال شمسی تقویم ایرانی] ۳۶۰ روزخورشیدی است و همان طور که قبلا گفتیم، یک شبانه روز خورشیدی؛ یک شبش شش ماه و روزش هم شش ماه [بر اساس محاسبات زمینی] است یعنی یک سال خورشیدی برابر۳۶۰ سال ماست. و در این تاریخ بود که یهود تلاش کرد عبد و رسول خدا مسیح عیسیبنمریم علیه الصلاة و السلام را به قتل برساند و خداوند روح پسر مریم را به سوی خود بالا برد و از آن روز تا روز فرا رسیدن کسوف جمعه رمضان [سال ۱۴۲۷ه.ق. منطبق با ۱۳۸۵ ه.ش.] ۲۱۶۰ سال میلادی میگذرد؛ کسوفی که در منطقه عربی کسی آن را مشاهده نکرد. این تاریخ میلادی حقیقی است ولی اکثر شما شک دارید! از روزی که خداوند او را به سوی خود برد ۲۱۶۰ سال میگذرد و اما روز میلاد واقعی پسر مریم علیه الصلاة و السلام ؛ ۴۰ سال به این تاریخ اضافه میشود یعنی ما الآن در سال ۲۲۰۰ هستیم و۲۲۰۰ سال از تولد عبد و رسول خدا مسیح عیسی بن مریم علیه الصلاة و السلام میگذرد.
و اما درمورد تاریخ هجری که بر اساس نزول قرآن است؛ از نزول قرآن ۱۴۴۰ سال میگذرد، یعنی قرآن ۴ سال قبل [۴ سال خورشیدی] نازل شده است و بین وفات پسر مریم و نزول قرآن فقط دو سال خورشیدی فاصله است یعنی دقیقا معادل ۷۲۰ سال.
ای مردم! خورشید به ماه رسیده و شما غافلید و رومیگردانید؛ ای عرب زبانان مگر نمیدانید چگونه خورشید به ماه میرسد [ادراک]؟ این یعنی خورشید زمانی به ماه رسیده و با آن اجتماع میکند که ماه به شکل هلال درآمده است و سپس در آخر روز خورشیدی سال خورشیدی از آن پیشی میگیرد. این رخداد مطابق با روز جمعه در روز میلاد هلال ماه رمضان سال ۱۴۲۷[سال ۱۳۸۵ه.ش.] بود. همان طور که میدانید هلال بعد از این که متولد شد، از سمت شرق از خورشید جدا میشود و خورشید نمیتواند به ماه برسد؛ چون در غرب ماه قرار میگیرد و درحالیکه در اول ماه، کره ماه در مدار فلکی خود به سمت شرق درحرکت است، خورشید پشت سرش حرکت میکند و این قانون و نظام فلکی است که در قرآن عظیم به آن اشاره شده است:
{لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿٤٠﴾} صدق الله العظيم [يس].
اما اگر هلال متولد شده و به دنبال خورشید حرکت کند؛ این یعنی خورشید به ماه رسیده و از آن پیشی گرفته و شما غافلانه رو میگردانید و این نشانه خداوند برای تصدیق یمانی منتظر خلیفه خدا بر بشر و نشانهای از نشانهها [اشراط] بزرگ ساعت است.
هیئت علمای بزرگ مکه مکرمه! خبر مرا به مردم اعلان کنید، اگر اعلان و تصدیق کردید؛ آنگاه ناصر محمد یمانی برای بیعت در کنار رکن یمانی و اعتلای کلمه توحید در میان مردم جهان؛ حاضر خواهد شد و اگر سرباز زدید؛ به یاری شما نیازی ندارم و خداوند در یک شب مرا بر جهانیان غالب خواهد کرد و نمیدانم اگر از اعلان خبر من سرباز زنید خدا با شما چه خواهد کرد و مؤمنان به خدا توکل میکنند.
أخو الصالحين في الله الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4466
Admin
05-08-2018, 11:54 AM
- 4 -
الإمام ناصر محمد اليماني
22 - ربیع الآخر- 1428 هـ
10 - 05 - 2007 مـ
۲۰-اردیبهشت-۱۳۸۶ه.ش.
03:22 بعد از ظهر
ــــــــــــــــــــــ
{ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّـهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ }
صدق الله العظيـــــــم ..
ای استهزاکنندگان! از کجا میدانید من مهدی نیستم؟
بسم الله الرحمن الرحيم
{وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴿٦٣﴾} صدق الله العظيم [الفرقان]
و خدا از شما درگذرد..
{أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ﴿٨١﴾} صدق الله العظيم [هود].
ای استهزاکنندگان! از کجا میدانید من مهدی نیستم؟ قسم به خداوند بزرگ که هیچ چیزی مانند او نیست، خداوندی که آفریننده همه چیز است و نسبت به همه خبیر و بصیر است و برهرکاری تواناست و از خیانت چشمها و رازهای پنهان در سینه باخبر است؛ خداوندی که اهالی قبور را برانگیخته و نور آسمانها و زمین است؛ نور علی نوری که ذکر حکیم را نازل نموده تا مردم را به راه راست، صراط مستقیم هدایت نماید و قسم به پروردگار آسمانها و زمین و آنچه که میان آنهاست و پروردگارعرش عظیم؛ من مهدی منتظر خلیفه خدا بر بشر و امام دوازدهم از اهل بیت پاک و مطهرم؛ هرکس میخواهد ایمان بیاورد و هرکس میخواهد کافر شود که انذار دهنده معذور است؛ آیا کسی هست که متذکر شود؟
برای عذاب خدا عجله نکنید و مانند یکی از کفار قریش نباشید که وقتی محمد رسولٰالله صلی الله علیه و آله و سلم آنها را از سنگهای سیاره سجیل که پایینترین زمین از زمینهای هفتگانه بعد از زمین مادری که شما ساکن آن هستیدّ میترساند؛ گفت:
{وَإِذْ قَالُوا اللَّـهُمَّ إِن كَانَ هَـٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٣٢﴾ وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّـهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿٣٣﴾} صدق الله العظيم [الأنفال].
آیا بهتر نیست در مورد حقیقت بودن امر من حداقل یک درصد شک کرده و بگویید: «سبحان الله شاید این مرد راست بگوید در حالی که ما مسخرهاش میکنیم!» و سپس به درگاه پروردگارتان استغفار کنید؛ که او رحیم و غفور است.
همانا که من با علم و هدایت و کتابی روشنگر شما را به چالش میکشم؛ علم شما کجاست تا با آن مرا خاموش سازید و برای مردم روشن شود من آشکارا در گمراهیم؟ و حکم را به خردمندان واگذار میکنیم؛ کسانی که به سخنان گوش داده و از بهترین آنها پیروی میکنند و نه استکبار میورزند و نه مسخره میکنند و بدون علم و هدایت و کتابی روشنگر؛ بیهوده در مورد خدا مجادله نمیکنند.
شاید الآن مرا مجنون و خودتان را عاقل بدانید، اما زمانی که حق آشکار شود؛ همان طور که برای کسانی که امثال شما بودند روشن شد؛ سخنان همان کسانی را بر زبان میآورید که مجنون بودند و عقلشان را به کار نگرفتند:
{وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ ﴿١٠﴾} صدق الله العظيم [الملك].
سبحان الله العظیم! به خدا قسم من تنها با قرآن عظیم با شما مجادله میکنم و در این خطاب من چیزی پیدا نمیکنید که حقیقت آن از قرآن عظیم ثابت نشود؛ ولی شما نمیبینید و علت آن هم این است که نمیخواهید بصیرت پیدا کنید و خداوند کسی را که سرباز زده و استکبار میورزد هدایت نمیفرماید. ولا حول ولا قوة إلا بالله العليّ العظيم إنا لله وإنا إليه لراجعون، و اگر رو برگردانید در پاسخ میگویم:
{حَسْبِيَ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖعَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ﴿١٢٩﴾} صدق الله العظيم [التوبة].
والصلاة والسلام على جميع الأنبياء والمرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4467
جميع الحقوق ® محفوظة لجميع المسلمين في الأرض.