مشاهدة النسخة كاملة : بيان إمام حقّ درباره أسباط و بني إسرائيل در گفتگوی مفصل با الأنصاريّة "بالقرآن نحيا"
Admin
24-06-2014, 12:41 PM
بيان إمام حقّ درباره أسباط و بني إسرائيل در گفتوگوی مفصل با الأنصاريّة «بالقرآن نحيا»
-1-
الإمام ناصر محمد اليماني
14 - 10 - 1432 هـ
12 - 09 - 2011 مـ
۲۱ - شهریور - ۱۳۹۰ه.ش.
03:12 صباحاً
[ لمتابعة رابط مشاركة البيان الأصليّة ]
(https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21657)https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21657 (https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21657)
ـــــــــــــــــــــ
بیان قرآن بر اساس ظن و نظر شخصی و شباهت در لغات نیست
و بیان حق درباره «جنت» ، «اسباط و رسولان سه گانه»
بسم الله الرحمن الرحيم والصلاة والسلام على جدي محمد رسول الله وآله الأطهار وجميع أنصار الله الواحد القهار إلى اليوم الآخر.
انصاري گرامي و خواهر ديني من "بالقرآن نحیا" ، سؤال درباره آنچه که درنزد خود فکر می کنید نه برای شما ونه هیچ یک از انصارممنوع نبوده و مستوجب سرزنش نیست تا مبادا شیطان گاه گاهی به قلبتان سر بکشد و این باعث شود بعد از آن که هدایت شدید دچار شک شوید. بر امام مهدی است که با بیان حق قرآن عظیم قدم شما را ثابت گرداند و ما برایتان بیان حق و بهترین تفسیر را می آوریم.
ای بنده مبارک خداوند "بالقرآن نحیا"، بیان قرآن را نمی توان با ظن و گمان انجام داد که ظن کسی را از حق بی نیاز نمی کند .بر اساس نظر و رای-شخصی – که احتمال درست يا غلط بودن آن باشد نيز نيست و بعد از بیان آن گفته شود: خدا بهتر می داند؛ اگر درست گفته باشم از جانب خداوند بوده است و اگر اشتباه باشد از نفس من و شیطان است.بیان قرآن را بر اساس شباهت کلمات در موضوعات مختلف نیز انجام نمی شود، برای مثال زمانی که خداوند تعالی می فرماید:
{وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٣٥﴾}صدق الله العظيم [البقرة]،
کسانی که نادانسته به خداوند نسبت می دهند تصور می کنند آدم خلیفه خداوند در جنت المأوی درنزد سدرة المنتهی است ؛(توضيح :سدره المنتهي يا حجاب يا عرش پروردگار بر جنت الماوي محيط است ) علت این فتوایشان هم این است که خداوند از جنت سخن به میان آورده است.اما این تفسیر باعث می شود کتاب خدواند قرآن عظیم متناقض به نظر آید چون جنت المأوی که در کنار سدرة المنتهی است؛ وعده خداوند به بندگان شاکر بعد از گذراندن زندگی امتحان در این دنیا است تا خداوند شما را امتحان نمايد كه كداميك اعمال بهتري انجام مي دهد ؛ هیچ جن و انسی بجز با تلاش در این دنیا به جنت المأوی وارد نخواهد شد.گواه آن فرموده خداوند تعالی است:
{وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ﴿٣٩﴾ وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَىٰ ﴿٤٠﴾ ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَىٰ ﴿٤١﴾}صدق الله العظيم [النجم]
آنجا مکانی است که بعد از مرگ به شاکران وعده داده شده است؛ اما شما با تفسیر به رأی خود ابلیس را نیز در جنت المأوی و نزدیک سدرة المنتهی جای داده اید؛ و با پذیرفتن این تأویل باطل که ابلیس و آدم و حوا در آن جنت هستند؛ از حقایق بسیار زیاد و مهیج (شگفت انگيز ) و مهمی غافل شده اید.
علت اینکه حقایق به کلی زیرورو شده اند فهم غلط از لغت جنت در این فرموده خداوند تعالی است :
{وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٣٥﴾}صدق الله العظيم.
برایتان روشن شد علت اشتباه و گمراه شدن آنها اعتماد آنها به دو لغتی است که در کتاب از آنها یاد شده است: "جنت " و "هبوط".
اما شما از چیزی می گویید که خداوند در کتابش از آن سخنی نگفته است؛ خداوند نفرموده است من درجنت المأوی خلیفه ای را برمی گمارم و وقتی او را درست کرده (ساختم ) و از روح (كلمات قدرت ) خود در او دمیدم ؛ در برابر او سجده کنید ؛ بلکه فتوای خداوند در آیات محکم کتابش که برای عالمان و عامه مؤمنان روشن و قاطع است این است که خداوند بر روی زمین خلیفه ای آفریده است:
{وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿٣٤﴾ وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَـٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿٣٥﴾ فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ ۖ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ ﴿٣٦﴾ فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿٣٧﴾ قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا ۖ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿٣٨﴾ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَـٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٣٩﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
برهان کسانی که با تفسیر به رأی خود ؛ پیروانشان را از حقیقت گمراه کرده اند چیست؛ آنان فقط به کلمه جنت اتكا نمودند انگار که خداوند بجز جنت المأوی از جنت دیگری سخن نگفته است .فراموش کرده اند خداوند می فرماید:
{وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلاً رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ}[الكهف:۳۲]
و خداوند تعالی می فرماید:
{إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ ﴿١٧﴾} صدق الله العظيم [القلم]
و خداوند تعالی می فرماید:
{إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ ﴿٥٥﴾ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ ﴿٥٦﴾ لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ ﴿٥٧﴾ سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ ﴿٥٨﴾}صدق الله العظيم [يس]
شما می دانید منظور خداوند از این فرموده: {إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ} صدق الله العظيم
باغی در روی زمین است که ارث سه برادر بود که بعد از مرگ پدرشان به آنها رسید وشکوفه ميوه هایش به ثمر رسید.هم چنین می دانید مقصود خداوند دراین فرموده از "اصحاب الجنة" بهشتیان ساکن درجنت المأوی است:
{إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْيَوْمَ فِي شُغُلٍ فَاكِهُونَ ﴿٥٥﴾ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ ﴿٥٦﴾ لَهُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ ﴿٥٧﴾ سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ ﴿٥٨﴾}صدق الله العظيم
پس برایتان روشن شد علت نسبت نادرست دادن آنها به خداوند لغت "جنت" و "هبوط" در کلام خداوند است.
حال به سراغ تشریح و بیان "هبوط" می رویم . منظور از "هبوط" فرود از زمین به زمین است وجایگزینی مکان فروتر (بدتر) با مکان بالاتر(و بهتر) است؛ این مثل هبوط بنی اسراییل از زمین به زمین است در این فرموده خداوند تعالی :
{وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ} صدق الله العظيم [البقرة:۶۱]
هبوط آدم و حوا نیز چنین هبوطی است : از زمین به زمین . ما برایتان این مثال را آوردیم تا تشابه کلمات در قرآن شما را از حقایق بزرگ کتاب گمراه نکند .
در هر صورت، حال به سراغ جواب خواهر دینی مان "بالقرآن نحيا" می رویم و می گوییم: فتوای تو درباره "اسباط"بر این اساس پایه گذاری شده که ذکر آنها چندبارمرتب بعد از نام یعقوب آمده است بر همین اساس فتوا داده اید که "اسباط" از نسل نبی الله یعقوب هستند و همه آنها را از رسولان خداوند در کتابش دانستید .اما امام مهدی این سؤال را برایتان مطرح کرده و می خواهد به حق به آن پاسخ دهید ؛ آیا رسول الله یونس که صلوات و سلام بر او باد بعد ازنبی خداوند یعقوب آمده است ؟ اگر جوابتان این باشد که خیر دوران رسول الله یونس قبل از نبی خداوند یعقوب بوده است؛ به شما می گوییم می بینید؟ نام رسول الله یونس بعد از نبی الله یعقوب آمده است با اینکه پیش از او برانگیخته شده است! و خداوند تعالی می فرماید:
{ إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ ۚ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿١٦٣﴾}صدق الله العظيم [النساء]
اما تو به آمدن نام اسباط بعد از نام یعقوب اتکا کرده و تصور کرده ای آنها اسباط نبی خداوند یعقوب هستند و فراموش کرده ای ذکر ایوب و یونس بعد از ذکر نام عیسی آمده است علیرغم آنکه رسولی که بعد از عیسی مبعوث شد محمد رسول الله صلى الله عليه وآله است.
ای بنده خداوند آیا تمام فرزندان یعقوب را رسول فرض کرده ای که برایشان کتاب نازل شده است؟ اما من در میان آنها تنها رسول الله یوسف –که صلوات و سلام بر او باد-را می شناسم که با آیات روشن و عیان به سوی فرعونیان اولیه برانگیخته شد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿٣٤﴾}صدق الله العظيم [غافر]
وسپس خداوند بعد از او موسی عليه الصلاة والسلام را با تورات به سوی فرعونیان نسل بعد فرستاد .اما در باره فرزندان یعقوب که شما تصور می کنید انبیاء و رسولان خداوندند ؛ به فتوای حق رسول الله یوسف در موردشان توجه کنید.خداوند تعالی می فرماید:
{قَالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ}صدق الله العظيم [يوسف:۷۷]
آیا این فتوای او در حق ده برادرش را ظالمانه می یابید؟ منظوراو از{أَنْتُمْ شَرٌّ مَكَانًا }چیست؟ جواب را در محکمات کتاب و در این فرموده خداوند تعالی پیدا می کنید که مقصود از "شر مکان" چیست . خداوند تعالی می فرماید:
{الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلَىٰ وُجُوهِهِمْ إِلَىٰ جَهَنَّمَ أُولَٰئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ سَبِيلًا ﴿٣٤﴾}صدق الله العظيم [الفرقان]
و باشد که خداوند بعد از آن که از پدرشان خواستند در پیشگاه خداوند از حق خود بگذرد -چراکه او را اذیت کرده و باعث نابینایی او شده بودند- آنها را ببخشد؛ باشد که خداوند آنها را به خاطر کوتاهی در حق اش ببخشاید که او اکرم الاکرمین است...
حال به سراغ سه رسولی می رویم که کتاب بر آنها نازل شد؛ بر رسول الله الیاس که خداوند برادرانش ادریس و الیسع عليهم الصلاة والسلام را به یاری او فرستاد ؛ وخواهید دانست که روزی این سه رسول خداوند و مسیح عیسی بن مریم در کنار امام مهدی ناصر محمد یمانی گرد خواهند آمد تا از صالحانی باشند که از امام مهدی تبعیت می کنند ، تا جایی که خداوند مسیح عیسی بن مریم را در مسیر حق ثابت قدم گردانیده تا به خلیفه خدا و عبدش امام مهدی گوش داده و از او پیروی کند ؛ بخاطر همین است که می بینید؛ خداوند نعمت خود بر بنده و رسولش مسیح عیسی بن مریم را به او یادآوری می نماید تا از شاکران بوده و با طیب نفس خود را مطیع امر خداوند را ساخته و پیرو امام مهدی باشد، در کتاب خداوند تذکر نعمتهای او به مسیح عیسی بن مریم صلى الله عليه وآله وسلم را می یابید تا از شاکران بوده و از خلیفه و عبد خداوند امام مهدی منتظر تبعیت نماید. در روز برانگیختگی اول( بعث اول) ؛ روزی که رسولان سه گانه و مسیح عیسی بن مریم در نزد امام مهدی گرد می آیند ؛ این یاد آوری خداوند به مسیح عیسی بن مریم رامی یابید .این مطلب را از این فرموده خداوند تعالی در می یابید:
{وَاتَّقُوا اللَّـهَ وَاسْمَعُوا ۗ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿١٠٨﴾يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّـهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ ۖ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ ﴿١٠٩﴾ إِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿١١٠﴾ وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿١١١﴾ } صدق الله العظيم [المائدة]
سؤالی که مطرح می شود این است : چرا خداوند نعمت های خود را به بنده و رسولش مسیح عیسی بن مریم یاد آوری می نماید؟ این برای تثبیت قلب اوست تا دچار فتنه نشده و از پیروی از امام مهدی خودداری نکند؛ چرا که خداوند به مسیح عیسی بن مریم امر می فرماید تا از خلیفه الله امام مهدی پیروی نموده و او را امام خود قرار دهد در حالی که او رسول خداوند مسیح عیسی عليه الصلاة والسلام از انبیاء مکرم و از مقربان درگاه پروردگار جهان است و کلمه ای است که خداوند با معجزه "کن فیکون" به مریم القا شده است ؛ اما این تکریم برای امتحان اوست که شکرگذار خواهد بود یا کفران نعمت می کند؛ و او از شاکران است.
اتفاقی که برای شیطان مسیح کذاب افتاد برای او رخ نمی دهد؛ به راستی که ابلیس با فرمان خداوند برای سجده به خلیفه اش آدم به فتنه افتاد؛ اما ابلیس بخاطر تکریم خداوند از آدم دچار حسد شد و درجه خلافت برای او تبدیل به فتنه شد . برای همین است که می گوید:
{ قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَٰذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٦٢﴾ } صدق الله العظيم [الإسراء]
برای اینکه بسبب تکریم خلیفه و بنده خداوند امام مهدی منتظر چیزی در نفس رسول الله مسیح عیسی بن مریم رخ ندهد ؛ خداوند نعمت های خود را به مسيح عيسى ابن مريم صلى الله عليه وآله وسلم یادآوری می کند تا از شکرگذاران باشد؛ چرا که خداوند به مسیح عيسى ابن مريم صلى الله عليه وعلى أمه وسلم فرمان داده است تا از خلیفه خداوند مهدی منتظر اطاعت وپیروی نماید. راز این را از این فرمایش خداوند تعالی برداشت می کنیم:
{إِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿١١٠﴾ وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿١١١﴾}صدق الله العظيم [المائدة]
اما رسولان سه گانه از دست مردم که آنان را برای سنگسار کردن یا بازگرداندنشان از ایمانشان تعقیب نمودند فرار کرده و به غار پناه بردند تا اوضاع آرام شود و مردم از یافتنشان مأیوس شوند و خدا بین آنها و مردم به حق گشایشی قرار دهد که او خیر الفاتحین است؛.آنها نمی دانند پاسخ خداوند (به دعایشان )چه بوده (لایعلمون بما اجابهم الله ) و بعد از آنها چه بر سرقومشان آمده است در این فرموده به این سه رسول اشاره می شود: {يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ}.منظور خداوند این سه رسول است و این اتفاق در روز برانگیختگی اول رخ می دهد که آنها و مسيح عيسى ابن مريم عليهم الصلاة والسلام با امام مهدی گرد هم می آیند.
سپس خداوند در کتاب خود مسيح عيسى ابن مريم عليهم الصلاة والسلام. را مورد خطاب قرار داده و نعمت خود را به او یادآوری می کند تا ا زشاکران باشد{إِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا ۖ وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ ۖ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي ۖ وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي ۖ وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿١١٠﴾ وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿١١١﴾}صدق الله العظيم [المائدة]
این یادآوری برای تثبیت بنده و رسولش مسیح عیسی بن مریم است، چراکه پیروی او از امام مهدی ؛ در ابتدای امر برای مسیحیان (نصارا) سنگین است و می گویند: چگونه کسی که ما او را آنقدر بزرگ می دانستیم که تصور کردیم فرزند خداوند است، ازمردی از مسلمانان پیروی می کند؛ که تنها در زمره صالحان است ؟ [منظور امام مهدی است که رسول نیست بلکه از صالحان است ] پس تو مسیح عیسی بن مریم حقیقی نیستی که فرزند پروردگار جهانیان است بلکه مسیح کذابی،اگر می گفتی که تو مسیح عیسی بن مریم خود خدواند یا فرزند او هستی ؛ حرفت را باور می کردیم و سپس می گویند: تو مسیح کذابی. سبحان الله که این نسبت ها را به کسی می زنند که مسیح عیسی بن مریم حق است که صلوات خداوند بر او و خاندانش باد .
سپس کسی دیگرمی آید و می گوید: من مسیح عیسی بن مریم هستم. سپس اظهار می دارد که من پروردگار جهانم.. او دروغ می گوید... روا نیست که مسیح عیسی بن مریم حق ؛ حرفی را بزند که در شأن او نیست. بلکه این مسیح کذاب و شیطان رانده شده ابلیس است که چنین ادعایی را می کند؛ پس ای جماعت انصار از فتنه برخذر باشید که من پند دهنده امین شما هستم.
اما "اسباط" نبی خداوند یعقوب؛ آنها دوازده گروه بودند و بنی اسراییل از نسل آنها هستند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۚ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿١٦٠﴾}صدق الله العظيم [الأعراف]
در بین آنها تنها یک رسول پیدا می کنیم و او رسول الله يوسف عليه الصلاة والسلام است که با دلایل روشن برانگیخته شد.تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَىٰ وَلْيَدْعُ رَبَّهُ ۖ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ ﴿٢٦﴾ وَقَالَ مُوسَىٰ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لَّا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ ﴿٢٧﴾ وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن يَقُولَ رَبِّيَ اللَّـهُ وَقَدْ جَاءَكُم بِالْبَيِّنَاتِ مِن رَّبِّكُمْ ۖ وَإِن يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ ۖ وَإِن يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُم بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ ﴿٢٨﴾ يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَن يَنصُرُنَا مِن بَأْسِ اللَّـهِ إِن جَاءَنَا ۚ قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَىٰ وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ ﴿٢٩﴾ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُم مِّثْلَ يَوْمِ الْأَحْزَابِ ﴿٣٠﴾ مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ ۚ وَمَا اللَّـهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ ﴿٣١﴾ وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ ﴿٣٢﴾ يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُم مِّنَ اللَّـهِ مِنْ عَاصِمٍ ۗ وَمَن يُضْلِلِ اللَّـهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٣٣﴾ وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّـهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّـهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿٣٤﴾ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّـهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ ۖ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّـهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ ﴿٣٥﴾ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا هَامَانُ ابْنِ لِي صَرْحًا لَّعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبَابَ ﴿٣٦﴾ أَسْبَابَ السَّمَاوَاتِ فَأَطَّلِعَ إِلَىٰ إِلَـٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ كَاذِبًا ۚ وَكَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَصُدَّ عَنِ السَّبِيلِ ۚ وَمَا كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلَّا فِي تَبَابٍ ﴿٣٧﴾ وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ ﴿٣٨﴾ يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَـٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ ﴿٣٩﴾ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا ۖ وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ ﴿٤٠﴾ وَيَا قَوْمِ مَا لِي أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجَاةِ وَتَدْعُونَنِي إِلَى النَّارِ ﴿٤١﴾ تَدْعُونَنِي لِأَكْفُرَ بِاللَّـهِ وَأُشْرِكَ بِهِ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَأَنَا أَدْعُوكُمْ إِلَى الْعَزِيزِ الْغَفَّارِ ﴿٤٢﴾ لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَلَا فِي الْآخِرَةِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّـهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ ﴿٤٣﴾ فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ ۚ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿٤٤﴾} صدق الله العظيم [غافر]
وسلام على المرسلين والحمد لله رب العالمين..
أخوكم الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=21851
Admin
24-09-2016, 01:07 PM
-2-
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - 10 - 1432 هـ
14 - 09 - 2011 مـ
۲۳- شهریور- ۱۳۹۰ ه.ش.
05:56 صباحاً
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
(https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21839)https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21839 (https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21839)
ــــــــــــــــــــ
بيان حقّ درباره بني إسرائيل والأسباط ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمدٍ رسول الله وآله الأطهار وجميع أنصار الله في كافة الأقطار في كل دهر إلى اليوم الآخر، أمّا بعد..
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته بر تمام علمای امت و سلام خدا بر تمام مسلمانان پیشینیان و آیندگان و در ملاء الأعلی تا یوم الدین .
ای علمای مسلمین؛ علمای قبل از شما دچا راختلاف شدند و شما هم درمورد پیامبران خدا "الأسباط" که درآیات محکم قرآن عظیم از آنان یاد شده؛ گرفتار اختلاف شدهاید. پس اول بیان یکی از علمای مسلمین را میآوریم تا شدت اختلاف آنها درمورد رسولان موسوم به الأسباط برایمان روشن شود. آن چه که در ادامه میآید بیان یکی از علمای مسلمین دراین باره است:
آیا برادران یوسف علیه السلام از انبیاء بودند یا خیر؟
دلایل کسانی که آنها را از انبیاء میدانند و دلایل کسانی که آنها را ازانبیاء الهی نمیدانند و سخنان مفسران و علما و حجتهای آنان:
الحمد لله رب الأرباب، وصلى الله وسلم على محمد که حکمت و فصل الخطاب به وی عطا شده است و أحسن القصص بر او نازل گردید و بهترین کتاب به اواختصاص یافت و بعد....
علمای قدیم و اهالی حدیث به علت رفتار برادران یوسف با او و پدرشان و جرمی که مرتکب شدند؛ درمورد نبوت برادران یوسف علیه السلام اختلاف دارند؛ و آنچه که این مذاهب مطرح میکنند این است:
۱-برادران یوسف علیه السلام از انبیاء بودند.
۲- برادران بوسف علیه السلام انبیاء نبودند.
۳- برادران یوسف علیه السلام بعد از رفتارشان با یوسف علیه السلام به نبوت رسیدند؟
۴- برخی از اهل علم سکوت کردهاند.
دلایل کسانی که قایل به نبوت آنها هستند:آنها براساس ظاهر دو آیه بقره و نساء آنان را نبی میدانند خداوند تعالی در سوره البقرة میفرماید: "قولوا آمنا بالله وما أنزل إلينا وما أنزل إلى إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط وبما أوتي موسى وعيسى والنبيون من ربهم لا نفرق بين أحد منهم ونحن له مسلمون"، و در سوره نساء میفرماید: "إنا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح والنبيين من بعده وأوحينا إلى إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط وعيسى وأيوب ويونس وهارون وسليمان وآتينا داود زبوراً" حین تفسیر الأسباط در این دو آیه میگویند آنها فرزندان یعقوب علیه السلام و از صلب و پشت او هستند.
القرطبی میگوید: والأسبـاط پسران يعقوب عليه السـلام هستند و دوازده پسر بودند وازهرپسری امتی به وجود آمد.
دلایل کسانی که برادران یوسف علیه السلام را ازانبیاء نمیدانند به این شرح است:
۱-مقصود از الأسباط؛ فرزندان خود یعقوب علیه السلام نیست؛ آنها قبایل بنی اسراییل هستند.
۲- رفتاری که با یوسف علیه السلام از آنان سر زد؛ با عصمت انبیاء منافات دارد. سخنان وحجتهای مفسران و علما این است: حافظ بن کثیر رحمه الله در "البدایة و ألنهایة" میگوید: قبلا گفتیم که یعقوب دوازده فرزند پسر داشت و نامشان را ذکر کردیم ؛ اسباط بنی اسراییل نسبتشان به آنها میرسد و از همه والامقامتر و افضل یوسف علیه السلام است. برخی از علما میگویند جز یوسف پیامبری در میان آنان نبوده است و به بقیه برادران او وحی نرسیده است و علت آن هم اعمال و سخنان آنهاست که در این داستان آمده است . و کسانی که به این کلام خداوند استدلال میکنند و آنها را نبی میدانند: "قولوا آمنا بالله وما أنزل إلينا وما أنزل إلى إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط"، اما گمان آنها در مورد اسباط بودن آنها ضعیف است و استدلالشان قوی نیست چون مقصود از اسباط شعب و قبایل بنی اسراییل است و بین برادران یوسف کسی نبود که از آسمان وحی به او برسد.و آنچه که تأیید میکند؛ رسالت و نوبت در میان برادران تنها مختص یوسف علیه السلام بوده است این است که در مورد نبوت یوسف آیات زیادی آمده ولی در مورد برادران او هیچ آیه ای نیامده و این دلالت بر آن چه ذکر کردیم دارد و تایید این سخن فرموده ایشان صلى الله عليه وسلم: "الكريم ابن الكريم ابن الكريم ابن الكريم يوسف بن يعقوب بن إسحاق بن إبراهيم"
و القرطبی به خاطرعملی که برادران یوسف علیه السلام مرتکب شدند، میگوید: " دلیل این که برادران یوسف هیچ یک نبی نبودند این است که انبیا برای کشتن یک مسلمان نقشه نمیکشند؛ بلکه برادران یوسف مسلمان بودند و مرتکب گناه و معصیت شده و سپس توبه کردند. و کسی که میگوید آنها از انبیا بودند؛ عقل نمیپذیرد که انبیا لغزش داشته باشند در حالی که برادران یوسف دچار چنین لغزش شدند؛ و این پاسخ اوست که انبیا از گناهان کبیرهای که به آن پرداختیم؛ معصوم هستند و میگوید: در آن زمان ازانبیا نبودند؛ بعد خداوند آنها را نبی کرد و این به واقعیت نزدیکتر است و خدا بهتر میداند"
حافظ ابن کثیر رحمه الله در تفسیر سوره یوسف میگوید: " و میدانم دلیلی برای نبوت برادران یوسف نیامده است و ظاهر این سیاق برخلاف آن است. برخی مردم تصور میکنند که بعد از آن-توبه از گناه- خداوند به آنان وحی نمود ولی این نظریه احتیاج به برهان دارد و چیزی جز این فرموده خداوند تعالی را به عنوان دلیل نیاوردهاند: "قولوا آمنا بالله وما أنزل إلينا وما أنزل إلى إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط"، و این احتمال هست-که درست باشد- چون به شاخههای بنی اسراییل "اسباط" گفته میشود . هم چنان که به عرب " قبایل" و به عجم "شعوب" گفته میشود. خداوند تعالی ذکر میکند که به انبیاء بنی اسراییل وحی کرده است و به صورت اجمالی اشاره میکند که تعداد آنها هم زیاد بوده است. ولی هرسبطی ازنسل یکی از برادران یوسف بودند و دلیل روشن و واضح که به برادران یوسف وحی شده ارائه نشده است و خدا بهتر میداند"
ابن عطیة مفسر رحمه الله در تفسیر فرموده خداوند تعالی: "يا بني لا تقصص رؤياك على إخوتك" میگوید: این آیه نشان میدهد یعقوب علیه السلام احساس کرده بود پسرانش به یوسف حسادت کرده و نسبت به او بغض دارند و برای همین به او گفت تا خواب خود را برای آنان تعریف نکند تا مبادا آتش حسد در سینهشان شعلهور گردد و برای کشتن او نقشه بکشند و از این جا و از روی عملی که با یوسف انجام دادند؛ روشن میشود آنها از انبیا نبودهاند و این دلیل قاطعی است چون انبیا معصومند و از حسد دنیوی و نافرمانی انبیاء (عاق والدین) و در خطر انداختن مؤمن و توافق برای قتل مؤمن به دور هستند
شيخ الإسلام أحمد بن عبد الحليم بن تيمية رحمه الله در پاسخ به این سؤال که آیا برادران یوسف از انبیا بودند میگوید:" دلیل در قرآن ، لغت و اعتبار وجود ندارد که نشان دهد برادران یوسف نبی بودند؛ نه درقرآن و نه از نبی صلى الله عليه وسلم و نه از اصحاب ایشان نقل نشده که خداوند به برادران یوسف نبوت داده باشد برخی به فرموده خداوند: "الأسباط" درآیات سوره بقره و نساء استناد کرده ومیگویند اسباط فرزندان یعقوبند؛ ولی درستتر این است که مقصود خداوند فرزندان او نیست بلکه ذریه او-نسلهای بعدی- است؛ چنان که میبینیم از ذریه یعقوب هم به عنوان بنی اسراییل یاد میکند و در میان ذریه او انبیا وجود داشتند و مقصود از اسباط بنی اسراییل؛ قبایل بنی اسراییل است.
ابوسعید الضریر میگوید: ریشه "سبط" یعنی درختی است که شاخههای فراوان دارد.
و به دلیل تعداد زیادشان به آنها اسباط گفته شده است و همان طور که شاخهها همه مربوط به یک درخت هستند؛ اسباط هم از یعقوب بودند. مثل "السبط نوه " و حسن و حسین سبط رسول الله صلى الله عليه وسلم بودند و اسباط نوههای یعقوب از دوازده فرزندش بودند. و خداوند تعالی میفرماید: "ومن قوم موسى أمة يهدون بالحقّ وبه يعدلون. وقطعناهم اثني عشر أسباطاً أمماً" و این به صراحت نشان میدهد که اسباط ؛ از ملت بنی اسراییل بودند و هر سبط یک ملت و امت بوده و و مقصود دوازده فرزند او نیست تا فرزندان آنها متولد نشده و به اسباط تقسیم نشده باشند چنین لفظی کاربرد ندارد. و در کل السبط یعنی جماعتی از مردم.
و کسی که میگوید: اسباط فرزندان یعقوبند؛ نگفته که پسرانش بودهاند؛ بلکه مقصود ذریه یعقوب است(نسلهای بعدی) چنان که میگوییم: بنی اسراییل و یا بنی آدم؛ این که آیه را به پسران یعقوب نسبت دهیم غلط است؛ نه لفظ آیه و نه معنی آن بر چنین امری دلالت نمیکند وکسی که چنین ادعایی کند؛ خطای واضحی مرتکب شده است.و سخن صواب دیگری که دال براین است که اسباط، ذریه یعقوب -نه فرزندانش-هستند این است:هم چنان که درآیات قبل آمده ؛ از زمان موسی چنین نامی به آنها داده شده است و از آن زمان نبوت درمیان آنان قرار داده شده؛ و قبل از موسی؛ نبی دیگری جز یوسف در میان آنها شناخته شده نیست. آن چه که این امر را تأیید میکند؛ فرموده خداوند تعالی است که از ذریه ابراهیم در آن یاد میشود: "ومن ذريته داود وسليمان" و یوسف و از کسانی که با او بودند یاد میشود و حرفی ازاسباط نیست؛ اگر برادران یوسف مانند او نبی بودند؛ نامشان همراه او میآمد. {توضیح ااشاره به این آیه وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ كُلًّا هَدَينَا وَنُوحًا هَدَينَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيمَانَ وَأَيوبَ وَيوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ(الأنعام/84)}
هم چنین خداوند انبیای خود را مورد حمد و ثناء قرار میدهد و هم چنین آنچه که آنها را برای نبوت مناسب میکند - اگر قبل از نبوت رخ دهد- ذکر میشود مثل موسی: : "ولما بلغ أشده" و همین طور یوسف. در حدیث آمده است:" از گرامیترین مردم یوسف بن يعقـوب بن إسحـاق بن إبراهيم، نبيّ از نبيّ از نبي است". اگر برادرانش هم نبی بودند؛ در این کرامت با او شریک میشدند. خداوند تعالی زمانی که داستان یوسف -و رفتاری که با اوشد- را ذکر میکند؛ از گناه و اعتراف آنها-برادران یوسف- و طلب استغفار آنان از پدرشان سخن میگوید و حرفی از فضایل آنان که مناسب نبوت باشد در میان نیست و هیچ چیزی که از خصایص انبیا باشد، در مورد آنها گفته نمیشود. بلکه ( خداوند ) توبه ای واضح و آشکار از آنها ذکر نکرده است همان طور که در باره گناه یوسف ذکر نموده و لی درباره گناه آنان ذکر نکرده است؛ بلکه از اعتراف و طلب استغفار آنان سخن میگوید. خداوند سبحان درمورد هیچ یک از انبیا- چه قبل نبوت وچه بعد آن- ازچنین أمور بزرگی-گناه برادران یوسف- سخن نمیگوید؛ از رعایت نکردن حرمت پدر(عق والد)؛ از قطع رحم و به بندگی فرستادن مسلمان و فروختن او به کشوری که ساکنان آن کافرند و دروغ گویی آشکار و دیگر مطالبی که از آنان ذکر شده؛هیچ حرفی که نشان دهد آنها مناسب برگزیده شدن توسط خداوند و نبی شدن بودند؛ در میان نیست. بلکه برخلاف این گفته میشود و بر خلاف آن چه که درمورد یوسف گفته میشود.
آیهای از سوره غافردر قرآن هم دلالت براین دارد که قبل از موسی بجز یوسف نبی دیگری به سوی اهل مصر فرستاده نشده است. اگر کسی از برادران یوسف نبی بود؛ مردم مصر را به سوی خدا میخواند و اخبارنبوت او در دست بود.چون چنین شواهدی نیست؛ پس میدانیم برادران او نبی نبودند و این موارد متعددی است که تقویت کننده یکدیگرند.
اصحاب سیرت ( نویسندگان سرگذشت افراد ) گفتهاند که برادران یوسف همگی در مصر از دنیا رفتهاند و خوداوهم همین طورو یوسف وصیت کرده بود به شام منتقل شود و موسی چنین کرد.
و نتیجه این که ادعای غلط نبی بودن آنها به دلیل ظنی است که اسباط آنها هستند در حالی که چنین نیست.
امام السیوطی رحمه الله گفته است: " مسئله : این که یک نفر میگوید برادران یوسف علیه السلام انبیا بودند و دیگری میگوید نبودند؛ چه است؟
و جواب: علما درمورد برادران دو نظر دارند. نظر اکثریت علمای سلف (علمایی که قبل از سال چهارصد هجری درگذشتهاند) و علمای خلف(علمایی که وفاتشان بعد از سال چهارصدم هجرت بوده است) این است که آنها از انبیا نیستند؛ درمورد علمای سلف هیچ کس از قول صحابه نقل نکرده است که برادران یوسف از انبیا بودهاند- ابن تمیمه هم همین را میگوید- هیچ یک از تابعین هم چنین چیزی را از حفظ نداشتند. اما پیروان تابعین از ابن زید نقل کردهاند که آنها نبی بودهاند و گروه کمی بر این عقیده هستند و اکثر تابعان این امر را رد میکنند. اما درمیان علمای خلف ؛ مفسران اختلاف نظر دارند. برخی مانند بلغوی حرف ابن زید را تکرار میکنند و برخی آن را به شدت رد میکنند از جمله القرطبی و امام فخرالدین و ابن کثیر و برخی هردو قول را آوردهاند بدون این که یکی را به دیگری ارجح بدانند مثل ابن الجوزی. برخی هم به مسئله اهمیتی نداده ولی ذکرکردهاند که شواهد دال بر عدم انبیا بودن آنهاست و تفسیر اسباط این است که آنها انبیای بنی اسراییل بودند و آنچه که بر آنان نازل شده یعنی بر انبیاء آنان نازل شده استمثل لیث سمرقندی و الواحدی و برخی هم هم ذکری از آن به میان نیاوردهاند.ولی اسباط را ذریه یعقوب دانستهاند؛ و مردم فکر کردند مقصود نبوت فرزندان یعقوب است در حالی که مقصود ذریه یعقوب بوده است نه فرزندان مستقیم و از پشتش.
قاضی عیاض رحمه الله در "شفا" درمورد حقوق برگزیدگان ازعصمت انبیا سخن میگوید: و اما قصه یوسف و برادرانش؛ درمورد یوسف اعتراضی نیست ولی درمورد برادرانش؛ نبوت آنها ثابت نشده است و باید در مورد اعمال آنها صحبت کرد و از اسباط و تعداد آنها در قرآن؛به صراحت نیامده که آنها از انبیا باشند.
مفسران میگویند: يريد من نبئ من أبناء الأسباط.؟
وگفته شده: زمانی که آنها با یوسف چنان کردند؛ کم سن و سال بودند و برای همین هم وقتی مجدد با یوسف ملاقات کردند اورا نشناختند؟ و برای همین گفتند: او را فردا با ما بفرست تا بگردیم و بازی کنیم . و اگر نبوت برای آنها نوشته شده باشد؛ بعد از این است و خداوند بهتر میداند.
گفتم : بدون شک انبیا علیهم السلام ازارتکاب گناهان کبیره و صغیره معصومند و تمام اعمال بد و ناجوانمردانه که از آنها سربزند قبل از نبوت است و بعد از آن..و باقی اعمالی که از آنها سر میزند یا به علت فراموشی است یا اشتباه در اجتهاد وآنها نه مرتکب اشتباه میشوند و نه چیزی را فراموش میکنند.
و اما آن چه که مربوط به برادران یوسف علیه السلام است و آن چه که به نظر من میرسد-و خدا بهتر میداند- باید به سخنانی که در مورد نبوت آنها مطرح شده؛ توجه کرد و کلام بر آن دلالت دارد و خیلی دور از حقیقت نیست. این دلایل در ادامه میآید:
اولاً: کلمه اسباط دربرگیرنده نوههای اول و متأخر است و شامل ذریه هم میشود و اگر مفسران گفته باشند مقصود از اسباط نوههاست؛ ایراد گرفتن به این مشکل است.
ابن منظور رحمه الله گفته است: ابوالعباس گفته: ابن الأعرابی سؤال کرد: معنی سبط در لغت عربی چیست؟ گفت: سبط و سبطان والأسباط مختص أولاد و فرزندان آنهاست و گفته می شود:سبط مفرد اسباط و آن فرزند فرزند -نوه- است.
ابن سیده: سبط به فرزندان پسر و دختر(نوه) گفته میشود. و در حدیث آمده است: حسن و حسین سبط رسول الله صلی الله علیه و سلم هستند. و گفته است الأسباط به أولاد مربوط است و فرزندان فرزندان است.
تا این که گفت: در میان یهود مقصود از سبط مثل قبیله عرب است و کسانی را شامل میشود که از یک پدر هستند برای افتراق فرزندان اسماعیل و إسحاق به هرکدام یک سبط گفته میشود.
دوم: برادران یوسف زمانی با او چنان کردند که سن کمی داشتند وبه سن عقل نرسیده بودند؛ و برای همین هم زمانی که با یوسف ملاقات کردند اورا نشناختند؟سوم: عاملی که باعث شد چنین عملی از آنان سربزند غیرت آنها نسبت به یوسف به خاطر مورد توجه بیشتر بودن او بود.
چهارم: خداوند سبحان وتعالی درمورد آنها صحبتی به میان نیاورده و رسول الله صلی الله علیه و سلم هم نبوت آنها را نفی نکرده و چون تعداد رسولان زیاد است و خداوند نام برخی از آنها را آورده و از برخی دیگر نام نیاورده:
"منهم من قصصنا عليك ومنهم من لم نقصص عليك".پنجم: سخن آنها در زمانی که متهم شدند جام شاه را دزدیدهاند: "لقد علمتم ما جئنا لنفسد في الأرض وما كنا سارقين" این آیه نشانه مصلح بودن آنهاست و لذا بعید نیست از انبیاء باشند.
ششم: پشیمانی آنها از کارشان؛ و درخواست آنها از یوسف و پدر برای طلب استغفار.
هفتم: هدف آنها از کارشان این بود که یوسف را از جلوی چشم پدرشان دورکنند؛ قصد فروختن و به بردگی فرستادن او را نداشتند؛ کما اینکه شیخ الإسلام ابن تمیمیه چنین گفته است.
هشتم: کاری که با یوسف کردند ممکن است در حیطه خطا در تقدیر و بیخبری از عواقب امور باشد و چنین اموری برای انبیا جایز است.
نهم: آنچه که بر سر یوسف و پدرش آمد از باب ابتلایی بود که خداوند آن را مختص انبیا و رسولانش کرده است؛ در حدیث آمده است:" در ميان انسانها سختترين ناگوارىها نصيب پيامبران مىشود؛ سپس پيروان آنان و كسانى كه بيشترین نزدیکی را با انبيا دارند" تا درجات و منزلت آنان را نزد خود بالاتر ببرد.
دهم: این مسئله از مسایل مورد اختلاف الخلافیه(اصطلاحی در باب حکم مسایل دینی) است و فرد می تواند طبق اجتهاد خودش به آن باور داشته باشد و به دیگران خرده نگیرد
خداوند بهتر میداند صواب چیست و مرجع وبازگشت به سوی اوست
وصلى الله على جميع رسل الله والأصحاب.
پایان بیان
و سپس امام مهدی ناصر محمد یمانی بیان خود را آورده و میگوییم: برای انصار پیشگام برگزیده و همهی حقجویان روشن گردید که تمام علمای سلف و خلف (علمای سلف علمایی هستند که قبل از سال چهارصد هجری درگذشتهاند و علمای خلف وفاتشان بعد ازسال چهارصدم هجرت بوده است)متفق القول میگویند اسباط أولاد نبی الله یعقوبذریه آنان بودهاند؛ فقط علمای سلف و خلف در امرنبوت آنها اختلاف دارند. برخی از آنها معتقدند آنها نبی خدا بودند و بر تعداد پیامبران خدا که از عقائد ایمانی است افزودند و به تعداد انبیا یازده فرزند یعقوب را اضافه کردهاند در حالی که خداوند در آیات محکم قرآن برهانی برای نبوت آنان نازل نفرموده است. اما دیگران؛ اینکه اسباط یعقوب همگی نبی باشند را رد میکنند؛ چون از فرزندان یعقوب جز یکی؛ پیامبر دیگری را که خداوند برگزیده باشد نمی شناسند و او رسول الله سوف علیه الصلاة و السلام بود؛ با وجود این که حق با کسانی است که منکر نبوت یازده سبط نبی الله یعقوب هستند؛ و بازتکرار میکنیم با این که حق با آنانی است که نبوت یازده سبط یعقوب را رد میکنند؛ ولی نمیتوانند با برهان علمی قاطع ازآیات محکم قرآن عظیم بر دیگران که قایل به نبوت آنها هستند؛ چیره شوند.
شاید یکی از انصار پیشگام برگزیده بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید:" ای مهدی منتظر ناصر محمد یمانی؛ همانا که ما انصار پیشگام برگزیده در عصر "گفتگو قبل از ظهور" قاطعانه معتقدیم که شما مهدی منتظر هستی که خاتم الأنبیاء و مرسلین محمدٌ رسول الله صلى الله عليه وآله الأطهار وعدهی آمدن او را داده است؛ ما تو را باور کرده و به شأن شما یقین داشته و میدانیم شما مهدی منتظر ناصر محمد یمانی هستی و در این هیچ شک و تردیدی نیست. از آنجا که ما از اختلاف بین علمای سلف و خلف درمورد رسولان ( موسوم به ) اسباط باخبر شدیم و از آنجا که ما معتقدیم شما مهدی منتظر هستی که خداوند برانگیخته تا میان علمای دین که دچار اختلاف شدهاند حکم کنی؛ پس باید خداوند تو را با برهان علمی قاطع از قرآن عظیم بر آنان چیره کند تا آنها در نفس خود از حکم تو احساس حرج و ناراحتی نکرده و در برابر آن کاملاً تسلیم شوند. پس فرض کنیم تمام علمای سلف و خلف برسر میز گفتو جمع شده باشند تا در مورد رسولان موسوم به اسباط ، بین آنان حکم کنی؛ چون خداوند به مؤمنین امر میکند تا به رسولان الهی ایمان داشته باشند. پس فرض میکنیم همهی علمای امت که دچار اختلاف شدهاند؛ بر سر میز گفتگو حاضر هستند تا ببینند حکم حق شما در مورد نبوت اسباط چیست و ما انصار قاطعانه معتقدیم مهدی منتظر حق، با حکم حق خداوند بر آنان غلبه خواهد کرد و شما حکم حق را از آیات محکم قران عظیم برایشان استنباط کرده و با حکم خدا به حق بر آنان غلبه خواهی نمود تا تنها دوراه داشته باشند:
این که به حکم حق خداوند در میانشان ایمان آورده و کاملاً تسلیم شوند و یا از حکم خداوند که در قرآن عظیم آمده روبرگردانند. ما انصار میخواهیم حکم تو را در مورد اعتقاد به نبوت اسباط ببینیم تا بدانیم باید به نبوت یازده فرزند یعقوب ایمان داشته باشیم و یا تنها به نبوت یکی از آنها که رسول الله یوسف است. چون این مسئلهای عقیدتی است که تمام مسلمانان را دربرمیگیرد و آنها باید به تمام کتب الهی و رسولان خدا ایمان داشته باشند و فرقی میان آنها قایل نشوند؛ لذا ای امام مهدی ناصر محمد یمانی بر تو واجب است که میان آنها بر اساس آن چه که خداوند در آیات محکم کتابش به تو نشان داده حکم نمایی. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ ۚ وَلَا تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا ﴿١٠٥﴾} صدق الله العظيم [النساء]".
امام مهدی منتظر ناصر محمد یمانی در پاسخ به تمام انصار پیشگام برگزیده در عصر "گفتگو قبل از ظهور"چنین پاسخ میدهد:به شما بشارت میدهم آن چه که خواستید انجام خواهد شد ولی شرطی دارم. اگر دیدید حکم حق با گروهی از علمای امت است که به نبوت یازده فرزند از اسباط یعقوب باور دارند؛ غرور وتعصب شما را به گناه نکشاند و کورکورانه به صرف این که انصار امام ناصر محمد یمانی هستید؛ متعصبانه عمل نکنید هرگز هرگز.... آیا مگر علت گمراهی گذشتگان شما چیزی جز تعصب کورکورانه از ائمهای بود که پیرو آنان بودند؟ هیهات هیهات. به خدا قسم اگر حق برایتان روشن شود و دریابید که در گفتگو میان امام ناصر محمد یمانی و علما؛ حق با طرف مقابل است و سپس تعصب شما را به گناه کشانده و اعتراف نکنید طرف مقابل در گفتگو بر امام ناصر محمد یمانی چیره شده و حق با یکی ازعلمای امت است که مقابل ما قرار دارد؛ درپیشگاه خداوند مورد بازخواست قرار خواهید گرفت. پس وقتی حکم حق خداوند برای شما روشن شد- فرقی ندارد درگفتگوها روشن شود حق با امام مهدی ناصر محمد یمانی است و یا طرف مقابل او- باید از حق پیروی کنید. شایسته اولیاء الله نیست که تعصب آنان را به گناه بکشاند و هرجا که حکم حق وآشکار خداوند را یافتند باید کاملاً تسلیم آن شده و پیرو آن گردند.
ما هم چنان قسمی که در تمام بیانات خوردهایم را میآوریم ؛ قسم به پروردگار آسمانها وزمین؛ اگر تمام علمای جن و انس گرد آیند تا با امام مهدی ناصر محمد یمانی بر اساس قرآن عظیم محاجه نمایند؛ خواهید دید که ناصر محمد یمانی بر آنان چیره خواهد شد ولو این که آنها به کمک و یاری یکدیگر بیایند؛ پس شاهد باشید. و اگر چنین نکنم؛ مهدی منتظر حق پروردگارتان نیستم؛ واین شرط بین من وعلمای مسلمین ویهود و نصرانی است و شما شاهد باشید. ولی انصار پیشگام برگزیده درعصر"گفتگو قبل از ظهور" و همینطورتمام علمای مسلمین و نصرانی و یهودی به من اجازه دهند تاهمین الآن اعلان کنم که نتیجه و حکم حق چه خواهد بود؛ هیچ یک از آنها ولو این که به کمک هم بیایند؛ نمیتوانند درمورد عقیده نبوت اسباط حکمی بیاورند که از حکم امام مهدی هدایتگرتر باشد. سخن او درستتر و راهی که نشان میدهد بهترین راه هدایت است .
وهمگی خواهید دانست که این مبارزه طلبی ازروی غرور است یا تحدی مهدی منتظر حق و خلیفه خداوند در کتاب است؛ پس ای خردمندان شاهدان حق این حکم باشید و اگر درموارد اختلاف؛ از حکم خدا در میانتان روبگردانید.... از امام مهدی ناصر محمد یمانی رو نگردانده و او را تکذیب نکردهاید؛ بلکه خدا را تکذیب کرده و نسبت به حکم حق خداوند که در آیات محکم کتابش آمده؛ کافر شدهاید وجز ابلاغ؛ چیزی برما نیست و سلام علی المرسلین و الحمدلله رب العالمین. مقدمه این بیان به پایان رسید و حال به سراغ حکم نهایی و فصل الخطاب میرویم که هزل و شوخی نیست.
ای علمای امت اسلام؛ همگی شما میدانید که یهودیان و مسیحیان(نصرانی ها)؛ از بنی اسراییل هستند. بیایید تا باهم جستجو کنیم و ببینیم که درآیات محکم قرآن عظیم، بنی اسراییل چه کسانی هستند؟ جواب را در آیات محکم کتاب و در این فرموده خداوند تعالی پیدا میکنید:
{وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ ۚ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿١٦٠﴾ } صدق الله العظيم [الأعراف].
وبرایتان روشن میشود که بنی اسراییل ذریه نبی الله اسراییل - یعقوب - هستند و به دوازده امت تقسیم میشوند چون یعقوب دوازده فرزند داشت. سؤالی که در برابر عقل و منطق مطرح میشود این است:
آیا رسول الله ابراهیم علیه الصلاة و السلام از ذریه بنی اسراییل است؟
و سؤال دیگری هم که در برابرعقل و منطق مطرح میشود این است:
آیا نبی الله یعقوب از بنی اسراییل است؟
اگر به عقلتان رجوع کنید؛ بی شک و تردید به حق برایتان فتوا میدهد. فتوای عقلتان چنین خواهد بود:
چگونه ممکن است ابراهیم از بنی اسراییل باشد؛ چون اسراییل همان یعقوب است؛ چگونه ممکن است ابراهیم از فرزندان یعقوب باشد؟ و همین طور نبی الله یعقوب، او چگونه میتواند از بنی اسراییل باشد؟ چگونه او میتواند فرزند خودش باشد؟ این برخلاف عقل و منطق است! عقلتان کجا رفته آیا فکر نمیکنید؟ چگونه ؟ خداوند درآیات محکم کتابش به شما فتوا میدهد که ابراهیم و اسماعیل و إسحاق و یعقوب و اسباط از بنی اسراییل نیستند؛ یعنی نه از یهودیان هستند و نه از مسیحیان. خداوند تعالی میفرماید:
{أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُوداً أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۴۰].
ای مردم عقلتان کجا رفته، آیا فکر نمیکنید؟ ای علما! آیا دلیل گمراه شدن شما از حق، مطرح شدن اسباط است؛ چون همهی شما معتقدید اسباط دوازده سبط بنی اسراییل هستند؟ فتوای همگی شما درباره این که اسباط بنی اسراییل هستند باطل است چون اصلاً مقصود خداوند آنها نیست. شما متفقید که اینها اسباط بنی اسراییل هستند و درمورد نبوت آنها اختلاف دارید؛ آیا عقل ندارید که با آن فکر کنید؟ شما میدانید بنی اسراییل یهودیان و مسیحیان (نصاری)هستند و علت این که به گروهی از آنها نصاری گفته میشود؛ این فرموده خداوند تعالی است:
{نَحْنُ أَنصَارُ اللَّـهِ}
و خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ} [الصف:۶].
و خداوند تعالی میفرماید:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ ۖ فَآمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ ۖ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الصف]
لذا یهودیان ومسیحیان(نصاری) بنی اسراییل هستند؛ پس چطور به چیزی که عکس فتوای خداوند درآیات محکم کتابش است باور دارید؛ چون خداوند برایتان فتوا داده که إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط ؛ از بنی اسراییل نیستند؟ آیا پیرو فتوای یهود هستید که میگویند إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط یهودی یا نصرانی هستند؟ برای همین میگویند:
{وَقَالُواْ كُونُواْ هُوداً أَوْ نَصَارَىٰ تَهْتَدُواْ} [البقرة:۱۳۵]
یعنی از بنی اسراییل؛ ولی خداوند فتوای باطل آنها را نفی نموده و میفرماید:
{أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُوداً أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۴۰].
آیا آمدن نام اسباط بعد از نام نبی الله ابراهیم و اسماعیل و إسحاق و یعقوب شما را فریب داده است؟ مگر نمیبینید خداوند در آیات محکم کتابش بعد از نبی الله اسماعیل از نبی خود ادریس و الیسع یاد میکند؛ علی رغم این که آنها رسولانی هستند که قبل از اسماعیل آمدهاند؟
خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا} [الأنعام:۸۶].
وخداوند تعالی میفرماید:
{وَاْذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ} [ص:۴۸].
آیا میدانید ذوالکفل کیست؟ او رسول الله الیاس است و چون تربیت و برادرانش ادریس و الیسع بر عهده او بود ذوالکفل نامیده میشود. خداوند نام آنها را بعد از نبی خود اسماعیل آورده با این که آنها قبل از او بودند.خداوند تعالی میفرماید:
{وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ ﴿٨٥﴾ وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ ﴿٨٦﴾} صدق الله العظيم [الأنبياء].
لذا ای مردم؛ برایتان روشن شد فرموده خداوند تعالی {وَالأسْبَاطَ} که برهان الناصرة "بالقرآن نحيا" برای حجت آوردن برای من بود؛ به نفع امام ناصر محمد یمانی شد و خداوند آن را برهانی آشکار برای رسولانی که اسباط نامیده میشوند قرار داده است و مقصود خداوند از اسباط نبی الله یعقوب نیست بلکه به سه رسولی اشاره میکند که با هم برادر و از یک پدر بودند و در این هیچ شک و تردید نیست. خداوند آن سه نفر را با یک رسالت واحد به سوی مردمشان فرستاده بود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ﴿١٤﴾ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَـٰنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ﴿٢٠﴾ اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿٢١﴾ وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٢﴾ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنقِذُونِ ﴿٢٣﴾ إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٢٤﴾ إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿٢٥﴾ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿٢٦﴾ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ﴿٢٧﴾ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ ﴿٢٨﴾ إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْجِعُونَ ﴿٣١﴾ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُونَ ﴿٣٢﴾} صدق الله العظيم [يس].
پس دانستید که قوم این سه رسول آنها را بر سر دو راهی انتخاب قرار دادند و راه سومی نبود. یا دست از دعوت به سوی خدا برداشته و به سوی آیین مردمشان بازگردند و یا سنگسار شده و مردم به شدت آنها را عذاب خواهند کرد. خداوند تعالی میفرماید:
{قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم،
این سه رسول تصمیم میگیرند از دست مردم گریخته و به مکانی دیگر هجرت کرده و در آنجا به دنبال یافتن انصار باشند. اما مردم آبادی را محاصره کردند تا آنها نتوانند به سوی قوم دیگری گریخته وکسانی را پیدا کنند که یاریشان دهند. پس مجبور شدند مانند محمد رسول الله صلى الله و همراهش صلى الله عليهم وسلم تسليماً أجمعين، از دست مردم درغاری پنهان شوند.اما آن سه رسول راهی برای خارج شدن از غار پیدا نکردند تا با دین خود بگریزند. پس رسول الله الیاس علیه الصلاة و السلام فرمود:
{فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا ﴿١٦﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
مقصودش این بود که در غار پنهان شوند تا خداوند کارشان را بگشاید: {مِّرْفَقًا} یعنی راهی برای خروج از آن آبادی که اهالیش ظالم بودند؛ فراهم نماید. آیا میدانید چرا اسباط؛ رسولان سهگانه خداوند از دست قومشان میگریختند؟ چون مردم به آنها گفتند: {لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم،
و لذا رسول الله إدريس به برادرانش عليهم الصلاة والسلام گفت:
{إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
ای امت اسلام؛ ای حجاج بیت الله الحرام؛ ایمان به انبیای الهی، فرمان محکم و اجباری پروردگارعالمیان است، که هم باید گفته شود و هم به آن ایمان آورده شود. خداوند به عبد ورسولش محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمان میدهد که بگوید:
{قُلْ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿٨٤﴾}صدق الله العظيم [آل عمران].
این فرمان به تمام مسلمانان نیز داده شده است. خداوند تعالی میفرماید:
{قُولُوا آمَنَّا بِاللَّـهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿١٣٦﴾} [البقرة].
سپس خاتم الأنبياء والمرسلين و همهی کسانی که پیرو ایشان هستند -که بالاترین و بهترین صلوات و سلام بر همهی آنان باد- یک صدا گفتند:
{قُولُوا آمَنَّا بِاللَّـهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿١٣٦﴾} [البقرة].
و سپس خداوند تعالی میفرماید:
{آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّـهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ ﴿٢٨٥﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
پس آیا متوجه خبری که علمای سلف و خلف به آن توجه نکرده بودند شدید و دریافتید که إبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب والأسباط از بني إسرائيل نیستند؟ تصديق فرموده خداوند تعالى:
{أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُوداً أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۴۰]،
پس با حکم خداوند -که هیچ شک و تردیدی درآن نیست- به حق میان شما قضاوت کردیم این حکم از آیات محکم قرآن مجید برای آن کس است که عقل دارد، یا گوش دل فرا میدهد و گواه است!{اشاره به آیه کریمه سوره ق: إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿٣٧﴾}
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم خليفة الله المهديّ المنتظَر في عصر الحوار من قبل الظهور؛ الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=51685
Admin
24-09-2016, 04:42 PM
-3-
الإمام ناصر محمد اليماني
17 - 10 - 1432 هـ
15 - 09 - 2011 مـ
۲۴-شهریور- ۱۳۹۰ ه.ش.
04:30 صباحاً
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
(https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21957)https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21957 (https://mahdialumma.org/showthread.php?p=21957)
ــــــــــــــــــ
يهــــود و نصــــارى، بنی اسرائيـــــــل هستند..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمدٍ رسول الله وآله الأطهار وجميع أنبياء الله وآلهم الأطهار لا نفرق بين أحدٍ من رسله ونحن له مسلمون، أمّا بعد..
ای الناصرة که در ذکر-قرآن- تفکر و تدبر میکنی؛ من مهدی منتظرناصر محمد به شما به گرمی خیر مقدم میگویم که برای گفتگو با امام منتظرت، در عصر "گفتگو قبل از ظهور" حاضر شدهاید و خدا را به شهادت میگیرم که این گفتگو به خاطر کافرشدن یا شک به امر ما نیست؛ بلکه میخواهید قلبتان مطمئن گردد که در راه حق مبین هستی. ایراد و انتقادی به تو نیست و تو نزد ما از انصار پیشگام برگزیده در عصر" گفتگو قبل از ظهور" هستی و اگر بر صراط مستقیم ثابت قدم بمانی به اذن خداوند بعد از ظهور و همین طور در روزی که مردم در برابر پروردگار عالمیان قرار میگیرند؛ از مکرمان خواهی بود.
و امامت به تو وعدهی راستین میدهد که با برهان علمی و آشکار از آیات محکم کتاب-که ذکر خردمندان است- با سخن صواب و فصل الخطاب بر تو چیره خواهد شد؛ سخنی که فصل الخطاب است نه شوخی و هزل .
حال كه با فتوای حق امام ناصر محمد یمانی درباره این که یهودیان و مسیحیان (نصرانیها) بین اسراییل هستند؛ مخالفی. پس بخشی از نوشته الناصرة "بالقرآن نحيا" را نقل میکنیم که مهمترین آن این است:
آن چه که من با آن مخالفم درمورد فهم این موضوع است که یهودیان و نصرانیها چه کسانی هستند جائی که گفتید: ای علمای امت اسلام؛ شما میدانید بنی اسراییل، یهودیان و نصرانیها هستند.
پایان نقل قول....
میبینم فتوای حق ما در مورد این که یهودیان و نصرانیها بنی اسراییل هستند را انکار میکنی. پس جواب تو را مستقیم به خداوند میسپاریم که در آیات محکم قرآن عظیم میفرماید:
{سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ ۗ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿٢١١﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
پس در زمان برانگیخته شدن محمدٍ رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم خداوند یهودیان و نصاری را به نام بنی اسراییل خوانده و مورد خطاب قرار میدهد. تصديق فرموده خداوند تعالى:
{سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُم مِّنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ ۗ وَمَن يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿٢١١﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
این دلیل محکمی از کتاب خداوند است که نشان میدهد خداوند یهودیان و نصرانیها را {بَنِي إِسْرَائِيلَ} صدا میکند. چون آنها ذریه نبی الله يعقوب عليه الصلاة والسلام هستند، و هم چنین خداوند تعالى میفرماید:
{قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿١٠﴾} صدق الله العظيم [الأحقاف].
همچنین خداوند در زمان رسول الله المسيح عيسى ابن مريم عليه وعلى أمّه الصلاة والسلام هم در کتاب آنها را بنی اسراییل خطاب میکند و خداوند تعالى میفرماید:
{وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿٦﴾} صدق الله العظيم [الصف].
در زمان برانگیخته شدن رسول الله موسى وهارون عليهم الصلاة والسلام هم خداوند آنها را بنی اسراییل مینامد وخداوند تعالى میفرماید:
{أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ ﴿٢٤٦﴾ } صدق الله العظيم [البقرة].
ما فتوای خداوند را که در کتاب آمده تغییر نمیدهیم؛ گروهی از بنی اسراییل مسلمان بودند وتسلیم خدا و گروهی روگردان. لذا خداوند تعالی میفرماید:
{فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ} صدق الله العظيم.
و خداوند تعالى میفرماید:
{ لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿٧٨﴾} صدق الله العظيم [المائدة].
و در اینجا گروهی از بنی اسراییل لعنت میشوند؛ چون همه یک جور نبودند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{لَيْسُوا سَوَاءً ۗ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ ﴿١١٣﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
ولی به کافر و مسلمان آنها بنی اسراییل گفته میشود و از زمان دوازده فرزند یعقوب تا امروز در کتاب به آنان بنی اسراییل گفته میشود و ما برایت برهانی قاطع آوردیم که علت آن که به یهودیان و نصرانیها نام یهودی و نصرانی داده شده این است که گروهی از بنی اسراییل ایمان آورده و گروه دیگری از آنها کافر شدند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا أَنصَارَ اللَّهِ كَمَا قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوَارِيِّينَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ ۖ فَآمَنَت طَّائِفَةٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ وَكَفَرَت طَّائِفَةٌ ۖ فَأَيَّدْنَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِينَ ﴿١٤﴾ } صدق الله العظيم [الصف]
و لذا بنی اسراییل دو گروه شدند؛ یعنی یهودیان و نصرانیها؛ وآنها که میگویند ما نصرانی هستیم مودت بیشتری با مؤمنان دارند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{ لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةً لِّلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ ۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ ﴿٨٢﴾} صدق الله العظيم [المائدة].
ای بنده خدا الناصرة؛ از این که با امام مهدی ناصر محمد یمانی جدال میکنی بر تو انتقادی نیست و گفتگو ادامه خواهد یافت تا با بیان حق قرآن عظیم تو را در راه راست ثابت قدم گردانیم.
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=51687
Admin
24-09-2016, 04:48 PM
-4-
الإمام ناصر محمد اليماني
17 - 10 - 1432 هـ
15 - 09 - 2011 مـ
۲۴-شهریور-۱۳۹۰ ه.ش.
10:08 مساءً
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
(https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22009)https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22009
ــــــــــــــــــــــ
آل فرعون عقیده داشتند رسول الله يوسف عليه الصلاة والسلام خاتم الأنبياء و المرسلين است..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله وآلهم الطيبين الطاهرين ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين، لا نفرق بين أحد من رسله ونحن له مسلمون..
عزیزان من؛ ما درمورد نبوت یازده سبط یعقوب؛ با حکم حق خداوند میان کسانی که در این امر دچار اختلاف شدهاند حکم میکنیم؛ چون درکتاب چیزی درمورد نبوت آنها پیدا نمیکنم مگر نبيّ الله يوسف عليه الصلاة والسلام،. و از آنجا که بعد از نبيّ الله يوسف عليه الصلاة والسلام،هیچ یک از اسباط یعقوب انتخاب نشدند؛ برای همین آل فرعون معتقد بودند که رسول الله یوسف خاتم الأنبیاء و المرسلینی است که از سوی پروردگار عالمیان میآیند. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّـهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّـهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿٣٤﴾ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّـهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّـهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ ﴿٣٥﴾} صدق الله العظيم [غافر]
از اینجا چند حکم استنباط میشود که در ادامه می آیند: از نظر آنها و بر اساس دانستههایشان، برانگیخته شدن انبیاء پشت سرهم بود؛ چون نسبت (نسب) یوسف علیه الصلاة و السلام چنین بود: " نبيّ الله يوسف ابن نبيّ الله يعقوب ابن نبيّ الله إسحاق ابن نبيّ الله إبراهيم عليهم الصلاة والسلام"
تا این که او از دنیا رفت و هیچ یک از یازده برادر به نبوت برگزیده نشدند و تنها یوسف علیه الصلاة و السلام؛ نبی خدا بود. برای همین هم پيشينيان آل فرعون ؛عقیده داشتند که خاتم الأنبياء والمرسلين، نبيّ الله يوسف عليه الصلاة والسلام است و برای همین خداوند از زبان مؤمن آل فرعون میگوید:
{وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّـهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّـهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿٣٤﴾ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّـهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّـهِ وَعِندَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّـهُ عَلَىٰ كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ ﴿٣٥﴾} صدق الله العظيم [غافر]
ولی دلیل این که نام اسباط بین انبیای آل ابراهیم آمده این است که بنی اسراییل اعتقاد داشتند که اصحاب مکرم کهف از بنی اسراییل هستند؛ و در مورد آنان و نسب و تعدادشان حدسهای بی اساس زده و "رجم بالغیب" میکردند ولی درمورد آنان هیچ نمیدانستند واز ظن و گمان پیروی میکردند. لذا خداوند تعالی میفرماید:
{وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:۲۲]
چون اهل کتاب عقیده داشتند که اصحاب کهف از بنی اسراییل هستند؛ بدون برهانی که از نزد پروردگارشان آمده باشد؛ درمورد آنان مجادله کرده و در حدس بی اساس میزدند. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم.
ولی خداوند سبحان میفرماید:
{قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم
و برای همین نام رسولان اسباط که سه برادر بودند در میان انبیای آل ابراهیم آورده شده، چون آنها هم جزو رسولانی بودند که بر سرشان مجادله بود چرا که خود اصحاب کهف بودند. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ} صدق الله العظيم [البقرة:۱۴۰]،
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
ای بندهی مبارک خدا؛ میبینم تفسیر تو از کتاب ؛ مانند تفاسیر علما از روی ظن و گمان است -ولی ظن کسی را از حق بینیاز نمیکند- چون آیهای را آورده و بعد بدون این که برهانی از نزد پروردگار عالمیان برای آن داشته باشی؛ از پیش خود تفسیرش میکنی؛ فتوای برانگیخته شدن یازده نبی را میدهی در حالی که خداوند درمورد آنان برهانی در آیات محکم کتابش نازل نفرموده است. اما ایمان به انبیا الهی از ارکان ایمان است.پس مانند کسانی مباش که درمورد برانگیخته شدن انبیا فتوا داده بودند: رسول الله يوسف عليه الصلاة والسلام آخرین نبی خداوند است در حالی که یوسف چنین فتوایی به آنان نداده بود و برهانی از نزد او برای آن نداشتند، اما چون از دنیا رفت و خداوند هیچ یک از برادران یوسف را برنیانگیخت وهمگی آنها - قبل یا بعد از یوسف- از دنیا رفتند؛ بعد از آن پیشینیان آل فرعون ؛ این عقیده را پایه ریزی کردند که رسول الله يوسف عليه الصلاة والسلام، خاتم الأنبیا و المرسلین است چون او " نبيّ ابن نبيّ ابن نبيّ ابن نبيّ" بود و چون بعد از او ازیازده سبط یعقوب؛ پیامبری را که خداوند بر انگیخته باشد ، نمی شناختند ؛ برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولاً} صدق الله العظيم [غافر:۳۴].
ای بندهی خدا به خاطر ادامه دادن گفتگو؛ اشکالی به تو وارد نیست. اگر میتوانی با حجتی قویتربر حجت امام مهدی غلبه کن وبرانگیخته شدن یازده نبی را به من ثابت کن تا آنها به یکی از ارکان ایمان اضافه شوند. با چه چیزی نبوت آنها را ثابت میکنی؛ چون نه در کتاب خداوند و نه درسنت حق رسولش به چنین چیزی اشاره نشده است. همانا که گمان برخی از مفسران که ندانسته به خداوند نسبت میدهند تنها به علت این فرموده خداوند تعالی است:
{ قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿١٣٦﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
و گمان کردهاند مقصود خداوند از{الْأَسْبَاطِ}؛ اسباط نبی الله یعقوب است چون نمیدانستند؛ سه رسول خدا اسباط هستند و خداوند در داستانشان نام آنها را برای نبی خود بیان نفرموده است. بلکه درآن داستان نامشان مجهول گذاشته شده و نام قوم و آبادی آنها نیز روشن نشده است؛ چون داستان اصحاب کهف در اینجا مطرح است اگر میدانستید....در داستان آنها کجا نامی از خودشان وآبادی و مردمشان آمده است؟ و لذا خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ} صدق الله العظيم [غافر:۷۸].
همانا که داستان رسولان سهگانهی اسباط برای رسول الله نقل نشد و خداوند فرمان میدهد از روی غیب به رسالت آنها ایمان داشته باشید تا زمانی برسد که خداوند راز آنها را برایتان آشکار سازد و برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿١٦٣﴾ وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ ۚ وَكَلَّمَ اللَّـهُ مُوسَىٰ تَكْلِيمًا ﴿١٦٤﴾ رُّسُلًا مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّـهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّـهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿١٦٥﴾} صدق الله العظيم [النساء].
به فرموده خداوند تعالی بنگرید:
{وَرُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا} صدق الله العظيم،
رسولانی که خداوند داستان آنها را بازگو نفرموده، چه کسانی هستند؟ آنها اسباط سهگانه هستند که مکلف بودند یک تبلیغ واحد انجام دهند. با این که داستان آنها درقرآن عظیم آمده است ولی؛ خداوند نام آنها را نیاورده و مجهول گذاشته؛ خداوند نه نامی از آنها آورده و نه نامی از آبادیشان ؛ نه نام کسی از مردمشان را بیان فرموده و نه نام مردی را که آنان را تصدیق کرد. بلکه در داستان آنها ؛ نامها مجهول ماند تا کسی چیزی درباره آنان نداند؛ مگر کسی که قرار است آنها وزرای او شوند؛ یعنی مهدی منتظر؛ اگر از یقین کنندگان بودید...!
اگر در داستان این سه رسول تدبر کنید خواهید دید خداوند درمورد هیچ یک از آنها در همان داستان سخنی به رسولش نمیگوید. خداوند تعالی میفرماید:
{وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ ﴿١٤﴾ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَـٰنُ مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ ﴿١٥﴾ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿١٦﴾ وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ ﴿١٧﴾ قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾ وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ ﴿٢٠﴾ اتَّبِعُوا مَن لَّا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ ﴿٢١﴾ وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢٢﴾ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنقِذُونِ ﴿٢٣﴾ إِنِّي إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٢٤﴾ إِنِّي آمَنتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿٢٥﴾ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ﴿٢٦﴾ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ ﴿٢٧﴾ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَىٰ قَوْمِهِ مِن بَعْدِهِ مِن جُندٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنزِلِينَ ﴿٢٨﴾ إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾} صدق الله العظيم [يس].
آیا چیزی درمورد این که خداوند نام این سه رسول را به رسول الله گفته باشد؛ پیدا میکنید؟ یا نام قومشان ویا نام آبادیشان؟ و یا نام مردی که به آنها ایمان آورد؟ بلکه داستان از همهی جوانب مجهول است و خداوند بعد از آن که آن مرد مؤمن را به قتل رساندند؛ بر سر مردمان آن قریه صیحه نازل فرمود و آنها را به زمین فرو برد. سؤالی که مطرح میشود این است: بعد از قتل مرد مؤمن و هلاک مردمشان؛ بر سر این سه رسول چه آمد و کارشان چه شد؟ این سه رسول کجا رفتند؟ راز پنهان شدن آنها در غارشان چه بود؟ درمییابید که راز پنهان شدن آنها در غار، تهدید مردمشان بود که یا دعوت خود را تمام کنند و به سوی آیین مردمشان بازگردند و یا سنگسار خواهند شد. چون قومشان گفتند:
قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿١٨﴾ قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ ﴿١٩﴾} صدق الله العظيم [يس]،
این دلیل پنهان شدن آنها در غارشان بود؛ برای همین -برادر-بزرگترشان که دو نبی جوان دیگربه او ایمان آورده بودند و او آنها را وزیر و شریک امر خود در امر تبلیغ قرار داده بود گفت:
{فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَـٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَىٰ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا ﴿١٩﴾ إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [الكهف].
آنها از یک خانواده و یک اهل بیت بودند و در یک خانه زندگی میکردند.برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ} صدق الله العظيم [الكهف:۲۲].
و این سخن در زمان نزول قرآن گفته نشد چون به امام مهدی و پیروان او و فتوای وی درمورد اصحاب کهف اختصاص دارد. برای همین هم خداوند درباره آن نمیفرماید از روی غیب تیری در تاریکی میانداختند؛ این توضیح مربوط به مجادلات اهل کتاب است و درباره آنها گفته شده و لذا خداوند تعالی میفرماید:
{وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلا قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلا مِرَاء ظَاهِرًا ولا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:۲۲].
وسلام على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=51688
Admin
24-09-2016, 08:51 PM
-5-
الإمام ناصر محمد اليماني
20 - 10 - 1432 هـ
18 - 09 - 2011 مـ
۲۷-شهریور-۱۳۹۰ه.ش.
05:31 صباحاً
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصليّة للبيان ]
(https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22276)https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22276 (https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22276)
ـــــــــــــــــــــــ
انبیا قبل از نبوت از ارتکاب خطا معصوم نیستند ولی قلبشان عاری از دروغ و بداندیشی و حسد است.....
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله وآلهم الطيبين الطاهرين ومن تبعهم بإحسان في كل زمانٍ ومكانٍ إلى يوم الدين..
انصار پیشگام برگزیدهی عزیزم در دوران "گفتگو قبل از ظهور"؛ همانا که خواهرتان "بالقرآن نحيا" از انصار پیشگام برگزیده است و هم چنان به امر ما یقین دارد؛ ولی میخواهد اطمینان قلبی پیدا کند که راهی که میرود،حق آشکار و مبین است چون که به حق بودن این فتوا اعتراف نموده که خداوند ازفرزندان نبی الله یعقوب پیامبری برنیانگیخت بجز یوسف عليه وعلى جميع الأنبياء أفضل الصلاة وأتمّ التسليم ما بین هیچ یک از رسولان تفاوت قایل نشده و جدایی نمیاندازیم و همه مسلمانیم. چیزی که میخواهیم بگوییم این است که ما تمام انصار و مهدی منتظر به این نتیجه نهایی رسیده و قانع شدهایم که خداوند از میان فرزندان یعقوب دوازده نبی برنیانگیخته و حکم حق برای همگان روشن شد که خداوند از میان فرزندان نبی الله یعقوب، تنها نبيّ الله يوسف عليه الصلاة والسلام را برانگیخت. اگر نبی دیگری بود؛ آل فرعون اول میدانستند خداوند بعد از نبی الله یوسف، از میان برادران او کسی را به نبوت برگزیده؛ پس چرا اعتقاد داشتند رسول الله يوسف؛ خاتم الأنبياء والمرسلين است. بلکه آل فرعون نسل بعد از نسل باور داشتند که بعد از نبی الله یوسف، خداوند تا یوم الدین نبی دیگری برنمیانگیزد و عقیدهی آنان همین بود و از این که بعد از یوسف؛ خداوند نبی الله موسى عليه الصلاة والسلام را برانگیخت شگفت زده شدند و برای مؤمن آل فرعون روشن شد آن طور که آل فرعون تصور میکردند؛ نبيّ الله يوسف، خاتم الأنبياء والمرسلين نیست و برای همین درمورد این که نبيّ الله يوسف آن طور که آل فرعون اول عقیده داشتند، خاتم الأنبياء والمرسلين نیست با آنها محاجه میکرد. برای همین مؤمن آل فرعون گفت:
{وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ ﴿٣٤﴾} صدق الله العظيم [غافر].
از اینجا تمام علمای مسلمین و عامه مسلمانان میفهمند که اگر آل فرعون خبر داشتند خداوند ازمیان برادران یوسف نبی دیگری را برگزیده؛ پس چرا اعتقاد داشتند که نبيّ الله يوسف خاتم الأنبياء والمرسلين است؟ ولی برای مؤمن آل فرعون روشن شد که رسول الله يوسف خاتم الأنبياء والمرسلين نیست چون خداوند بعد از او نبيّ الله موسى وهارون عليهما الصلاة والسلام را برانگیخته و برایش روشن گردید که برانگیختن انبیا هنوز قطع نشده تا بشر را به راه راست هدایت کنند و عقیده ایمان به انبیای الهی و رسولان خداوند تصحیح شود و تمام انصار به این عقیده حق اعتقاد داشته و ایمان دارند که اسباط رسولان پروردگار عالمیان هستند و از فرزندان یعقوب نیستند؛ چون خداوند از دوازده سبط یعقوب جز نبی الله یوسف؛ کسی را به رسالت نفرستاد.
و برای همه روشن شد که مقصود از اسباط؛ سه برادری است که ذکر آنها درآیات محکم قرآن عظیم و در این فرموده خداوند تعالی آمده است:
{وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿١٣﴾ إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُم مُّرْسَلُونَ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [يس].
و برایتان روشن شد که این سه رسول؛ بی شک و تردید برادر بودهاند ولی خداوند به هرسهی آنها یک رسالت داده بود و هرسه مکلف شدند تا رسالت خدا را درآبادی و میان قومشان تبلیغ کنند. لذا خداوند به شما فرمان داده تا رسولان سهگانهی اسباط و کتابی که بر اسباط نازل شد؛ ایمان داشته باشید. لذا خداوند تعالی میفرماید:
{إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ ۚ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿١٦٣﴾} صدق الله العظیم[النساء].
اگر من از ظن و گمان پیروی میکردم؛ به شما میگفتم: آیا نمیبینید خداوند از رسولان سهگانهی اسباط سخن گفته و بلافاصله بعد از آنها از عیسی یاد میکند؟ ولی میدانم این برهان مبینی نیست و یکی از علما میتواند برای من حجت آورده و بگوید:" مگر بعد از نبی الله عیسی؛ نام نبی الله أیوب و یونس و هارون و سلیمان و داوود نیامده؛ با این که خداوند همهی آنها را قبل از عیسی برانگیخته است؟" لذا اگر من هم از ظن پیروی میکردم- در حالی که ظن کسی را از حق بینیاز نمیکند- ومانند کسانی که به علت آمدن نام اسباط بعد از نبی الله یعقوب معتقدند فرزندان یعقوب نبی بودند عمل میکردم؛ برهان من به حق باطل میشد.
اما در بیانات امام مهدی چیزی که با کتاب در تناقض باشد پیدا نمیکنید؛ و به اذن خدا حتی یک کلمه آن در تناقض با کتاب نیست. برای همین هم کسی که با قرآن با من محاجه کند؛ نمیتواند در هیچ موردی با آن بر من غلبه کند؛ چون خداوند دربرابر امام مهدی برهانی از قرآن برای او قرار نداده است. تصدیق رؤیای حق:
[ولا يجادلك أحدٌ من القرآن إلا غلبته].
[ و کسی از قرآن با تو مجادله نمیکند مگر این که بر وی غلبه کنی]
و اما درمورد برادران یوسف؛ من فتوا ندادم که جایگاه آنان در آتش است؛ بلکه فتوای برادرشان یوسف را در مورد آنها آوردیم که برعلیه برادر کوچکشان شهادت دادند آن هم زمانی که او در دیاری غریب بود. با این که اگر گروهی از مردم یک کشور در دیاری غریب باشند؛ با این که هیچ قرابتی جز هموطن بودن میان آنها نیست ؛ به یکدیگر کمک کرده و از هم پشتیبانی میکنند؛ انگار برادرند؛ حال چه برسد به اینکه برادر باشند؟ چقدر قلب برادران یوسف قسی و سنگ بود؛ حتی از سنگ هم سختتر بود! چطور قلبشان راضی شد برادر کوچک خود را به ته چاه بیندازند و او را در حالی که به شدت گریه میکرد؛ رها کنند؛ گریه یک مظلوم؛ چون او هیچ کاری با آنها نکرده بود؟ اما با وجود این او را ته چاه آب رها کردند!
شاید یکی از تردید کنندگان سخن مرا قطع کند و بگوید:" اما این عمل ناجوانمردانه زمانی از ایشان سرزد که هنوز بچه بودند، ولی وقتی بزرگ شدند؛ قلبشان طاهر شد وبا رسیدن به سن رشد؛ عاقل شدند" .به آنها به حق پاسخ داده و میگوییم خداوند تعالی میفرماید:
{وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿٢٢﴾ وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّـهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [يوسف]
ببینید که یوسف سالها قبل از این که به زندان بیفتد به سن رشد رسید؛ حال چه برسد به برادرانش که از اوسالها بزرگتر بودند؛آیا به سن رشد نرسیده بوند؟ اما متأسفانه میبینید بر علیه برادر کوچکشان شهادت داده و او را سارق میخوانند و میگویند:
{ قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ ۚ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا ۖ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ ﴿٧٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
ببینید چقدر حسد و حقد درعمق وجود آنها دفن شده بود و میبینید هیچ ازکاری که با برادر خود یوسف کردند؛ پشیمان نبودند! وقتی میدیدند چطور پدرشان هربار که یاد یوسف میافتد گریه میکند و از غم یوسف خون از چشمانش میبارد؛ باز هم اصلاً از کاری که کرده بودند؛ احساس پشیمانی نمیکردند! با این که میدیدند پدرشان چگونه از فراق یوسف رنج میبرد؛ هیچ از کار خود پشیمان نبودند! آنها مردمی بودند که خداوند رحمت را از قلبشان کنده بود. چگونه ممکن است این قلبها روزی قلب انبیا شوند؟ با این که انبیا از خطا معصوم نیستند ولی ای مردم؛ آیا خداوند رحمت را از قلب هرکس که مرتکب خطا میشود میکند و برمیدارد؟ بجز مجرمانی مانند برادران یوسف؛ که قلبشان مانند سنگ ویا سختتر از سنگ است؟ چگونه چنین قلبهایی میتوانند روزی قلب انبیا باشند؟
به خدا قسم اگر گناهی فاحش(زنا) مرتکب میشدند؛ امکان داشت که روزی از انبیا شوند چون خداوند غفور ورحیم است و هرکس را که توبه و انابه کند وبعد از عمل سوء؛ آن را به اعمال نیک بدل سازد؛ مورد مغفرت خود قرار میدهد. اما مشکل آنها قلبشان بود و خداوند آن قلبها را از حسد و کینه پاک نکرد؛ برای همین میبینید با وجود کار ظالمانهای که در حق یوسف کرده بودند؛ باز هم نسبت به او کینه داشتند و بعد ازگذشت این همه سال چه گفتند:
{ قَالُوا إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ۚ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ وَلَمْ يُبْدِهَا لَهُمْ ۚ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّكَانًا ۖ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ ﴿٧٧﴾} صدق الله العظيم [يوسف].
ای علمای امت که عقیده دارید آنها نبی بودند؛چگونه ممکن است این قلبها روزی قلب انبیا باشند؛ آیا تقوا نمیکنید؟
ای مردم؛ میبینید که انبیا قبل از برانگیخته شدن به نبوت؛ در میان مردمشان محبوب هستند و به صداقت و ایمان شهرهاند. بنگرید که قوم نبی الله صالح چه میگویند:
{قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا} صدق الله العظيم [هود:۶۲].
این یعنی او به صداقت و امانتداری مشهور بوده است و برای همین میبینید نبی الله صالح به علت صفات نیکش در میان محافل مردمی؛ محبوب بوده است. محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هم قبل از اینکه خداوند او را به عنوان نبی برانگیزد؛ به داشتن صفات نیک مشهور بود.تا جایی که مردمش او را به عنوان صادق الأمین میشناختند و از آنجا که هیچ وقت به مردم دروغ نگفته بود؛ چطور میتوانست به خدا نسبت دروغ بدهد؟ برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿١٦﴾ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا...}صدق الله العظيم [يونس].
این بدان معنا نیست که انبیا از ارتکاب خطا معصومند؛ ولی قلبشان از دروغ و کینه و حسد پاک است. اما قلب برادران یوسف عکس این و مانند سنگ سخت و شاید هم از سنگ قسیتر بود و هم چنین مملو از حقد و حسد و دروغ و افترا بود؛ چگونه ممکن این قلب انبیا چنین باشد؛ ای علمایی که تصور میکنید آنها نبی هستند؛ آیا از خدا نمیترسید؟ از خدا پروا کرده و ندانسته به خداوند نسبت ندهید که من ناصح امین شما هستم. و به شما بشارت اسباط و عیسی را از صالحین میدهم که از انبیایمرسلین بودند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ ۚ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ ۚ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا ﴿١٦٣﴾} صدق الله العظیم[النساء]
ای ناصرة "بالقرآن نحيا"؛ ای انصار مکرم؛ به سه رسول اسباط و تمام انبیای الهی و رسولان و کتب او ایمان داشته باشید و آنچه را که خداوند در آیات محکم کتابش فرمان داده بگویید:
{قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿١٣٦﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
وسلام على المرسلين، والحمد لله رب العالمين..
أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=51695
Admin
24-09-2016, 08:56 PM
-6-
الإمام ناصر محمد اليماني
22 - 10 - 1432 هـ
20 - 09 - 2011 مـ
۲۹- شهریور-۱۳۹۰ ه.ش.
02:19 صباحاً
[ لمتابعة رابط المشاركة الأصلية للبيان ]
(https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22493)https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22493 (https://mahdialumma.org/showthread.php?p=22493)
ــــــــــــــــــــ
خداوند سبحان و تعالى نعمتهای خود را به ما یادآوری میکند تا از شکرگزاران باشیم
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على كافة أنبياء الله ورسله وآلهم الطيبين من أوّلهم إلى خاتمهم جدّي محمدٍ رسول الله والتابعين لهم بالحقّ إلى يوم الدين، لا نفرق بين أحدٍ من رسله ونحن له مسلمون، أمّا بعد..
ابووهبی عزیز من؛ بین خبرهای خداوند از داستان انبیا و ابتلائات او برای آنان و نعمتهای او به آنان و ثنای آنها حین بلاء فرق وجود دارد؛ وقتی خداوند تعالی میفرماید:
{إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ} صدق الله العظيم [ص:۴۴]
آنچه که میخواهیم بگوییم این است که زمانی که میبینید خداوند از نعمتهایی که به یکی از بندگانش داده به شما خبر میدهد این تنها به خاطر این است که از نعمتهایی که به او داده شده به شما خبر میدهد تا از روش آنها پیروی کنید و نعمت خدا را منحصر به ایشان ندانید. و برای همین در پایان داستان آنها میفرماید:
{إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ} صدق الله العظيم [الصافات:۸۰].
اما وقتی میبینید خداوند خطاب به شخصی که به او نعمت داده سخن میگوید؛ و نعمتهای خود را به او یادآوری میکند؛ حتماً میخواهد او از شکرگزاران باشد. برای همین هم نعمتهای خود را به او یادآوری میکند. برای مثال:
{وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿١٠٣﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].
این خطاب خداوند به انصار پیشگام برگزیده از أوس و خزرج و تمام مؤمنین است؛ خداوند موعظه میکند که به قرآن عظیم بیاویزند و متفرق نشوند و عدهای از آنان به دنبال چیزی که برخلاف آیات محکم قرآن است؛ نروند. خداوند نعمت خود را به آنان یادآوری میکند و میفرماید نبی خود را با این قرآن عظیم برانگیخته تا آنان را به صراط مستقیم هدایت نماید و بعد از آن که دشمن بوده و یک دیگر را میکشتند؛ قلبهای آنان را به هم نزدیک کرده و میان آنها الفت برقرارنمود. خداوند نعمت خود را به آنان یادآوری میکند تا شکرگزار باشند و میبینید خطاب خداوند مختص کسانی است که مورد خطاب او هستند تا نعمت خود را به آنان یادآوری کند تا شاکر باشند و لذا خداوند تعالی میفرماید:
{وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً} صدق الله العظيم.
و همین طور زمانی که درعلم غیب کتاب؛ پروردگار در روز رستاخیز ( بعث ) اول مسیح عیسی بن مریم را مورد خطاب قرار میدهد و نعمت خود را به او یادآوری میکند که از شاکران باشد و از فرمان او سرپیچی نکند. و برای همین نعمت خود به او و مادرش را یادآوری میکند تا از شاکران باشند. برای همین خداوند تعالی میفرماید:
{إِذْ قَالَ اللَّـهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَىٰ وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ ﴿١١٠﴾ وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ ﴿١١١﴾} صدق الله العظيم [المائدة].
آیا حقی که در آیات محکم کتاب آمده را درک کردی ابووهبی عزیزم؟ پس آن چه را که خداوند به تو و تمام مسلمانان داده بگویید؛ بگو:
{ قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿١٣٦﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
و به خاطر بزرگترین نعمت و فضل خداوند که در کتابش آمده یعنی برانگیختن امام مهدی برای خارج کردن شما از تاریکی و ورودتان به نور و هدایت شما با قرآن مجید به راه خداوند عزیز و حمید؛ شاکر باشید؛ همان طور که قبل از شما نیز خداوند نعمت خود را به کسانی عنایت کرد که با برانگیخته شدن انبیا و رسولان ایمان آورده بودند که افضل صلوات و سلام پروردگار بر آنان باد و به ما و تمام مسلمین ... والحمد لله ربّ العالمين..
أخوكم الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=51696
جميع الحقوق ® محفوظة لجميع المسلمين في الأرض.