Admin
22-03-2015, 09:37 PM
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
15 - 01 - 1431هـ
01 - 01 - 2010 مـ
۱۱-دی-۱۳۸۸ه.ش.
02:31 صباحاً
ـــــــــــــــــــــــــــــ
عبد صالح و موسی
و تفسیر آیه {والنجم اذا هوى}...
بسم الله الرحمن الرحيم وسلامُ على المرسلين والحمدُ لله رب العالمين
برادر گرامی"علاءالدین" خداوند تو را از کسانی قرار دهد که به یقین رسیدهاند و با بیان روشن ذکرعالمیان-قرآن- تورا بصیر نماید ودرمورد سؤال اولت که گفته ای:
(می خواهم از خضر علیه السلام برایم بگویی)
مهدی منتظر در پاسخت میگوید؛ کسانی که نام او را خضر میدانند؛ ندانسته به خداوند نسبت میدهند. این که نام او چیست وخود او چه کسی است را حتی کلیم الله موسی علیه الصلاة و السلام نمی دانست. خداوند بنا به درخواست بندهاش او را معرفی نکرد تا مردم به ناحق درموردش مبالغه نکنند و بجای خداوند او را نخوانند چرا او کسی بود که کلیم الله و رسولش موسی علیه الصلاة و السلام از او کسب علم کرد. خداوند به نبی خود موسی علیه الصلاة و السلام نفرمود که به نزد بندهای با این نام و عنوان برود تا علم بیاموزد؛ بلکه تنها به او فرمان داد برای یاد گرفتن علوم به نزد بندهای از بندگان صالح او برود. او گفت خدایا نامش چیست و او را کجا میتوانم پیدا کنم و از کدام آبادی است؟ اما خداوند درمورد این عبد هیچ اطلاعی در اختیار نبی خود موسی علیه الصلاة و السلام قرار نداد؛ نه درباره نام او فتوا داده شد و نه از محل سکونت و محرابش که او را در آن جا یافت خبری داده شد واین نیز بخاطر اجابت درخواست آن عبد از پروردگارش، برای ناشناس ماندن بود، تا نزد احدی مشهور نشود و به ناحق مورد تعظیم قرار نگیرد و به جای خداوند خوانده نشود. برای همین خداوند به نبی خود موسی علیه الصلاة و السلام امر نمود که یک ماهی همراه خود ببرد و هر جا خداوند"ماهی" را زنده نمود؛آن جا منتظر آن مرد بماند. خداوند تعالی می فرماید:
{ وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا ﴿٦٠﴾ فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾ }صدق الله العظيم [الكهف]
حکمت الهی این امر هم در این بود که موسی و جوان همراهش؛ حتی راهی را که عبد صالح از آن جهت میآید را هم نبینند. وقتی به مجمع البحرین رسیدند بر صخره ای نشستند تا استراحت کنند وتا زمانی که خداوند بخواهد؛ بخوابند. زمانی که خواب بودند؛ خداوند ماهی را برانگیخت تا از انبانی که در آن بود خارج شود انبان دو ریسمان داشت که با دست آنرا میگرفتند و در آن باز بود. مهم این است که خداوند در زمانی که آنها درخواب و بی خبربودند ماهی را برانگیخت. خداوند تعالی می فرماید:
{فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
و اما بیان حق فرموده خداوند تعالی:
{نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾ }صدق الله العظيم [الكهف]
یعنی بعد از بیدار شدن از خواب؛ ماهی را فراموش کردند وماهی گم شده بود؛ وسایلشان را برداشتند و به سفر خود ادامه دادند تا خسته و مانده شدند:
{فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبًا ﴿٦٢﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
اما خداوند به ما فتوا داده است که ماهی کجا رفته است؛ خداوند آن را برانگیخته و ماهی نیز راه دریا را در پیش گرفته است:
{فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
شما تصور کردید یکی از آن دو شاهد این معجزه بوده و دیده که خداوند ماهی را برانگیخته و ماهی هم راه دریا را درپیش گرفته و رفته است و تصور کردید که جوانی که همراه نبی خداوند بود شاهد برانگیخته شدن ماهی و رفتن آن به سوی دریا بوده است؛ چگونه ممکن است او شاهد وقوع چنین چیزی در برابر چشمانش باشد و درباره آن به نبی خداوند موسی علیه الصلاة و السلام سخنی نگوید؟ بلکه این خداوند است که درمورد کاری که با ماهی کرده بود به ما خبر می دهد:
{فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
سپس برای یافتن غذایشان داخل وسایل خود را گشتند و دیدند ماهی داخل بارشان نیست:
{قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ ۚ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿٦٣﴾ }صدق الله العظيم [الكهف]
این قسمت از فرموده خداوند تعالی از جانب آن مرد است:
{ قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ }
و بلافاصله فتوای مستقیم خداوند می آید:
{ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا} صدق الله العظيم
اما آن دو نمیدانستند چه اتفاقی افتاده است و آخرین باری که ماهی را دیده بودند زمانی بود که بار خود را گشوده و وسایل خود را قبل از اینکه بخواهند بخوابند از آن در آورده و چیزی خورده و خوابیده بودند و تا آن زمان ماهی در بارشان بود. بعد از آنکه بیدار شدند بارشان را برداشته و به سفرشان ادامه دادند. اما دراثناء خوابشان؛ خداوند ماهی را برانگیخت و ماهی راه دریا را درپیش گرفت.حکمت فراموشیشان این بود که مسیر آمدن عبد صالح پنهان بماند وتا آنها برای یافتن ماهی که از بارشان افتاده بود جستجو کنان؛راه رفته را به سوی صخره باز می گشتند؛ آن مرد صالح قبل از آنان به محل رسیده باشد. مهم این است که موسی زمانی به صخره رسید که مرد صالح پیش از او به آنجا رسیده بود و نبی الله موسی متوجه نشد آن عبد صالح از کدام مسیر آمده است، تا به این ترتیب نتواند حدس بزند که آن مرد از سمت کدام قریه و آبادی آمده است و به این ترتیب منطقه ومسیر آمدن عبد صالح پنهان ماند. وقتی موسی علیه الصلاة و السلام به صخره رسید؛ عبد صالح در آنجا بود تا-موسی- بداند کسی که به دنبالش میگردد اوست و برانگیخته شدن ماهی توسط خداوند درکنار آن صخره، نشانه این بود که عبد صالح را درکنار صخره خواهد یافت ونبی الله موسی علیه الصلاة و السلام به امر خداوند نام او را نپرسید بلکه سلام کرد و بلافاصله از او درخواست کرد که اجازه بدهد همراه او برود تا ازعلومی که خداوند به او آموخته به وی بیاموزد. خداوند تعالی می فرماید:
{فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾ قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿٦٦﴾ قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٦٧﴾ وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿٦٨﴾} صدق الله العظيم [الكهف]
پس نبی الله موسی علیه الصلاة و السلام درپاسخ گفت:
{قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا ﴿٦٩﴾ }[الكهف]
پس مرد صالح برایش شرط قائل شد:
{ قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿٧٠﴾}[الكهف]
واگر موسی حتی در یک مورد صبر می کرد؛ نبی الله موسی علیه الصلاة و السلام از آن مرد صالح داناتر می شد و از آنجا که مرد صالح؛ داناتر از موسی بود؛ قبل از آغاز مصاحبت و سفر؛ نتیجه را اعلام نمود:
{ قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٦٧﴾ وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿٦٨﴾ } [الكهف]
برای همین زمانی که نبی الله موسی نتوانست صبر کند؛ مرد صالح به وی میگوید:
{قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٧٢﴾}[الكهف]
اما نبی الله موسی بار اول عذرخواهی کرده و میگوید:
{قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا ﴿٧٣﴾}[الكهف]
اما بعد از کشته شدن آن پسر؛ موسی درمورد خود حکم صادر میکند و میگوید:
{ قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي ۖ قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا ﴿٧٦﴾ }[الكهف]
تا این که برای بار سوم سؤال کرد؛ومرد صالح گفت:
{ قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ ۚ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ﴿٧٨﴾} [الكهف]
به هرحال برایمان روشن شد که آن مرد از انبیا و رسولان خداوند نیست بلکه از بندگان صالح پروردگار است.تصدیق فرموده خداوند تعالی:
فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾}[الكهف]
یعنی بنده ای از بندگان صالح خداوند و این برای آن است که تصور نکنیم علم و تکریم منحصر به انبیا و رسولان خداست نه صالحان و اما نتایج این قصه را قبلا در بیانات متعدد آورده ایم...
و اما بیان فرموده خداوند تعالی:
{وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ ﴿٦﴾ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿٧﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨﴾ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩﴾ فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ﴿١٠﴾ مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ﴿١١﴾ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ ﴿١٢﴾ وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ﴿١٣﴾ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ ﴿١٤﴾ عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ ﴿١٥﴾ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ ﴿١٦﴾ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ ﴿١٧﴾ لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [النجم]
{وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ }
همانا که این ستاره که بر بالای زمین قرار گرفته و از آن شراره های آتش بیرون می زند همان جهنم است؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾ النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾}صدق الله العظيم [الطارق]
و این قسم برای نشان دادن شأن این سیاره است؛ اما قسم برای چیست؛ خداوند تعالی می فرماید:
{ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ }صدق الله العظيم [النجم]
واما بیان فرموده خداوند تعالی:
{ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى }،
ومقصود جبريل عليه الصلاة السلام است.
واما بیان این فرموده خداوند تعالی:
{ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى }
یعنی آن مخلوق با عظمت وبزرگ از افق اعلی ؛ نزول کرد و در برابر محمدرسوالله صلی الله علیه و آله و سلم به صورت یک انسان درآمد؛
{ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى } یعنی به رسول نزدیک شد و دست خود را به سوی او دراز کرد و اورا به سوی خود کشید
{ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى }
و این فاصله بین جبریل و نبی است که ثابت نبود چرا که او را به سوی خود میکشید و رها میکرد.
{ فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى } یعنی آنچه را که جبریل علیه الصلاة و السلام به نبی وحی کرد؛ وحی خداوند به بندهاش بود.
واما کلام خداوند تعالی:{ مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى }، یعنی سخنان محمد رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم درمورد اینکه جبریل با قرآن عظیم بر او نازل شده ؛حق است.
واما فرموده خداوند تعالی:
{ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى }
یعنی درمورد حقیقی بودن چیزی که به شکل یک مرد ازآسمان نازل شده و او آن را باچشم خود دیده است با او بحث میکنید.
واما بیان این فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ﴿١٣﴾ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ ﴿١٤﴾ }
یعنی محمد رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم فرشته خداوند جبریل علیه الصلاة و السلام را یک بار دیگر و حین رسیدن به سدرة المنتهی در شب معراج دید که این بار در قالب فرشته بود. ملک جبریل به مخلوق عظیمی مبدل شد که در برابر پروردگار عالمیان به خاک افتاد وسجده کرد و خداوند از ورای حجاب خود سدرة المنتهی به نبی خویش خوشآمد گفت.
و اما بیان فرموده خداوند تعالی: { عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى }، و این بیان بسیار شفاف و روشنی است که به بزرگی این درخت اشاره دارد. سدرة المنتهی بزرگ ترین مخلوقی است که در کتاب به آن اشاره شده چرا که حجاب پروردگار است و با این که اندازه بهشت به اندازه عرض آسمان ها و زمین است؛ اما سدرة از آن بزرگ تر است و برای همین خداوند تعالی می فرماید: { عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى }،
اما بیان فرموده خداوند تعالی:
{ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى }
یعنی نور خداوند که از ورای سدرة المنتهی شروق می کرد؛ سدره را پوشانده بود
و اما فرموده خداوند تعالی:
{ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى }،
یعنی از حق منحرف نشده و طغیان نکرد و آنچه که به حق برایتان بیان میکند نشانه های بزرگ پروردگار بود که با چشم یقین مشاهده کرده بود.اما چهره پروردگار سبحان را آشکار ندید ودر شب اسراء و معراج تنها شاهد نشانه ها وآیات بزرگ پروردگارش بود تا به سدرة المنتهی رسید و خداوند با وی سخن گفت.او نشانه های بزرگ پروردگارش را دید ولی ذات پروردگار را که از ورای حجاب خود(سدرة المنتهی) با وی سخن می گفت، مشاهده نکرد و سدرة از جمله آیات بزرگی بود که رسول الله مشاهده نمود.از دیگر نشانه های بزرگ بهشت و هشت فرشته حامل عرش بودند که از جمله بزرگترین مخلوقات و بندگان خداوندند .محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در شب اسراء و معراج ذات پروردگارش را ندید و خداوند تعالی می فرماید:
{ لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ ربّه الْكُبْرَى } صدق الله العظيم
وسلامٌ على المرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخو (محمد علاء الدين) وجميع الأنصار السابقين الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4156
الإمام ناصر محمد اليماني
15 - 01 - 1431هـ
01 - 01 - 2010 مـ
۱۱-دی-۱۳۸۸ه.ش.
02:31 صباحاً
ـــــــــــــــــــــــــــــ
عبد صالح و موسی
و تفسیر آیه {والنجم اذا هوى}...
بسم الله الرحمن الرحيم وسلامُ على المرسلين والحمدُ لله رب العالمين
برادر گرامی"علاءالدین" خداوند تو را از کسانی قرار دهد که به یقین رسیدهاند و با بیان روشن ذکرعالمیان-قرآن- تورا بصیر نماید ودرمورد سؤال اولت که گفته ای:
(می خواهم از خضر علیه السلام برایم بگویی)
مهدی منتظر در پاسخت میگوید؛ کسانی که نام او را خضر میدانند؛ ندانسته به خداوند نسبت میدهند. این که نام او چیست وخود او چه کسی است را حتی کلیم الله موسی علیه الصلاة و السلام نمی دانست. خداوند بنا به درخواست بندهاش او را معرفی نکرد تا مردم به ناحق درموردش مبالغه نکنند و بجای خداوند او را نخوانند چرا او کسی بود که کلیم الله و رسولش موسی علیه الصلاة و السلام از او کسب علم کرد. خداوند به نبی خود موسی علیه الصلاة و السلام نفرمود که به نزد بندهای با این نام و عنوان برود تا علم بیاموزد؛ بلکه تنها به او فرمان داد برای یاد گرفتن علوم به نزد بندهای از بندگان صالح او برود. او گفت خدایا نامش چیست و او را کجا میتوانم پیدا کنم و از کدام آبادی است؟ اما خداوند درمورد این عبد هیچ اطلاعی در اختیار نبی خود موسی علیه الصلاة و السلام قرار نداد؛ نه درباره نام او فتوا داده شد و نه از محل سکونت و محرابش که او را در آن جا یافت خبری داده شد واین نیز بخاطر اجابت درخواست آن عبد از پروردگارش، برای ناشناس ماندن بود، تا نزد احدی مشهور نشود و به ناحق مورد تعظیم قرار نگیرد و به جای خداوند خوانده نشود. برای همین خداوند به نبی خود موسی علیه الصلاة و السلام امر نمود که یک ماهی همراه خود ببرد و هر جا خداوند"ماهی" را زنده نمود؛آن جا منتظر آن مرد بماند. خداوند تعالی می فرماید:
{ وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا ﴿٦٠﴾ فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾ }صدق الله العظيم [الكهف]
حکمت الهی این امر هم در این بود که موسی و جوان همراهش؛ حتی راهی را که عبد صالح از آن جهت میآید را هم نبینند. وقتی به مجمع البحرین رسیدند بر صخره ای نشستند تا استراحت کنند وتا زمانی که خداوند بخواهد؛ بخوابند. زمانی که خواب بودند؛ خداوند ماهی را برانگیخت تا از انبانی که در آن بود خارج شود انبان دو ریسمان داشت که با دست آنرا میگرفتند و در آن باز بود. مهم این است که خداوند در زمانی که آنها درخواب و بی خبربودند ماهی را برانگیخت. خداوند تعالی می فرماید:
{فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
و اما بیان حق فرموده خداوند تعالی:
{نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾ }صدق الله العظيم [الكهف]
یعنی بعد از بیدار شدن از خواب؛ ماهی را فراموش کردند وماهی گم شده بود؛ وسایلشان را برداشتند و به سفر خود ادامه دادند تا خسته و مانده شدند:
{فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَٰذَا نَصَبًا ﴿٦٢﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
اما خداوند به ما فتوا داده است که ماهی کجا رفته است؛ خداوند آن را برانگیخته و ماهی نیز راه دریا را در پیش گرفته است:
{فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
شما تصور کردید یکی از آن دو شاهد این معجزه بوده و دیده که خداوند ماهی را برانگیخته و ماهی هم راه دریا را درپیش گرفته و رفته است و تصور کردید که جوانی که همراه نبی خداوند بود شاهد برانگیخته شدن ماهی و رفتن آن به سوی دریا بوده است؛ چگونه ممکن است او شاهد وقوع چنین چیزی در برابر چشمانش باشد و درباره آن به نبی خداوند موسی علیه الصلاة و السلام سخنی نگوید؟ بلکه این خداوند است که درمورد کاری که با ماهی کرده بود به ما خبر می دهد:
{فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا ﴿٦١﴾}صدق الله العظيم [الكهف]
سپس برای یافتن غذایشان داخل وسایل خود را گشتند و دیدند ماهی داخل بارشان نیست:
{قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ ۚ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا ﴿٦٣﴾ }صدق الله العظيم [الكهف]
این قسمت از فرموده خداوند تعالی از جانب آن مرد است:
{ قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ }
و بلافاصله فتوای مستقیم خداوند می آید:
{ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا} صدق الله العظيم
اما آن دو نمیدانستند چه اتفاقی افتاده است و آخرین باری که ماهی را دیده بودند زمانی بود که بار خود را گشوده و وسایل خود را قبل از اینکه بخواهند بخوابند از آن در آورده و چیزی خورده و خوابیده بودند و تا آن زمان ماهی در بارشان بود. بعد از آنکه بیدار شدند بارشان را برداشته و به سفرشان ادامه دادند. اما دراثناء خوابشان؛ خداوند ماهی را برانگیخت و ماهی راه دریا را درپیش گرفت.حکمت فراموشیشان این بود که مسیر آمدن عبد صالح پنهان بماند وتا آنها برای یافتن ماهی که از بارشان افتاده بود جستجو کنان؛راه رفته را به سوی صخره باز می گشتند؛ آن مرد صالح قبل از آنان به محل رسیده باشد. مهم این است که موسی زمانی به صخره رسید که مرد صالح پیش از او به آنجا رسیده بود و نبی الله موسی متوجه نشد آن عبد صالح از کدام مسیر آمده است، تا به این ترتیب نتواند حدس بزند که آن مرد از سمت کدام قریه و آبادی آمده است و به این ترتیب منطقه ومسیر آمدن عبد صالح پنهان ماند. وقتی موسی علیه الصلاة و السلام به صخره رسید؛ عبد صالح در آنجا بود تا-موسی- بداند کسی که به دنبالش میگردد اوست و برانگیخته شدن ماهی توسط خداوند درکنار آن صخره، نشانه این بود که عبد صالح را درکنار صخره خواهد یافت ونبی الله موسی علیه الصلاة و السلام به امر خداوند نام او را نپرسید بلکه سلام کرد و بلافاصله از او درخواست کرد که اجازه بدهد همراه او برود تا ازعلومی که خداوند به او آموخته به وی بیاموزد. خداوند تعالی می فرماید:
{فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾ قَالَ لَهُ مُوسَىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَىٰ أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا ﴿٦٦﴾ قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٦٧﴾ وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿٦٨﴾} صدق الله العظيم [الكهف]
پس نبی الله موسی علیه الصلاة و السلام درپاسخ گفت:
{قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا ﴿٦٩﴾ }[الكهف]
پس مرد صالح برایش شرط قائل شد:
{ قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّىٰ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿٧٠﴾}[الكهف]
واگر موسی حتی در یک مورد صبر می کرد؛ نبی الله موسی علیه الصلاة و السلام از آن مرد صالح داناتر می شد و از آنجا که مرد صالح؛ داناتر از موسی بود؛ قبل از آغاز مصاحبت و سفر؛ نتیجه را اعلام نمود:
{ قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٦٧﴾ وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَىٰ مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا ﴿٦٨﴾ } [الكهف]
برای همین زمانی که نبی الله موسی نتوانست صبر کند؛ مرد صالح به وی میگوید:
{قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا ﴿٧٢﴾}[الكهف]
اما نبی الله موسی بار اول عذرخواهی کرده و میگوید:
{قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا ﴿٧٣﴾}[الكهف]
اما بعد از کشته شدن آن پسر؛ موسی درمورد خود حکم صادر میکند و میگوید:
{ قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي ۖ قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا ﴿٧٦﴾ }[الكهف]
تا این که برای بار سوم سؤال کرد؛ومرد صالح گفت:
{ قَالَ هَٰذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ ۚ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ﴿٧٨﴾} [الكهف]
به هرحال برایمان روشن شد که آن مرد از انبیا و رسولان خداوند نیست بلکه از بندگان صالح پروردگار است.تصدیق فرموده خداوند تعالی:
فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا ﴿٦٥﴾}[الكهف]
یعنی بنده ای از بندگان صالح خداوند و این برای آن است که تصور نکنیم علم و تکریم منحصر به انبیا و رسولان خداست نه صالحان و اما نتایج این قصه را قبلا در بیانات متعدد آورده ایم...
و اما بیان فرموده خداوند تعالی:
{وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ ﴿٦﴾ وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿٧﴾ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨﴾ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩﴾ فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ﴿١٠﴾ مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ﴿١١﴾ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ ﴿١٢﴾ وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ﴿١٣﴾ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ ﴿١٤﴾ عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ ﴿١٥﴾ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ ﴿١٦﴾ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ ﴿١٧﴾ لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ ﴿١٨﴾} صدق الله العظيم [النجم]
{وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ }
همانا که این ستاره که بر بالای زمین قرار گرفته و از آن شراره های آتش بیرون می زند همان جهنم است؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ ﴿٢﴾ النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿٣﴾}صدق الله العظيم [الطارق]
و این قسم برای نشان دادن شأن این سیاره است؛ اما قسم برای چیست؛ خداوند تعالی می فرماید:
{ مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾ }صدق الله العظيم [النجم]
واما بیان فرموده خداوند تعالی:
{ عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى }،
ومقصود جبريل عليه الصلاة السلام است.
واما بیان این فرموده خداوند تعالی:
{ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى }
یعنی آن مخلوق با عظمت وبزرگ از افق اعلی ؛ نزول کرد و در برابر محمدرسوالله صلی الله علیه و آله و سلم به صورت یک انسان درآمد؛
{ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى } یعنی به رسول نزدیک شد و دست خود را به سوی او دراز کرد و اورا به سوی خود کشید
{ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى }
و این فاصله بین جبریل و نبی است که ثابت نبود چرا که او را به سوی خود میکشید و رها میکرد.
{ فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى } یعنی آنچه را که جبریل علیه الصلاة و السلام به نبی وحی کرد؛ وحی خداوند به بندهاش بود.
واما کلام خداوند تعالی:{ مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى }، یعنی سخنان محمد رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم درمورد اینکه جبریل با قرآن عظیم بر او نازل شده ؛حق است.
واما فرموده خداوند تعالی:
{ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى }
یعنی درمورد حقیقی بودن چیزی که به شکل یک مرد ازآسمان نازل شده و او آن را باچشم خود دیده است با او بحث میکنید.
واما بیان این فرموده خداوند تعالی:
{وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ﴿١٣﴾ عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَىٰ ﴿١٤﴾ }
یعنی محمد رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم فرشته خداوند جبریل علیه الصلاة و السلام را یک بار دیگر و حین رسیدن به سدرة المنتهی در شب معراج دید که این بار در قالب فرشته بود. ملک جبریل به مخلوق عظیمی مبدل شد که در برابر پروردگار عالمیان به خاک افتاد وسجده کرد و خداوند از ورای حجاب خود سدرة المنتهی به نبی خویش خوشآمد گفت.
و اما بیان فرموده خداوند تعالی: { عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى }، و این بیان بسیار شفاف و روشنی است که به بزرگی این درخت اشاره دارد. سدرة المنتهی بزرگ ترین مخلوقی است که در کتاب به آن اشاره شده چرا که حجاب پروردگار است و با این که اندازه بهشت به اندازه عرض آسمان ها و زمین است؛ اما سدرة از آن بزرگ تر است و برای همین خداوند تعالی می فرماید: { عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى }،
اما بیان فرموده خداوند تعالی:
{ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى }
یعنی نور خداوند که از ورای سدرة المنتهی شروق می کرد؛ سدره را پوشانده بود
و اما فرموده خداوند تعالی:
{ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى }،
یعنی از حق منحرف نشده و طغیان نکرد و آنچه که به حق برایتان بیان میکند نشانه های بزرگ پروردگار بود که با چشم یقین مشاهده کرده بود.اما چهره پروردگار سبحان را آشکار ندید ودر شب اسراء و معراج تنها شاهد نشانه ها وآیات بزرگ پروردگارش بود تا به سدرة المنتهی رسید و خداوند با وی سخن گفت.او نشانه های بزرگ پروردگارش را دید ولی ذات پروردگار را که از ورای حجاب خود(سدرة المنتهی) با وی سخن می گفت، مشاهده نکرد و سدرة از جمله آیات بزرگی بود که رسول الله مشاهده نمود.از دیگر نشانه های بزرگ بهشت و هشت فرشته حامل عرش بودند که از جمله بزرگترین مخلوقات و بندگان خداوندند .محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در شب اسراء و معراج ذات پروردگارش را ندید و خداوند تعالی می فرماید:
{ لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ ربّه الْكُبْرَى } صدق الله العظيم
وسلامٌ على المرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخو (محمد علاء الدين) وجميع الأنصار السابقين الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=4156