المساعد الشخصي الرقمي

مشاهدة النسخة كاملة : پاسخ‌های امام مهدی به مسلم امازیغی



Admin
25-10-2016, 02:51 PM
- 1 -
الإمام ناصر محمد اليماني
24 - محرم - 1433 هـ
20 - 12 - 2011 مـ
۲۹ - آذر - ۱۳۹۰ ه.ش.
08:14 صباحاً
ــــــــــــــــــــ

پاسخ امام مهدی به کسی که درمورد این بیان خداوند تعالى سؤال کرده است:
{إِنَّ الَّذِي فَرَ‌ضَ عَلَيْكَ الْقُرْ‌آنَ لَرَ‌ادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ} صدق الله العظيم

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدي مُحمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم وجميع المُسلمين، أمّا بعد..
خداوند تعالی می‌فرماید:
{إِنَّ الَّذِي فَرَ‌ضَ عَلَيْكَ الْقُرْ‌آنَ لَرَ‌ادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ قُل رَّ‌بِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٨٥﴾ وَمَا كُنتَ تَرْ‌جُو أَن يُلْقَىٰ إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَ‌حْمَةً مِّن رَّ‌بِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرً‌ا لِّلْكَافِرِ‌ينَ ﴿٨٦﴾} صدق الله العظيم [القصص].
برادر گرامی "مسلم أمازيغي" در اینجا مقصود از "معاد" وعده برانگیخته شدن نیست؛ بلکه منظور بازگشت پیروزمندانه‌ی رسول الله به مکه‌ای است که مردمش او را از آنجا بیرون کرده بودند. خداوند تعالی می‌فرماید:


{وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ ‎﴿١٣﴾} صدق الله العظيم [محمد].
چون تصمیم نهایی مردم در مورد مُحمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- این بود که او را دستگیر کنند. گروهی گفتند: او را دستگیر کرده و به نقطه دوری خارج از سرزمین عربی تبعید می‌کنیم. ولی گروهی دیگر گفتند: بلکه او را می‌کشیم و شرّ اورا از سر مردم کم می‌کنیم. گروه دیگری هم گفتند: او را دستگیر و زندانی خواهیم کرد. خداوند به نبی خود وحی کرد و به او خبر داد مردم برعلیه او دسیسه کرده‌اند و به نبی خود فرمان داد از مکه خارج شود؛ سپس به وی وعده داد که به اذن خدا فاتحانه به آن شهر بازخواهد گشت و خداوند خیر الماکرین است. خداوند تعالی می‌فرماید:


{وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ ‎﴿٣٠﴾‏} صدق الله العظيم [الأنفال].


برای مُحمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- ترک مکه مکرمه کاری دشوار بود چون آن شهر زادگاهش بود وبرخی از انصارش در آن ساکن بودند. ولی خداوند به رسولش فرمان هجرت داد تا قومش را به خاطر دسیسه برضد رسولش هلاک نکند. سپس خداوند به انصار او نیز فرمان هجرت به سوی او را داد تا به همان جایی بروند که پیش از این رسول خدا به آنجا هجرت کرده بود. خداوند تعالی می‌فرماید:
{إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُم مِّن وَلَايَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا} صدق الله العظيم [الأنفال:۷۲].
البته خداوند کسانی را که امکان مهاجرت نداشتند و راهی برای خروج پیدا نمی‌کردند؛ استثنا کرد. خداوند تعالی می‌فرماید:


{...وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنْ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا} صدق الله العظيم [النساء:۷۵].
اما هدف از هجرت شکل گیری سپاهیان خداوند برای لشکرکشی به مکه بود و خداوند در موعد معلوم(زمانی که در کتاب مسطور مقدر شده بود) پیروزی آشکاری به آنان عنایت فرمود؛ خداوند به وعده‌ای که به نبی داده بود وفا کرد و در موعد معلوم او را فاتحانه به مکه بازگرداند؛ این روز همان روز فتح المبین است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:


{إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا ﴿١﴾ لِّيَغْفِرَ‌ لَكَ اللَّـهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ‌ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَ‌اطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿٢﴾ وَيَنصُرَ‌كَ اللَّـهُ نَصْرً‌ا عَزِيزًا ﴿٣﴾ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّـهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَكَانَ اللَّـهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٤﴾} صدق الله العظيم [الفتح].
خداوند به نبی خود فرمان داده و بر او واجب شده بود تا قرآن عظیم را برای مردمش تبلیغ کند ولی آنها مانع دعوت او شده و پیروان ضعیف و مسکین او را عذاب می‌کردند. بعد هم قصد داشتند با مکر به نبی علیه الصلاة و السلام صدمه برسانند؛ برای همین خداوند به نبی خود فرمان داد به مدینه هجرت نماید و به او وعده داد در روز فتح المبین ایشان را با فاتحانه به مکه بازمی‌گرداند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:


{إِنَّ الَّذِي فَرَ‌ضَ عَلَيْكَ الْقُرْ‌آنَ لَرَ‌ادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ قُل رَّ‌بِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٨٥﴾ وَمَا كُنتَ تَرْ‌جُو أَن يُلْقَىٰ إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَ‌حْمَةً مِّن رَّ‌بِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرً‌ا لِّلْكَافِرِ‌ينَ ﴿٨٦﴾} صدق الله العظيم [القصص].


خداوند به وعده خود به نبی برای بازگشت و فتح المبین عمل کرد که خداوند خلف وعده نمی‌کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:


{ لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا ‎﴿١٨﴾‏ } صدق الله العظيم [الفتح].
عزیزمن "مسلم امازیغی" امیدوارم خداوند قلبت را از حق منحرف نکند و در صراط مستقیم ثابت قدم نگاهت دارد؛ و امام مهدی و تمام انصارش را هم بر حق مبین ثابت قدم دارد.


وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخوكم الإمام المهديّ ناصر مُحمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=29272

Admin
31-10-2016, 01:06 PM
- 2 -
الإمام ناصر محمد اليماني
11 - صفر - 1433 هـ
05 - 01 - 2012 مـ
۱۵ - دی - ۱۳۹۰ ه.ش.
08:00 صباحاً
ــــــــــــــــــــ

پاسخ امام مهدی به مسلم امازیقی و فتوای حق درباره این که ساحران فرعون قبل از آن که موسی عصای خود را بیندازد؛ اسلام آورده بودند...



بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمد رسول الله وآله الاطهار، وكافة أنصار الله الواحد القهار الذين صدقوا ما عاهدوا الله فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلاً، أمّا بعد..
ای انصار پیشگام و برگزیده‌ی مهدی منتظر در "عصر گفتگو قبل از ظهور"؛ اگر به دنبال حق هستید؛ شایسته این است که هروقت حق را یافتید پیرو آن باشید؛ و اگر مسلم امازیقی با برهان اشکار از آیات محکم کتاب ثابت کرد ناصر محمد یمانی گمراه است؛ اجازه ندارید با تعصب کورکورانه در کنار امام ناصر محمد یمانی بمانید؛ به خدا قسم هرکسی بترسد که مبادا در برابر ناصر محمد یمانی حجت آورده شود و سپس گفتگو را پاک و از دید حق‌جویان پنهان کند؛ خطای بسیار بزرگی مرتکب شده و باید به درگاه پروردگار توبه و انابه کند تا خداوند گناهش را ببخشد.


شاید یکی ازمدیران میز گفتگو بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید:" حاشالله؛ امام من . ما از ترس این که مسلم امازیقی دربرابر شما حجت بیاورد؛ گفتگو را به بخش مخصوص انصار منتقل نکردیم؛ بلکه ترس ما از هلهله و شادی شیاطین بشر به خاطر خلع بیعت از جانب امازیقی بود و برای همین گفتگو را به قسمت مخصوص انصار منتقل کردیم." مهدی منتظر در جوابش می‌گوید: خیر.... والله که این کار تو به ضرر دعوت امام ناصر محمد یمانی تمام شد؛ مگر نمی‌دانی که حق‌جویانی که در پایگاه ثبت نام کرده‌اند، پیش از این از گفتگوی ما خبردار شده‌اند؟ اما وقتی می‌آیند تا ادامه این گفتگوها را پی‌گیری کنند؛ می‌بینند از دید حق‌جویان پنهان شده است؛ حال تصور کنید چه عکس العملی نشان خواهند داد؟ می‌گویند:" پس او در برابر ناصر محمد یمانی حجت اقامه کرده و برای همین موضوع گفتگو بین او و مسلم امازیقی در دسترس نیست".سپس می‌گویند:" لابد امازیقی ؛ گمراه بودن ناصر محمد یمانی را هویدا کرده و او هم به خاطر عجز از پاسخ‌گویی؛ گفتگو با امازیقی را به کل حذف کرده است" و سپس حق‌جویان، پایگاه امام ناصر محمد یمانی را رها و ترک کرده و دیگر بازنمی‌گردند؛ آیا نمی‌بینید انتقال موضوع به بخش مخصوص انصار است چه حاصلی دارد؟ و این خطای بزرگی است! شما باعث شدید برعلیه ناصر محمد یمانی حجت اقامه شود؛ آن هم نه به دست طرف مقابل گفتگو؛ بلکه شما مدیران میز گفتگوی مهدی منتظر با رفتارتان این کار را کردید. از خداوند واحد قهار بترسید؛ دیگران فکر خواهند کرد این دستورامام ناصر محمد یمانی بوده است. اما هرکسی که این گفتگورا منتقل کرده خدا را به شهادت بگیرد و بگوید که این کار به دستور امام ناصر محمد یمانی نبوده و شاهد بودن خداوند برای من کافی است.

ای انصار پیشگام برگزیده عزیز در قسمت مدیریت پایگاه؛ به خدا قسم من نمی‌دانم کدام یک از شما گفتگو را به قسمت مخصوص انصار منتقل کرده‌اید و نمی‌خواهم هم بدانم تا کسی که این کار را کرده در حرج نیفتد و می‌گویم خدا او را ببخشد و دیگر چنین کاری نکند؛ از من اطاعت کنید باشد که رستگار شوید.

ای جماعت انصار پیشگام برگزیده در"عصر گفتگو قبل از ظهور" مبادا درباره امام ناصر محمد یمانی تعصب کورکورانه داشته باشید! به خدا قسم اگر کسی بترسد که در برابر امام ناصر محمد یمانی،حجت اقامه شود ولذا تلاش کند درراه کسی که با ناصر محمد یمانی گفتگو می‌کند؛ سنگ اندازی کند تا نتواند دربرابر ناصر محمد یمانی حجت بیاورد؛ به او می‌گویم: ای انصاری؛ قلب تو گناهکار است؛ باید به درگاه خدا توبه کنی تا مورد مغفرت قرار گیری. چون خدا شما را موظف کرده که مراقب باشید تا فقط از حق پیروی کنید و غیر از حق نخواهید؛ و به علمای مسلمین بگویید؛ هرکس دیدگاهش این است که در فلان مسئله ناصر محمد یمانی،گمراه است؛ بیاید و در پایگاه و خانه‌اش و بر سر میز گفتگو قبل از ظهور دربرابرش حجت اقامه کند. چون ناصر محمد یمانی از قبل این حکم را درمورد خود مقرر کرده که اگریکی از علمای امت با کتاب-قرآن عظیم- تنها دریک مسئله دربرابرش حجت بیاورد؛ اومهدی منتظر نیست و برتمام انصارش واجب است از پیروی از ناصر محمد یمانی دست بکشند و خود امام ناصر محمد یمانی هم از عقیده خود در مورد مهدی منتظر بودن بازگردد. ای جماعت انصار فتوای جدم محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم را فراموش نکنید که فرمود:
[وانك أنت المهديّ المنتظر وما جادلك عالِم من القرآن إلا غلبته]
[و تو مهدی منتظری و عالمی نیست که از قرآن با تو مجادله کند وبر او غالب نشوی].
لذا عزیزان من؛ اگر امام ناصر محمد یمانی حقاً و بی شک و تردید، مهدی منتظر باشد؛ در حد هیچ یک از اعضا از جمله مسلم امازیقی مغربی* و یا هیچ افریقایی سیاه پوست یا سفید پوستی نیست که در برابر امام ناصر محمد یمانی از قرآن عظیم حجت اقامه کند. می‌بینم مسلم امازیقی می‌گوید:" ای ناصر محمد یمانیِ مغرور؛ قبل از آغاز گفتگو حکم نده و نگو:مسلم امازیقی نمی‌تواند از قرآن در برابرت حجت بیاورد! مگر خودت به ما توصیه نمی‌کنی قبل از حکم کردن، با تدبیر و بصیرت و بدون شتاب تدبر کنیم؟ پس باید صبر می‌کردی و حکم نمی‌دادی که امازیقی نمی‌تواند دربرابر ناصر محمد یمانی حجت بیاورد. ناصرمحمد یمانی، از کجا می‌دانی؛ شاید من از چیزی باخبر شده‌ام که هیچ یک از انصار نمی‌دانند و در یافته‌ام فلان بیانت از قرآن گمراه کننده است." مهدی منتظر ناصر محمد یمانی در پاسخت می‌گوید: اگر می‌بینی امام ناصر محمد یمانی قبل از گفتگو حکم بر پیروزی خود می‌دهد؛ به خاطر این است که من می‌دانم به خداوند نسبت دروغ نداده‌ام و بی شک و تردید من مهدی منتظرم. برای همین می‌بینی قبل از آغاز گفتگو میان من و طرف مقابل حکم می‌دهم که تمام انصار و حق‌جویان به حق خواهند دید که در"عصر گفتگو" مهدی منتظر ناصر محمد یمانی به حق پیروز و فاتح است و من از راست‌گویانم که اگر پیروز نشدم؛ امام مهدی نیستم؛ و شما شاهد باشید.


ای جماعت انصار پیشگام برگزیده؛ ای حق‌جویان میز گفتگو؛ بیایید تا برایتان روشن کنم چرا مسلم امازیقی گرفتار فتنه شده است. او به صورت خصوصی به یکی از انصار گرامی که به شدت مشتاق هدایت مردم عالم است نامه‌ای نوشته که عنوان آن این است:





توضیح برای دوست خردمندم ابراهیم:


بسم الله الرحمن الرحيم، سلام بر شما برادر فاضلم .


از تو می‌خواهم ان چه که در ادامه می آید بخوانی. این بخشی از بیان ناصر محمد یمانی است . صفحه‌ی مربوط به این بیان را می‌توانی با وارد کردن ابتدای بیان در گوگل جستجو و پیدا کنی. از شما دعوت می‌کنم دوباره سوره طه را قرائت کنی این هم لینک(پیوند) آن، تا کار برایت آسان‌تر شود:


http://www.holyquran.net/cgi-bin/prepare.pl?ch=20 (http://www.holyquran.net/cgi-bin/prepare.pl?ch=20)


بعد از آن تنها یک سؤال از تو خواهم کرد نه بیشتر:


"و می خواهم مزاح حق خداوند با نبی خود موسی علیه الصلاة و السلام را به شما یادآوری کنم . وقتی ساحران به جدال با نبی خدا موسی پرداختند و او آنها را نصیحت می کرد؛ نبی خدا موسی علیه الصلاة و السلام به آنها گفت:


{ قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى (61) } صدق الله العظيم [طه:61]


{موسی به آنان گفت: «وای بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابی نابود می‌سازد! و هر کس که دروغ ببندد، سرخورده خواهد شد}


سپس خداوند به نبی خود موسی فرمود با اولیاء خداوند مدارا کن؛ دهشت نبی خداوند موسی را فراگرفت که چگونه با ساحرانی که به خداوند دروغ می بندند مدارا نماید وچگونه ممکن است آنها اولیاء خدا باشند؟ از خداوند خواست که درباره آنها فتوای بیشتری بدهد و اینکه چگونه آنها اولیاء خداوندند ولی از خداوند چیزی درمورد اینکه چطور آنها اولیاء او هستند نشنید.خداوند فتوای بیشتری در مورد ایشان به او نداد تا حقیقت در عالم واقعیات خود را به او نشان داد و برای نبی خداوند موسی روشن شد چگونه آنها اولیاء خداوند شده اند . آنها در حالی که دربرابر فرعون متکبر و جبار وستمکاربودند گفتند:


{ قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ(121) رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (122) قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَذَا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (123) لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (124) قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ (125) وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَ تْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ (126) } صدق الله العظيم [الأعراف]


حال که مقطعی از بیان او و سپس سوره طه را خواندی؛ می‌خواهم از تو سؤال کنم:" ترا به خدا؛ کجا دیدی که خداوند با موسی مزاح کند؟ و به موسی وحی کند تا با ساحران مدارا کند و یا نام اولیاءالله را به آنان بدهد؟ دیگر این که کجا موسی از خداوند خواسته تا معنی این که ساحران اولیاء الله هستند را برایش توضیح دهد و خداوند به او پاسخ نداده است؟


برادر من؛ این یکی از ده‌ها مواردی است که ناصر محمد نه تنها از روی ظن حکم داده بلکه از این حد هم گذشته و به خدا افترا زده و چیزی را که خداوند در قرآن نفرموده ووحی نکرده را به او نسبت می‌دهد. برادران من" اگر عذر این مرد ابتلا به جنون باشد؛ خدا بهتر می‌داند"ولی ما عذری نداریم و نباید به وسیله او به فتنه بیفتیم و کور کورانه پیروی گمراهی او شده و همراهی‌اش کرده و به چاه بیفتیم. برادران عزیزم از شما خواهش می‌کنم که مراقب باشید ودرایت به خرج دهید تا کسی از حسن نیت و احترامی که برایش قایلید و اشتیاقتان برای آمدن مهدی استفاده نکند و وادار نشوید باطل را تأیید کنید. پس بیاناتش را دوباره بخوانید تا متوجه مطالب بسیار عجیب شوید. اما شخص من متوجه اشتباهات زیاد او شده‌ام و آنها را در برابر دیدتان قرار خواهم داد. من از شما نمی خواهم او را تکذیب و مرا تصدیق کنید؛ بلکه با خودتان صادق باشید و عادلانه داروی کرده و به حق شهادت دهید و تعصب و غرور شما را به گناه نکشاند؛ به خدا ولی و نصیری جز خدا برای شما نمی‌یابم و فردا در پیشگاه خدا اعمال هیچ یک از شما برایتان نفعی نداشته و پروردگارتان آن را نمی‌پذیرد و جز او شفیع و ولی نخواهید داشت. لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم.ما صبورانه بردیاری پیشه کرده و بنا بر حکمت؛ سکوت کردیم و الآن حق روشن شد و حال شروع می‌کنیم تا بزرگ‌ترین تحریف او را نشان دهیم یعنی اساس دعوتش که " عبادت رضوان نفس خدا" است.


و سلام علیکم . به اذن خدا اگرصفت انصار از من گرفته نشدو امکان ادامه تماس را با شما داشتم در نامه‌‌ی دیگری توضیح می‌دهم. و اگرصفت انصار را از دست دادم به صورت عمومی می‌نویسم و اگر حسابم را بسته شد؛ تلاش می‌کنم حساب جدیدی باز کنم و اگر نگذاشتند دوباره ثبت نام کنم ؛ از خارج از خانه در پایگاه نام نویسی می‌کنم و بالاخره با شما تماس خواهم گرفت چون دوستتان دارم و تنها خوبی شما را می‌خواهم و نمی‌خواهم ضرر کرده و گمراه شوید. شما مؤمنید و طالب هدایت...




ای جماعت انصار؛ به بخشی از بیان مسلم امازیقی توجه کنید. در ادامه آن را بزرگ‌تر-مشخص‌تر- می آوریم:





حال که مقطعی از بیان او و سپس سوره طه را خواندی؛ می‌خواهم از تو سؤال کنم:" تو را به خدا؛ کجا دیدی که خداوند با موسی مزاح کند؟ و به موسی وحی کند تا با ساحران مدارا کند و یا نام اولیاءالله را به آنان بدهد؟ دیگر این که کجا موسی از خداوند خواسته تا معنی این که ساحران اولیاء الله هستند را برایش توضیح دهد و خداوند به او پاسخ نداده است؟


برادر من؛ این یکی از ده‌ها مواردی است که ناصر محمد نه تنها از روی ظن حکم داده بلکه از این حد هم گذشته و به خدا افترا زده و چیزی را که خداوند در قرآن نفرموده ووحی نکرده را به او نسبت می‌دهد. برادران من" اگر عذر این مرد ابتلا به جنون باشد؛ خدا بهتر می‌داند"ولی ما عذری نداریم و نباید به وسیله او به فتنه بیفتیم و کور کورانه پیروی گمراهی او شده و همراهی‌اش کرده و به چاه بیفتیم. برادران عزیزم از شما خواهش می‌کنم که مراقب باشید ودرایت به خرج دهید تا کسی از حسن نیت و احترامی که برایش قایلید و اشتیاقتان برای آمدن مهدی استفاده نکند و وادار نشوید باطل را تأیید کنید. پس بیاناتش را دوباره بخوانید تا متوجه مطالب بسیار عجیب شوید. اما شخص من متوجه اشتباهات زیاد او شده‌ام و آنها را در برابر دیدتان قرار خواهم داد. من از شما نمی خواهم او را تکذیب و مرا تصدیق کنید؛ بلکه با خودتان صادق باشید و عادلانه داروی کرده و به حق شهادت دهید و تعصب و غرور شما را به گناه نکشاند؛ به خدا ولی و نصیری جز خدا برای شما نمی‌یابم و فردا در پیشگاه خدا اعمال هیچ یک از شما برایتان نفعی نداشته و پروردگارتان آن را نمی‌پذیرد و جز او شفیع و ولی نخواهید داشت. لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم.ما صبورانه بردیاری پیشه کرده و بنا بر حکمت؛ سکوت کردیم و الآن حق روشن شد و حال شروع می‌کنیم تا بزرگ‌ترین تحریف او را نشان دهیم یعنی اساس دعوتش که " عبادت رضوان نفس خدا" است.




پایان


پس امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخت می‌گوید: امازیقی، به خدا قسم من از قبل می‌دانستم تو از کسانی نیستی که بعد از آن که از راز نعیم اعظم آگاه شدند- نعیمی که از بهشت خدا بزرگ‌تر است- در پی رضوان خدا بوده و آن را غایت خود بدانند و خود آنها شاهد این امرند.... ولی تو از کسانی هستی که از این امر اکراه دارند . برهان آشکار این کراهت هم فتوای تو در مورد بزرگ‌ترین کفرگویی ناصر محمد یمانی درباره خدا یعنی دعوت از مردم برای عبادت رضوان نفس خداست! امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخت می‌گوید: جناب امازیقی؛ به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم؛ ایمان برخی از انصار به این که ناصر محمد یمانی، مهدی منتظر است؛ مانند یقینشان به خداوند است و سؤالی که مطرح می‌شود این است: علت این که باعث شده آنها از انصاری باشند که یقین دارند او مهدی منتظر است چیست؟ چطور این قدر یقین قطعی دارند که ناصر محمد یمانی بی شک و تردید مهدی منتظر است؛ با این که هنوز او را ندیده اند وملاقاتش نکرده‌اند؛ این کدام نشانه بزرگی است که خدا با آن او -امام مهدی منتظر- رایاری داده و باعث شده قلب‌شان دهشت کرده و یقین بیاورند؟ ناصر محمد یمانی در جوابت به حق فتوا داده و می‌گوید: ای امازیقی؛ قسم به پروردگار عالمیان؛ پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آنهاست و پروردگار عرش عظیم؛ که اگر تمام جن و انس جمع شوند- از اولین تا آخرین‌شان- نمی‌توانند هیچ یک از آنها را به فتنه بیندازند . واگر خدا به هریک از آنان تمام ملکوتش را هم بدهد؛ هیچ کدام راضی نمی‌شوند مگر این که خداوند در نفسش راضی شود و دیگر متحسر و حزین نباشد. هرچیزی کمتر از این در قلبشان جایی ندارد و بی‌اهمیت است هرچه می‌خواهد باشد. و خداوند آنها را برای همین آفریده تا رضوان خدا راغایت خود بدانند نه وسیله رسیدن و تحقق بهشت و خودشان شاهد-صحت این امر-هستند. من خیلی از آنها را نمی‌شناسم؛ ولی آنها از این حقیقت بزرگ کتاب باخبرند و می‌دانند این حق است و درنفس آنها محقق شده و از نظر آنها بزرگ‌ترین نشانه ‌و آیت کتاب است. چون از ملکوت آسمان‌ها و زمین و از بهشتی که به اندازه آسمان‌ها و زمین است بزرگ‌تر است. حقیقت رضوان خدا در نفسش از نعیم جنت او بسیار بزرگ‌تر است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:


{وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ‎﴿٧٢﴾‏} صدق الله العظيم [التوبة]


ای امازیقی؛ آن قومی که محبوب خداوندند و محب او و خداوند در آیات محکم کتابش وعده آنها را داده است؛ به تمام آن چه که خداوند مالک آن است راضی نخواهند شد تا این که حبیب‌شان در نفس خود راضی بوده و متحسر و حزین نباشد و این از شدت محبت آنها به پروردگارشان است و نعیم بهشت را رد می‌کنند تا پروردگارشان نعیمی را محقق کند که از آن بسیار بزرگ‌تر است "و راضی شود". امازیقی به خدا قسم که اگر خداوند ملکوت خود را نه دوبرابر که حتی اگر به اندازه تمام ذرات موجود در"کون و مکان" عظیم خدا اضافه کند؛ هیچ یک از آنان تا زمانی که رضوان نفس پروردگار و حبیب اعظم‌شان محقق نشود؛ راضی نخواهند شد و خودشان شاهد این امرند و لعنت خدا بر کسی باد که دروغ بگوید و افترا بزند؛ فکر می‌کنی پروردگارشان در پاسخ به این اصرار شدید و نامحدود آنها برای تحقق رضوان نفسش چه خواهد بود؟ به خدا قسم که آن را برایشان محقق می‌سازد تا به خاطر محقق شدن نعیم اعظم راضی شوند.سپس خداوند آنها را گرامی‌ترین مخلوقات خود خواهد کرد و انبیاء و شهداء به منزلت و قرب آنها به پروردگارشان غبطه می‌خورند. آن چه که باعث می‌شود چنان جایگاه رفیعی پیدا کنند که انبیاء و شهدا به آن غبطه بخورند؛ هدف و منتهای آرزوی‌شان و تمام غایت‌شان است؛ چقدر اصرارشان برای تحقق ان عظیم است و برای همین هم خداوند با تمام ملکوت خود-که کمتر از آن غایت است- آنها را به فتنه نمی‌اندازد و خود آنها شاهدند که در قلب‌شان اکنون چه می‌گذرد. به خدا قسم که انگار می‌بینم به خاطر شناختن حق؛اشک از چشم‌شان جاری است. با وجود این که از گناه‌کاران هستند ولی توبه کرده و پاک و مطهر شده و از دوستان خدا و پروردگار عالمیان شده‌اند. چگونه دوست و حبیب می‌تواند راضی باشد در حالی که می‌بیند حبیبش متأسف و متحسر است؟ وبرای مردمی محزون است که هیچ ظلمی به آنها نکرده؛ بلکه آنها خودشان در حق خودشان ظلم کرده‌اند وبه خاطر کوتاهی‌ در حق خداوند؛ متحسرند... بعد از این که در قلب‌شان به خاطر کوتاهی در نزد پروردگار متحسر و نادم شدند و این تحسر بلافاصله بعد از آن رخ می‌دهد که با عذاب خدا هلاک گردیدند و به خاطر کوتاهی‌هایی که در نزد خدا کرده‌اند متحسر شدند؛ پروردگارهم در نفسش برای آنها متحسر می‌شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:


{وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّ‌بِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُ‌ونَ ﴿٥٥﴾ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَ‌تَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّ‌طتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِ‌ينَ ﴿٥٦﴾} صدق الله العظيم [الزمر].


و بعد از این که صیحه عذاب رخ داد و آنها در نفس خود به خاطر کوتاهی‌هایی در حق پروردگارشان متحسر و نادم شدند؛ خداوند در نفسش بر آنان حسرت می‌خورد و این بعد از رخ دادن صیحه عذاب است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{إِن كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿٢٩﴾ يَا حَسْرَ‌ةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّ‌سُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَ‌وْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُ‌ونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْ‌جِعُونَ ﴿٣١﴾ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُ‌ونَ ﴿٣٢﴾} صدق الله العظيم [يس].

خداوند از آنان انتقام می‌کشد ولی برای آنها تأسف خورده و محزون است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

{فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ} صدق الله العظيم [الزخرف:۵۵].
اما انبیا عليهم الصلاة والسلام؛ بعد از این که به درگاه خداوند دعا کردند تا بین آنها و قومشان به حق حکم نماید و برای مردمشان متأسف نیستند. خداوند از مردم آن نبی انتقام می‌گیرد و سپس نبی‌شان از آنان رو می‌گرداندومانند یکی از آنها می‌گوید:

{فَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ ۖ فَكَيْفَ آسَىٰ عَلَىٰ قَوْمٍ كَافِرِينَ ‎﴿٩٣﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].


به این معنی که او -نبی- برای مردم کافر متأسف و متحسر و حزین نیست؛ ولی حال خداوند مانند حال انبیا نیست؛ خداوند از انبیا و رسولانش رحیم‌تر است؛ خداوند ارحم الراحمین است و برای همین مانند یکی از انبیایش نمی‌فرماید:

{فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ}،

بلکه در نفس خود می‌گوید:
{يَا حَسْرَ‌ةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّ‌سُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ ﴿٣٠﴾ أَلَمْ يَرَ‌وْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُ‌ونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لَا يَرْ‌جِعُونَ ﴿٣١﴾ وَإِن كُلٌّ لَّمَّا جَمِيعٌ لَّدَيْنَا مُحْضَرُ‌ونَ ﴿٣٢﴾} صدق الله العظيم [يس].

می‌دانید چرا خداوند چنین می‌فرماید؟ علت حدوث آن در نفس خدا؛ صفت رحمت الهی در نفس خداوندی است که ارحم الراحمین است و این را گروهی که محبوب خداوندند و محب او(یحبهم الله و یحبونه) درک می‌کنند.
ای امازیقی؛ اما محاجه‌ات با من درباره اسلام آوردن ساحران قبل از این که موسی عليه الصلاة والسلام عصایش را بیندازد؛ آنها قبل از این که موسی عصا را بیندازد تسلیم (خداوند) شده بودند و در همین مورد با هم نجوا می‌کردند تا اینکه وقتی حقیقت عصای موسی برایشان روشن شد؛ ایمان به قلب‌شان راه یافت. اما قبل از این که موسی عصا را بیندازد و از ترس عذابی که نبی الله موسی به آنها وعده داده بود؛ تسلیم خدا شده بودند:

{قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُ‌وا عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَ‌ىٰ ﴿٦١﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَ‌هُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّ‌وا النَّجْوَىٰ﴿٦٢﴾} صدق الله العظيم [طه].


آیا می‌دانی چرا ساحران بین خودشان مجادله کرده و به نجوا با هم سخن می گفتند و بعضی‌شان می‌گفتند ما او را رسول پروردگار عالمیان می‌بینیم و با هم جدال می‌کردند؟ چون نمی‌خواستند با ساحری به فرعون کمک کرده و در برابر حق؛ به باطل یاری برسانند. ولی میان خودشان جدال بود و برخی از آنها به دیگران می‌گفتند:" اما اگر سحر نکنیم؛ فرعون ما را خواهد کشت" ولی ایمان وارد قلب‌شان نشده بود. ما می‌گوییم آنها مسلمان شده بودند ولی هنوز ایمان وارد قلب‌های‌شان نشده بود و بعد از آن که حقیقت عصای موسى عليه الصلاة والسلام برایشان روشن شد؛ قلبشان مطمئن شد و دانستند او مانند آنها ساحر نیست. اما ساحران وقتی نجواهای‌شان تمام شد به این نتیجه رسیدند و همگی توافق کردند که اگر برایشان روشن شد نبی الله موسی مانند آنان ساحر نیست؛ به خدا ایمان بیاورند و برای اطاعت از فرمان خدایی که موسی را انتخاب کرده؛ در برابر نبی الله موسی به سجده بیفتند؛ تا این که حق آشکار شد و آنها یک زبان ایمان خود را آشکار کرده و گفتند:


{فَأَلْقَىٰ مُوسَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿٤٥﴾ فَأُلْقِيَ السَّحَرَ‌ةُ سَاجِدِينَ ﴿٤٦﴾ قَالُوا آمَنَّا بِربّ العالمين ﴿٤٧﴾ رَ‌بِّ مُوسَىٰ وَهَارُ‌ونَ ﴿٤٨﴾} صدق الله العظيم [الشعراء].

ممکن است مسلم امازیقی بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید:" ناصر محمد یمانی؛ آگر آنها قبل از این که موسی عصایش را بیفکند؛ در برابر پروردگار عالمیان ؛ پروردگار موسی و هارون تسلیم شده بودند؛ پس سحر انها برای کمک به فرعون از روی اکراه بوده است؛ اگر چنین است؛ پس از ایات محکم قران برای ما برهان بیاور که آنها با اکراه سحر انجام دادند و این کار از ترس آزار فرعون بوده است و قصد جنگ با "حق" را نداشتند."در جواب امازیقی به حق می‌گوییم که خداوند تعالی می‌فرماید:

{قَالُوا لَن نُّؤْثِرَ‌كَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَ‌نَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَـٰذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿٧٢﴾ إِنَّا آمَنَّا بِرَ‌بِّنَا لِيَغْفِرَ‌ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَ‌هْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ‌ وَاللَّـهُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَىٰ ﴿٧٣﴾} صدق الله العظيم [طه].


پس برایتان روشن شد سحر و جادوی آنها از روی جنگ با خدا و رسولش نبود؛ بلکه از ترس فرعون این کار را انجام دادند. برای همین گفتند:


{إِنَّا آمَنَّا بِرَ‌بِّنَا لِيَغْفِرَ‌ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَ‌هْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ‌ وَاللَّـهُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَىٰ ﴿٧٣﴾} صدق الله العظيم


ما مانند کسانی که ندانسته به خدا نسبت می‌دهند؛ از روی ظن و گمان فتوا نمی‌دهیم و پناه برخدا که از جاهلان باشیم. وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
و اما درمورد اصحاب کهف و رقیم و سیاره عذاب؛ این نشانه‌ها را در عالم واقعیات به صورت حقیقی خواهی دید و ما هم چنان علوم و تفاصیل بیشتری از کتاب خدا قرآن عظیم در نزد خود داریم.


أخو الأنصار السابقين الأخيار الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــــــ
* توضیح : امازیغ ساکنان اصلی شمال افریقا یعنی مغرب ، الجزایر و تونس هستند که به آنها بربر هم می‌گویند با وجود اینکه مشترکات زیادی با اعراب دارند ولی زبان و فرهنگ مخصوص به خود را دارند و خیلی از آنها خواهان احیا و رسمی کردن زبان و فرهنگ امازیغی هستند مهم این است که این عضو منافق خواسته که از این احساسات امازیغی ها سوء استفاده کرده و تعدادی از انصار امازیغی را از بیعت برگرداند. اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=30986

Admin
31-10-2016, 03:10 PM
- 3 -
الإمام ناصر محمد اليماني


12 - 02 - 1433 هـ
07 - 01 - 2012 مـ
۱۷- دی - ۱۳۹۰ ه.ش.
06:30 صباحاً
ــــــــــــــــــــ

کسانی که سحر تخیل [چشم بندی] می‌کنند با کسانی که سحر جدایی افکن [سحر تفریق] انجام می‌دهند فرق دارند..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمد رسول الله وآله الأطهار وجميع الرجال الذين صدقوا ما عاهدوا الله عليه وما بدلوا تبديلاً، أمّا بعد..
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته؛ انصار پیشگام برگزیده عزیزم؛ السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين وسلام على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين..
ای امازیقی؛ می‌بینیم که در این بیانت تعدادی از مسایل را که امام مهدی ناصر محمد یمانی بیان کرده، انکار می‌کنی و فتوا می‌دهی بیان او درباره آن مسایل باطل است. اگر می‌توانی با برهان آشکار ثابت کن که تنها در یک مورد حق با توست؛ که در این صورت ناصر محمد یمانی تبدیل به دروغگویی گستاخ خواهد شد و مهدی منتظر نیست. و اگر نتوانستی -که نمی‌توانی- روشن می‌شود امازیقی از شیاطین بشر است؛ از کسانی که تظاهر می‌کنند ایمان دارند ولی کفر خود را پنهان می‌کنند تا مردم را از پیروی از ذکر بازدارند. پس برای حق‌جویان روشن خواهد شد کدام یک از ما به حق و با برهان علمی محکم از نزد پروردگار عالمیان سخن می‌گوید و کدام یک از ما از پیش خود و با ظن به خداوند نسبت می‌دهد و برهانی برای صدق گفتارش از نزد پروردگار عالمیان ندارد. سبحان الله؛ می‌بینم فتوا می‌دهی که ناصر محمد یمانی از روی ظن به خدانسبت می‌دهد و ظن کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند؛ از بیانت آیاتی را نقل می‌کنیم که گفته‌ای این آیات خداوند تعالی درمورد ناصر محمد یمانی صدق می‌کند. خداوند تعالی و عزوجل می‌فرماید:
{وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿۳۶﴾} [يونس].
خداوند تعالی و عزوجل می‌فرماید:
{إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ ﴿۶۶﴾} [يونس].
خداوند تعالی و عزوجل می‌فرماید:
{وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى} [القصص:۵۰].
خداوند تعالی و عزوجل می‌فرماید:
{وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا} [الأنعام:۲۱].
خداوند تعالی و عزوجل می‌فرماید:
{قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُوا بِاللَّـهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۳﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
پس امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخت می‌گوید: درباره توصیفاتی که می‌کنید از خدا یاری می‌طلبم[وَاللَّـهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَىٰ مَا تَصِفُونَ]. پیش از این بیان کردیم که این آیات منطبق برکسانی است که بدون برهان بینه از نزد پروردگار عالمیان؛ در امر دین فتوا می‌دهند و بیان را از نزد خودشان می‌آورند نه از کتاب خداوند. به خدا قسم که این آیات در وصف تو و امثال توست امازیقی؛ یعنی آنان که ندانسته به خداوند نسبت می‌دهند. اگر حق‌جویان در بیان تو تدبر کنند می‌بینند تو آیه‌ای از قرآن را آورده و بعد از نزد خود برایش تأویل می‌آوری نه این که کاری که را بکنی که امام مهدی ناصر محمد یمانی انجام می‌دهد، توآیه را با خود قرآن تأویل نمی‌کنی؛ بلکه بیانت لفاظی‌هایی است که از خودت درمی‌آوری و تمام انصار و حق‌جویان شاهدند...
عجيب‌تر اين كه از دید تو شایسته ساحران نیست که به دروغ به عزت فرعون قسم بخورند؛ بلکه آنها می‌دانستند که بی شک و تردید غالب می‌شوند و به همین دلیل به عزت فرعون قسم خوردند! پس به تو می‌گویم: به خدا قسم که اگر ساحران به عزت خداوند قسم خورده بودند؛ می‌گفتیم لابد برای این به عزت خداوند قسم خوردند که گمان می‌کنند غالب خواهند شد چون می‌دانند خداوند پروردگارو آفریننده آنان است. اما آنها به عزت خداوند قسم نخوردند بلکه به عزت فرعون سوگند یاد کردند تا فرعون گمان نکند با نبی الله موسی هم دست شده‌اند؛ ای امازیقی از خدا بترس. امام ناصر محمد یمانی به حق برایت فتوا می‌دهد که نبی الله موسی با تذکرش آنها را ترساند. موسی علیه الصلاة و السلام آنها را از این که به دروغ به خدا افترا زده و با سحر تخیلی(چشم بندی) دربرابر "حق" قرار گیرند؛ برحذر داشت. پس خشیت و ترس از پروردگار به قلب‌شان نازل شد و به خاطر موعظه نبی الله موسی؛ باهم نزاع کردند:
{قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُ‌وا عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَ‌ىٰ ﴿۶۱﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَ‌هُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّ‌وا النَّجْوَىٰ﴿۶۲﴾} صدق الله العظيم [طه].
خداوند در این آیه‌ی محکم و بینه به شما فتوا می‌دهد که موعظه نبی الله موسی هراس شدیدی در قلب‌شان افکند؛ پس بنگر که موعظه نبی الله موسی چه بود و نتیجه این موعظه و تأثیر آن بر ساحران چه بود:
{قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُ‌وا عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَ‌ىٰ ﴿۶۱﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَ‌هُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّ‌وا النَّجْوَىٰ﴿۶۲﴾} صدق الله العظيم [طه].
این یعنی همه‌ی آنها دشمن نبی الله موسی نبودند و درمورد این که آیا با سحر؛ از فرعون پشتیبانی کنند یا نه؛ میان‌شان بگومگو و جدال شد. بعضی گفتند: بهتر می‌بینیم که از سحر دروغین خود دست برداریم ترسمان این است که سخن نبی الله موسی درست از آب درآید. چون او در موعظه خود آنها را ترساند:
{قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُ‌وا عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَ‌ىٰ ﴿۶۱﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَ‌هُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّ‌وا النَّجْوَىٰ﴿۶۲﴾} صدق الله العظيم [طه].
اما فکر کردند اگر قبل از این که موسی عصایش را بیفکند؛ به نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام ایمان بیاورند؛ فرعون گمان خواهد کرد آنها بر ضد او با موسی هم‌پیمان شده‌اند و آنها را می‌کشد و ایمان‌شان نفعی برای بنی اسراییل نخواهد داشت. برای همین تصمیم گرفتند تظاهر کنند که در ضدیت با موسی علیه الصلاة و السلام؛ با فرعون همراهی می‌کنند. ولی حقیقت امر این است که قلب‌های‌شان به حق متمایل شد و برای همین سحر آنها برای کمک به فرعون از روی اکراه و اجبار بود و بعد از این که در برابر فرعون اعتراف کردند که ایمان آورده‌اند؛ گفتند که آوردن نشانه‌های دروغین سحر بر ضد نبی الله موسی نبود؛ بلکه از ترس عذاب فرعون و با اجبار و اکراه آن سحر را انجام دادند. برای همین گفتند:
{إِنَّا آمَنَّا بِرَ‌بِّنَا لِيَغْفِرَ‌ لَنَا خَطَايَانَا وَمَا أَكْرَ‌هْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ‌ وَاللَّـهُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَىٰ ﴿۷۳﴾} صدق الله العظيم [طه].
تا این که فرعون فهمید آنها قبل از این که موسی عصایش را بیفکند؛ به نبوت او ایمان آورده‌اند؛ چون ساحران گفتند که سحر آنها برضد نبی الله موسی از روی اجبار و اکراه بوده است و از ترس این که در صورت سرپیچی از فرمان فرعون گرفتار عذابش شوند آن کار را کردند. سپس فرعون گفت: پس شما و موسی از قبل در شهربا هم توافق کرده‌اید تا این حیله را به کار گیرید. این امر در سخن فرعون آمده است:
{قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَـٰذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۱۲۳﴾ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۲۴﴾ قَالُوا إِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ ﴿۱۲۵﴾ وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ ﴿۱۲۶﴾ وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَىٰ وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ﴿۱۲۷﴾} صدق الله العظيم [الأعراف].
و دلیل شک فرعون به هم‌دستی و توافق میان آنها و موسی برای ایمان آوردن به او؛ اعتراف ساحران به این بود که سحر و کمک آنها به فرعون از روی اکراه و اجبار بوده است.
ای امازیقی؛ ای جماعت حق‌جویان؛ آیا تفسیر دیگری برای سخن ساحران وجود دارد؟ وقتی می‌گویند آنها سحر دروغین خود بر ضد نبی الله موسی را از روی اکراه انجام داده‌اند؛ تنها یک چیز می‌تواند عامل این باشد و آن هم این که عقلشان نبوت موسى عليه الصلاة والسلام را پذیرفته است؛چون اهل سحر تخیل می‌دانند-سحر آنها مانند کاری که موسی و هارون می‌کردند،برای دعوت مردم به عبادت خداوند یکتا و بی‌شریک نیست ؛ بلکه ساحران می‌دانند شیطانی رجیم سحر تخیلی(چشم بندی) را به انسان‌ها یاد می‌دهد و او به انسان فرمان عبادت خداوند یکتا و بی‌شریک را نمی‌دهد و البته در برابر این آموزش چیزی از- این گروه از- ساحران نمی‌خواهد؛ بلکه سحر تخیل را به آنان یاد داده و می‌گوید با انجام سحر تخیل(چشم بندی) در میان تجمعات مردمی؛ کسب روزی کنید و آنها را در جریان هدف اصلی خود قرار نمی‌دهد. اما خداوند می‌داند هدف شیطانی که سحر را به آنها آموخته چیست. این کید شیطان بر ضد آیات الهی است تا زمانی که خداوند به رسولان خود نشانه‌هایی می‌دهد تا مردم آنها را تصدیق کنند؛ جواب آنها این باشد که:" اینها هم مانند ساحرانی هستند که ما در اجتماعات می‌بینیم و به آنها پول می‌دهیم تا شعبده و چشم بندی‌های عجیب خود را به ما نشان دهند." از آنجا که سحر تخیل(چشم بندی) حیله شیطان رجیم بر ضد آیات تصدیق الهی است؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
{إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى} صدق الله العظيم [طه:۶۹].
مقصود خداوند حیله‌ی شیطان رجیم است که به آنها سحر آموخته و خود ساحران از هدف شیطان برای آموزش سحرتخیل(چشم بندی وشعبده بازی) به آنان بی‌خبرند؛ او به آنها خبر داده این راهی برای کسب روزی در میان تجمعات مردم است.
ای امازیقی؛ بین کسانی که سحر تخیلی( شعبده بازی و چشم بندی) انجام می‌دهند، با کسانی که سحر تفریق( جدا کردن زوجین از هم یا رساندن زن و مرد) انجام می‌دهند تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. چون کسانی که سحر تفریق(جدایی افکن) انجام می‌دهند از شیاطین بشرند که در ظاهر خود را مؤمن نشان می‌دهند وکفر خود را پنهان می‌کنند. اینها شیاطین بشرند و با شیاطین جن توافق کرده‌اند تا مؤمنان را به فتنه بیندازند. به آنها امر شده کفر خود را آشکار نکنند تا هویت و کارشان فاش نشود؛ بلکه به آنها فرمان داده شده که تظاهر کنند ایمان دارند و کفرشان را پنهان کنند؛ سپس سحر جدایی افکن(تفریق) را به آنها یاد می‌دهند و به آنان می‌گویند:" نگویید ما ساحریم؛ بلکه بگویید ما به اذن خدا زن و مرد را به هم می‌رسانیم یا باعث جدایی زوجین می‌شویم و این کرامت الهی است که به ما عنایت شده است"آنها می‌گویند خداوند با جن‌های صالح به آنها کمک می‌کند. اما دروغ می‌گویند؛ بلکه به جای خداوند؛ با آگاهی کامل شیطان را عبادت می‌کنند و با شیاطین جن بر سر به فتنه انداختن مؤمنان به توافق رسیده‌اند. شیاطین روش سحر جدایی افکن( تفریق) را به آنان یاد می‌دهند .
همچنین انسان‌ها فریب خورده و این توهم برایشان پیش می‌آید که آنها مؤمنان را از مسّ شفا می‌دهند در حالی هدف‌شان این است که مؤمنان از ذکر خدا دور شده وکسی را که مسّ شیطان در او سرگردان وآشفته‌اش کرده؛ با ذکرخدا درمان نشود ؛ اینها کسانی هستند که سحر تفریق انجام می‌دهند؛ اینها اعتراف نمی‌کنند که ساحرند بلکه می‌گویند جن‌های صالح با آنها هستند. آنها اولیای شیاطین هستند وشیاطین با آنها توافق می‌کنند که سحر تفریق را به آنان یاد دهند و سپس به آنان می‌گویند:" واقعیت این است که ما و شما فتنه‌ای برای مؤمنان هستیم تا آنها را از ذکر خداوند که باعث سوختن شیاطین می‌شود دور کنیم و می‌خواهیم آنها را از معالجه با ذکر خدا بازداریم تا به جای آن به سراغ شما بیایند و ذکر خدا را پشت سرشان بیندازند و رها کنند. در ظاهر امر نسبت به خدا کافر نباشید؛ بلکه تظاهر کنید مؤمنید و کفرتان را پنهان نگاه دارید تا مردم باور کنند شما صالحید نه اولیای شیاطین". خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ‎﴿١٠٢﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
اینها نابود کننده «حرث» هستند که رحم زنان است و نابود کننده نسل هستند که همان ذریه‌ای است که در پشت شماست، این کار با مشارکت روحی مؤمنی انجام می‌شود که گرفتارمسّ خادم سحر تفریق(جدایی افکن) یا سحر جمع( به هم رساندن زن و مرد) شده است. برای همین خداوند و رسولش به شما فرمان داده‌اند قبل از نزدیکی با همسر بگویید:
[اللهم جنبنا الشيطان وجنب الشيطان ما رزقتنا]
[خدایا شیطان را از ما دورنگهدار و شیطان را از فرزندی که به ما عطا می‌فرمایید دور بگردان].
ولی شیاطین بشر که رحم زنان و نسل انسان را به نابودی می‌کشانند؛ به فرمان شیاطین؛ کافر بودن خود را آشکار نمی‌کنند؛ بلکه در ظاهر خود را مؤمن نشان داده و کفر را در قلب‌شان پنهان نگه می دارند؛ آنها سرسخت‌ترین دشمن خدا و رسولان الهی و مؤمنان هستند و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ ﴿۲۰۴﴾ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ...} صدق الله العظيم [البقرة]
اما شیاطین به کسانی که سحر تخیل(شعبده بازی و چشم بندی) انجام می‌دهند؛ دستوری نمی‌دهند. این افراد دنبال کسب روزی و گنج از راه جنیان هستند و یکی از شیاطین ساحر با آنها روبرو شده و می‌گوید:" ما راهی به شما یاد می‌دهیم که بدون رنج و سختی روزی به دست آورده و از مردم پول بگیرید؛ و آن را به دیگران هم یاد بدهید". سپس شیطان ساحر روش سحر تخیلی را به آنها یاد داده و می‌گوید:" به جاهایی بروید که مردم جمع می‌شوند و با این نشانه‌های سحرآمیز چشم بندی کنید؛ آنها هم در مقابل این نمایش‌های سحرآمیزبه شما پول می‌دهند". اما شیطان ساحر به آنها نمی‌گوید هدفش از این کار چیست؛ اما خدا از هدف شیطان آگاه است و می‌داند این حیله و نیرنگی بر ضد خدا و رسولان اوست؛ تا وقتی خداوند با نشانه‌های تصدیق؛ رسولان خود را یاری کرد؛ مردم بگویند:" بی‌تردید تو ساحری؛ مانند آنهایی که در تجمعات دیدیم از همین کارهایی را می‌کنند که شما فکر می‌کنید نشانه‌های پروردگارتان برای تصدیق شماست ". برای همین فرعون گفت: ما هم سحری مانند سحر شما خواهیم آورد؛ در حالی که مثل آن نبود. اما این مکر شیطان ساحر و رجیم است تا مردم نشانه‌های پروردگارشان را باور نکنند. این نیرنگ ساحران نیست چون آنها نمی‌دانند شیطان ساحر با چه هدفی سحر تخیل را به آنها یاد داده است. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَلَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى} صدق الله العظيم [طه:۶۹].
چون این کید شیطان رجیم و ساحر است و ساحران از هدف او بی‌خبرند؛ آنها در برابر نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام؛ از روی نیرنگ سحر انجام ندادند؛ بلکه سحرشان تنها از روی اکراه و اجبار بود. در کلام خدا تناقض راه ندارد؛ امازیقی از خدا بترس تو از کسانی هستی که ندانسته به خداوند نسبت می‌دهند و یا مسّ شیطان رجیم در تو سرگردان است و امازیقی قلمی در دست آن شیطان شده و از تو برای بازداشتن مردم از پیروی از حق استفاده می‌کند و یا از کسانی هستی که تظاهر می‌کنند مؤمنند و کفرخود را پنهان می‌کنند تا مردم را از پیروی از بیان حق ذکر دور کنند. ما الآن درمورد تو فتوایی نمی‌دهیم؛ باشد که خداوند تو را به راه درست و راست هدایت کند. پس گفتگو را ادامه خواهیم داد وبه یک یک مواردی که تو انکار کرده و بیان ما درباره آنها را رد کرده‌ای خواهیم پرداخت تا این که در هرمورد به نتیجه رسیده و سپس به سراغ نکته و مورد بعد برویم تا روشن شود کدام یک از ما به حق سخن می‌گوید و برهان علمی ومحکم او ازنزد پروردگارعالمیان است و مردم را به راه راست هدایت می‌کند و کدام یک از ما ندانسته به خدا نسبت داده و تأویل قرآن را از خودش درمی آورد. این حکم را به خردمندان واگذار می‌کنیم؛ کسانی که در بیان حق کتاب که سخن صواب و فیصله دهنده است؛ تدبر می‌کنند.
ولی به حسین بن عمر و تیم مدیریت میز گفتگو عتاب می‌کنیم؛ نباید وارد بیانات امازیقی شده و اندازه‌ی حروفی که نوشته و رنگ آن را عوض کنید؛ بله می‌دانم یک حرف از آن را عوض نکرده‌اید ولی خط و رنگ آن را تغییر دادید؛ دیگر چنین کاری نکنید. امام مهدی به شما یاد می‌دهد که امانت‌دار باشید و حقوق دیگران را حفظ کنید. ما به شما آداب آموخته وبه نیکی شما را تربیت می‌کنیم و این مانند کاری است که پدر برای فرزندانش انجام می‌دهد؛ پس غمگین نشده و بگویید شنیدیم و اطاعت کردیم.
عزیزان من؛ ما می‌خواهیم بیانات امازیقی با خطی درشت و واضح برای همگان؛ گذاشته شوند تا خردمندان دریابند چه کسی با برهان علمی آشکار از آیات محکم و ام الکتاب سخن می‌گوید و چه کسی کتاب را از پیش خود بیان می‌نماید...
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
حبيب الأنصار السابقين الأخيار في عصر الحوار من قبل الظهور؛ قوم يحبّهم الله ويحبونه صفوة البشريّة وخير البريّة رضي الله عنهم وخليفته؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.
======== اقتباس =========
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=45616

Admin
02-11-2016, 11:13 AM
- 4 -
الإمام ناصر محمد اليماني
15 - 02 - 1433 هـ
09 - 01 - 2012 مـ
۱۹-دی - ۱۳۹۰ ه.ش.
04:23 صباحاً
ـــــــــــــــــــ

برهانی که نشان می‌دهد امازیقی از همان ابتدای حضورش بر سر میز گفت‌وگو از منافقان بود..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمد رسول الله وآله الأطهار، وجميع أنصار الله الذين صدقوا ما عاهدوا الله عليه وما بدلوا تبديلاً..
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته ، السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين، وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين.
و اما به امازیقی می‌گویم: ای امازیقی؛ تو خودت در مورد خودت حکم دادی که منافقی؛ از همان کسانی که تظاهر می‌کنند مؤمنند و کفر و مکر خود برای بازداشتن مردم از ذکر-قرآن عظیم- را پنهان می‌کنند. پس حکمی که خودت درمورد خودت داده‌ای را خواهیم آورد:




برادر؛ من از نوشتن در بخش سؤالات هم منع شده‌ام؛ به خداوند علی العظیم برایت قسم می‌خورم. آنها می‌دانند پایان دعوت این مرد به دست من است و او از همان روز اول که من ثبت نام کردم از این امر باخبر بود



ایان نقل قول از نامه خصوصی تو به ابن العراق و قصد تو برای به فتنه انداختن او. امازیقی؛ سخن ما به تو این است که نگاه کن با دست خودت چه حکمی درمورد خودت دادی وقتی گفتی:



به خداوند علی العظیم برایت قسم می‌خورم. آنها می‌دانند پایان دعوت این مرد به دست من است و او از همان روز اول که من ثبت نام کردم از این امر باخبر بود


پس امام مهدی ناصر محمد یمانی در برابر تو حجت می آورد ، تو اعلان کردی که او را تصدیق واز وی پیروی می‌کنی و شهادت دادی. پس من می‌گویم: اما تو در همان ابتدا برای اعلان گفتگو با امام مهدی و به چالش کشیدن او برای حجت آوردن در برابرش نیامدی . اگر چنین بود؛ قسم تو ( برای ابن العراق ) راست بود ولی تو از منافقانی هستی که در ظاهر خود را مؤمن نشان می‌دهند و در ابتدای امر پیرو و تابع می‌گردند تا مؤمنان گمان کنند قین آنها از یقین تمام کسانی که قبلاً نسبت به حق ایمان آورده‌اند محکم‌تر است. حتی مؤمنان گمان کنند آنها خیر زیادی دارند چون از سخنان‌ و منطق‌شان که منطق علماست شگفت زده و خشنود می‌شوند. آنها را دوست داشته و خدا راشکر می‌کنند که با انصاری که ازعلما هستند، یاریشان کرده است. تا جایی که مؤمنان پیشتاز نیز از سخنان امازیقی خشنود شده و او را از علماء می‌بینند؛ تا زمانی که حس کرد آنها از علمش و دفاعش از بیان حق قران شگفت زده شده اند ؛ آن وقت اعلان می‌کند نسبت به پیروی از دعوت امام مهدی ناصر محمد یمانی کافر است و از آن بازگشته و نسبت به آن مرتد شده است و انصار گرفتار وهم می‌شوند که او در دعوت ناصر محمد یمانی تناقض و افترا پیدا کرده است .انصاری که به مرحله‌ای نرسیده‌اند که حقیقت اسم اعظم الهی را درک کنند و بصیرتشان هنوز ضعیف است ؛ آنها در خطر فتنه امازیقی هستند و می‌گویند:" از آنجا که امازیقی از انصار و پیرو ناصر محمد یمانی بود و ما از بیانات و پاسخ‌هایش به کسانی که ناصر محمد یمانی را انکار می‌کردند؛ باخبریم ؛ ما می‌دانیم امازیقی از انصارعالم و دانشمند است نه از انصار عادی. حال چون او اعلان می‌کند کشف کرده که ناصر محمد یمانی گمراه است؛ پس باید امازیقی عالم و دانشمند موردی را یافته باشد که نشان می‌دهد ناصر محمد یمانی گمراه است" بعد از این است که نورشان رو به خاموشی رفته ویقین‌شان ضعیف می‌شود و اگر از مکر این شیطان رجیم -که از شیاطین بشر است که تظاهر می‌کنند مؤمنند و کفرشان را برای باز داشتن مردم از پیروی از ذکر مخفی نگه می‌دارند- عبرت نگیرند؛ خداوند قلب‌شان را منصرف و از حق دور می‌کند. شما مانند او را قبلا دیده‌اید و در آینده نیز بسیاری مانند او را خواهید دید. اما او جرأت ندارد مباهله کند تا خداوند با مسخ او به خوک-اگر بخواهد- او را عبرت عبرت گیرندگان نکند و مورد لعنت شدید خود قرار ندهد و بازگشت أمور به خداوند است. و اگر جرأت کرد که مباهله کند؛ با او مباهله کرده و از خداوند می‌خواهیم دروغ‌گویان را به شدت لعنت نماید و هر وقت که بخواهد، دروغ‌گو را عبرت عالمیان کند و امر گذشته و آینده با خداوند است و هنوز مباهله آغاز نشده است.
انصار پیشگام برگزیده عزیزم؛ همانا که امام مهدی ناصر محمد یمانی از مکر امازیقی مسرور است! شما دانستید که او از مؤمنان و تصدیق کنندگان دعوت امام ناصر محمد یمانی است و سپس دریافتید که نیت او صادقانه نبود و از همان اول آمدنش،اصلا قصد نداشت در هیچ موردی امام مهدی را تصدیق و از او پیروی کند. او تظاهر کرد که این دعوت را تصدیق و از آن پیروی می‌کند ولی نیتش پیروی از امام مهدی و انتخاب رضوان خدا به عنوان غایت وهدف نهایی‌اش نبود؛ بلکه او "رضوان خدا در نفسش" که نعیمی بزرگ‌تراز جنت خداست، انکار می‌کند و فتوا در مورد اصحاب کهف و سیاره عذاب و ....را منکر است. پس در پاسخ به امازیقی می‌گوییم: به خدا قسم امازیقی اگر به یقین نمی دانستی که این فتواها حق هستند آنها را انکار نمی کردی؛ تو قسم خوردی که اگر گفتگو میان تو و امام ناصر محمد یمانی ادامه یابد، با برهان علمی ثابت خواهی کرد ناصر محمد یمانی آشکارا گمراه است. امام ناصر محمد یمانی به تمام مدیران میز جهانی گفتگو و رییس گروه، حسین بن عمر دستور اکید می‌دهد که حق ندارند و شایسته آنان نیست که به حقوق امازیقی منافق تجاوز کنند، ولو این که منافق باشد؛ ما می‌دانیم او منافق است و این از روی گمان نیست بلکه یقین مطلق داریم و ظلمی هم به او نکرده‌ایم؛اما برحذر باشید که بهانه ای خواهد تراشید که بیانش جعل شده استو بعد اتهامی را به شما می‌زند که اهلش نیستید و می‌گوید سخنانش را تحریف کرده‌اید و کسانی که عقل و اندیشه نمی‌کنند حرفش را باور خواهند کرد.


شاید یکی از انصار گرامی بخواهد بگوید:" امام ناصر محمد یمانی؛ به نظ رما به امازیقی بیش از اندازه‌اش اعتنا می‌کنی. اگر گفتگو با او را خاتمه بدهی؛ بهتر است برای ما روشن شده که او از شیاطین بشر است که تظاهر می‌کنند مؤمنند و کفر خود را پنهان می‌دارند تا مردم را از پیروی از ذکر-قرآن عظیم- بازدارند و نظر ما این است که به حسین ابن عمر اجازه بدهی مانع ادامه گفتگوی او شود" مهدی منتظر در پاسختان می‌گوید: اما مهدی منتظر حق پروردگارتان از همه بهتر حکم کرده واز همه‌ی شما عالم‌تر است و من از نزد خدا از چیزی باخبرم که شما نمی‌دانید. ما به گفتگو با او ادامه می‌دهیم و می‌خواهیم شما روش مکر بزرگترین دشمنتان شیطان رجیم را بشناسید، چون امازیقی چگونگی علم جدل را از شیطان جن قرین خود دریافت می‌کند که به او وعده می‌دهد کاری می‌کند که در برابر ناصر محمد یمانی حجت بیاورد. خداوند درمورد مکر شیاطینی که تردید ایجاد می‌کنند به شما خبر داده است. آنها دانش دروغ را از شیاطین جن دریافت می‌کنند تا کلام خدا را با روشی خبیثانه از موضعش تحریف نمایند و به امازیقی و امثال او یاد می‌دهند چطور با ناصر محمد یمانی و انصارش مجادله کنند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ} صدق الله العظيم [الأنعام:۱۲۱].
آن گاه امام ناصر محمد یمانی می‌گوید: البته چنین است امازیقی؛ تو در برابر علمای امت که ندانسته به خدا نسبت می‌دهند؛ حجت اقامه می‌کنی؛ چون آنها بدون این که خود بدانند ازفرمان شیطان پیروی کرده‌اند. ممکن است یکی ازعلمای مسلمین عزیزم بخواهد حرف مرا قطع کرده و بگوید:" ما در چه موردی فرمان شیطان را پیروی کرده‌ایم ناصر محمد یمانی؟" امام مهدی در پاسخش می‌گوید: ندانسته به خدا نسبت دادن شما پیروی از فرمان شیطان است؛ شما چیزی را به خداوند نسبت می‌دهید که یقین ندارید بی شک و تردید و به حق از نزد پروردگارتان آمده؛ بلکه گمان می‌کنید حق است و ظن و گمان کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. برای همین هم امازیقی وکسانی که مانند او هستند می‌توانند با باطل در برابر شما حجت باطل بیاورند. اما امام مهدی منتظر حق پروردگارتان به خداوند واحد قهار قسم می‌خورد- خداوندی که جن را از شراره آتش و انسان را از گل سفال مانند آفریده - که اگر تمام علمای شیاطین جن و انس جمع شوند و تمام علمای اهل کتاب و امیون -که ندانسته به خدا نسبت می‌دهند و خود و امت‌شان را گمراه کرده‌اند- هم به آنها بپیوندند؛ نمی‌توانند از آیات محکم ذکر-قرآن عظیم- دربرابر مهدی منتظر حجت بیاورند ولو به یک‌دیگر یاری و کمک برسانند. اگر یکی از آنها با برهان علمی از آیات محکم کتاب خدا؛ تنها در یک مسئله دربرابر ما حجت آورد-تکلیف روشن است- ما قبلا در بسیاری از بیانات به تمام انصار مهدی منتظرفتوا داده‌ایم که اگر دیدند ولو یک عالم تنها در یک مسئله دربرابر ناصر محمد یمانی حجت آورد؛ باید همه‌ی انصار امام ناصر محمد یمانی از پیروی از او دست بردارند و بر ناصر محمد یمانی واجب است که به درگاه پروردگارش توبه کرده و از عقیده خود مبنی بر این که مهدی منتظر و خلیفه خدا در زمین است بازگردد.
ممکن است امازیقی بخواهد سخن مرا قطع کرده و بگوید:" اما تو می‌دانی هرچه هم ما در پاسخ بیاناتت بنویسیم ؛اصلاً قانع نمی‌شوی و می‌خواهی همین طور به اصرارت ادامه بدهی که مهدی منتظری ...تا زمانی که نیت تو اصررا بر این امر است چگونه می‌توانیم تو و انصارت را وادار کنیم اعتقادتان را نفی کنید؟" امام ناصر محمد یمانی در پاسخ می‌گوید: جناب امازیقی از امازیق مغرب عربی؛ اگر ناصر محمد یمانی با برهان علمی بر تو غالب نشود اصرار بر اعتقادش سودی برایش نخواهد داشت؛ چون کسانی که گفتگوها را دنبال می‌کنند به حجت تو و برهان علمی امام ناصر محمد یمانی نگاه می‌کنند و سپس می‌بینند که حق آشکار و متجلی شد و شاهد خواهند بود که بین حق و باطل چه تفاوت عظیمی وجود دارد؛ درست مانند تفاوت وروز شب در زمین از دید ماهواره‌های فضایی؛ مگر کسانی که به دنبال حق و مشتاق پیروی از آن هستند ولی در این راه مجاهدت نکنند؛ چون خداوند به کسانی که مجاهدانه به دنبال شناخت حق هستند و می‌خواهند از حق پیروی کنند و چیزدیگری نمی‌خواهند؛ وعده داده نور هدایت به آنا عطا می‌شود؛ و بر عهده خداست تا ایشان را نسبت به حق بصیر فرماید چون خداوند "حق" است و وعده او نیز حق. هر بنده‌ای که خدا بداند می‌خواهد از راه حق پیروی کند؛ بر عهده‌ی "حق"(خداوند) است که او را به راه حق هدایت فرماید. تصدیق وعده "الحق"( = خداوند) در فرموده حقش:
{وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ‎﴿٦٩﴾‏} صدق الله العظيم [العنكبوت].
به خدا قسم که اگر ناصر محمد یمانی، حقیقتاً امام مهدی منتظر نبود؛ یکی از علمای مسلمین یا نصاری یا یهودی ولو در یک مسئله در برابرش حجت اقامه می‌کرد. تعداد زیادی از آنها با نام مستعار برای گفتگو با مهدی منتظر پا پیش گذاشتند تا شاید در برابر ناصر محمد یمانی حجت بیاورند و بعد از آن که بر سر میز گفتگو درمقابل ناصر محمد یمانی حجت آوردند؛ با افتخار و سرور نام خود را اعلان کنند و از غلبه بر امام ناصر محمد یمانی و کار کارستانی که کرده‌اند خبر دهند. اما هروقت یکی از آنها با نام مستعار برای گفتگو قدم پیش گذاشت؛ اگر امام ناصر محمد یمانی با برهان علمی محکم از پروردگار عالمیان که در قرآن عظیم آمده است بر او غالب شد؛ یکی‌شان نزد خود می‌گوید:" استغفرالله...می‌ترسم این مهدی منتظر باشد"و گفتگو را رها کرده و آن را به دیگری واگذار می‌نامید و خود از دور آن را دنبال می‌کند. برخی هم وقتی حق برای‌شان روشن شد؛ غرور و تعصب آنان را به گناه می‌کشاند و جهنم برایشان کافی است که فرجام بسیار بدی است. برخی هم -مانند امازیقی- از روی غیظ نسبت به ناصر محمد یمانی و انصارش سرانگشت خود را با دندان می‌گزند آنها کسانی هستند که خداوند درآیات محکم کتابش درباره آنان فرموده است:
{وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ} صدق الله العظيم [آل عمران:۱۱۹].
وشاید یکی از انصار پیشگام برگزیده‌ی عزیزم بخواهد سخن مرا قطع کرده بگوید:" امام من ؛ دقیقاً با چه کسی خلوت می‌کنند؟ مقصود خداوند سبحان چیست که می‌فرماید:
{وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ} صدق الله العظيم [آل عمران:۱۱۹].
سؤال این است با چه کسی خلوت می‌کنند؟" امام مهدی در پاسخ پرسش‌گران می‌گوید: پاسخ این که " با چه کسی خلوت می‌کنند" را دراین فرموده خداوند تعالی می‌یابید:
{وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ‎﴿١٤﴾}صدق الله العظيم [البقرة].
ای انصار مهدی منتظر در "عصر گفتگو قبل از ظهور" از فتنه شیاطین بشر که تظاهر می‌کنند مؤمن هستند و کفرشان را پنهان نگه می‌دارند برحذر باشید؛ آنها ( منافقین ) می دانند امام ناصر محمد یمانی، مهدی منتظر است و یقین آنها در این امر برابر یقین حسین بن عمر و تمام انصار پیشگام برگزیده است که یقین دارند ناصر محمد یمانی؛ بی شک و تردید مهدی منتظر است. شیاطین بشر مهدی منتظر ناصر محمد یمانی را می‌شناسند؛ همان طور که پسران‌شان را می‌شناسند؛ ولی برعلیه دعوت امام مهدی ناصر محمد یمانی اعلان جنگ کرده و می‌خواهند نور خدا را خاموش سازند و خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را به کمال برساند، هر چند مجرمان از ظهور آن خرسند نباشند.
ای انصار پیشگام برگزیده؛ مبادا؛ مبادا در مورد هیچ یک از آیات کتاب خدا قرآن عظیم از نزد خود و به غیر از آن چه که در بیان ناصر محمد یمانی آمده است: فتوا بدهید؛ مثل کاری که حبیب مهدی منتظر و نورچشمم"عرفت طریقی" انجام داده و بیان او را در ادامه نقل می‌کنیم:
درمورد وضعیت ساحران؛ آنها در مورد موسی و برادرش دچار اختلاف شدند. برخی با موسی بودند و برخی درمورد کار موسی تردید داشتند و یا ازاین می‌ترسیدند که در صورت ایمان آوردن گرفتارخشم فرعون شوند. ولی در این مورد به نجوا پرداختند و در این هم حکمت الهی نهفته است که بعد ازمدتی نجوا اعلان کردند: {قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى(63)} صدق الله العظيم. و این جواب هم طبیعی است چون بعد از نجوا و سخن گفتن پنهانی درباره اختلاف‌شان به توافق نرسیدندپایان
می‌گویم عزیز من؛ در مورد بیانت برای این آیه اشتباه کردی:
{قَالُوا إِنْ هَٰذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَىٰ ‎﴿٦٣﴾‏ } صدق الله العظيم[طه]،
چون گفتی این سخن ساحران است که:
{قَالُوا إِنْ هَٰذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَىٰ ‎﴿٦٣﴾‏ } صدق الله العظيم[طه]،
اما امام مهدی، انصارش را از این که ندانسته به خداوند نسبت دهند؛ نهی می‌کند. این سخن ساحران نیست؛ بلکه سخن فرعون اطرافیانش است ای نور چشم امام مهدی؛ اما هیچ حرجی بر تو نیست؛ اما دیگر چنین کاری نکن! اگر کمی در کتاب تدبر می‌کردی؛ حق را می‌یافتی؛ اگر تنها در یک کلمه تدبر می‌کردی برایت کافی بود و آن هم سخن فرعون و اطرافیانش است:
{فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا} صدق الله العظيم [طه:۶۴].
شاید عزیز من "عرفت طریقی" بخواهد سخنم را قطع کرده و بگوید:" ای امام؛ ایا این سخن: {فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا} جزو سخنان فرعون و اطرافیانش است که خطاب به ساحران گفته می‌شود؟ چون منطقی نیست ساحران این سخن را بگویند: {فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا} صدق الله العظيم [طه:۶۴].؟"
پس می‌گوییم: عزیز من؛ این بخشی از کتاب خداست که پیش روی توست؛ ببین چگونه بدون این که عمدی داشته باشی از فتوای امازیقی پیروی کردی عزیز من. به آیات محکم کتاب بنگر تا ببینی فرعون و اطرافیانش چه می‌گویند:
{قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَىٰ ﴿٥٧﴾ فَلَنَأْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِدًا لَّا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَلَا أَنتَ مَكَانًا سُوًى ﴿٥٨﴾ قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى ﴿٥٩﴾ فَتَوَلَّىٰ فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ أَتَىٰ ﴿٦٠﴾ قَالَ لَهُم مُّوسَىٰ وَيْلَكُمْ لَا تَفْتَرُوا عَلَى اللَّـهِ كَذِبًا فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَقَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَىٰ ﴿٦١﴾ فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَىٰ ﴿٦٢﴾ قَالُوا إِنْ هَـٰذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَىٰ ﴿٦٣﴾فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَىٰ ﴿٦٤﴾} صدق الله العظيم [طه]
پس برایت روشن می‌شود این سخن فرعون و اطرافیانش خطاب به ساحران است:
{قَالُوا إِنْ هَـٰذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ أَرْضِكُم بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَىٰ ﴿٦٣﴾ فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَقَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَىٰ ﴿٦٤﴾} صدق الله العظيم.
عزیز من "عرفت طریقی" حرجی بر تونیست وما به تو حسن نظر داریم؛ این کار را بدون منظور انجام دادی. برای همین هم تمام انصار را از این که چیزی را به خدا نسبت دهند که نمی‌دانند به حق از نزد پروردگارشان است؛ نهی می‌کنیم؛ چون اشتباهشان به حساب امام ناصر محمد یمانی نوشته می‌شود و دیگران فکر می‌کنند او این چیزها را به شما یاد داده است و منصرف می‌شوند بدون این که از ناصر محمد یمانی پیروی کنند؛ همانا که این حبل متین الهی است؛ چون از آیات محکم قرآن عظیم استنباط شده و هرکس به آن پایبند و ملتزم باشد نجات یافته و هرکس به غیر آن تمسک جوید؛ گمراه شده و به بیراهه رفته است؛ مانند این که از آسمان فرو افتد و پرندگان او را ربوده ویا باد او را به مکانی دور در سحیق؛ در سیاره اسفل سافلین سجین بیندازند؛ این زندان آتش خداوند است که از هرسو آنها را فرا گرفته و راه گریزی ندارد[إِنَّهَا عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ ﴿٨﴾]از خدا بترسید و اطاعت کنید ای جماعت مسلمین؛ شاید که رستگار شوید..
وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
حبيب "عرفت طريقي" وكافة الأنصار السابقين الأخيار؛ الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني.


اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=45618

Admin
04-11-2016, 05:51 AM
- 5 -
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - صفر - 1433هـ
10 - 01 - 2012 مـ
۲۰- دی - ۱۳۹۰ ه.ش.
05:95 صباحاً
ــــــــــــــــــــ

تدابیر و نقشه‌های منافقان برای گمراه کردن مؤمنین..

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمد رسول الله وآله الأطهار، وكافة أنصار الله إلى اليوم الآخر، أمّا بعد..
انصارعزیزم؛ امازیقی همان روشی را در پیش گرفته است که منافقان درزمان برانگیخته شدن محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- بکار می گرفتند ؛ می‌دانید چه می‌کردند؟ پس می‌گوییم: همان تدابیری که امازیقی از آن پیروی می‌کند را به کار می‌بردند؛ اول به اولین گام و روش مکر منافقین می‌پردازیم و می‌گوییم: اول به نزد محمد رسول الله آمده و اعلان می‌کردند اسلام آورده‌اند و با محمد رسول الله -صلى الله عليه وآله وسلم- بیعت می‌کردند و ایمانشان سپری برای پنهان کردن و استتار بود. پس در ظاهر خود را مؤمن نشان می‌دادند و کفر و مکر خود را پنهان می‌کردند تا بتوانند مردم را از پیروی از ذکر-قرآن عظیم- بازدارند. و حال به سراغ برهانی می‌رویم که درآیات محکم کتاب در مورد مرحله اول نقشه‌های آنها آمده است؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
{إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّـهِ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].

و این همان تدبیر و نقشه‌ای است که امازیقی در پی گرفت چون اولین گام امازیقی بیعت و تصدیق و بعد از آن افترا بود؛ می‌بینید او در بیانش چیزی غیر از سخن امام مهدی را فریب‌کارانه جا می‌زند؛ چون امازیقی از همان گام‌های منافقین پیروی می‌نماید.


حال به سراغ گام دوم منافقان می‌آییم؛ بعد از این که ایمان آورده و بیعت کردند و گفتند از خدا و رسولش اطاعت می‌کنیم -گام دوم را عملی می‌کنند- این هم دومین مرحله اقدامات‌شان: خداوند تعالی می‌فرماید:


{وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ‎﴿٨١﴾} صدق الله العظيم [النساء].


ولی وقتی چیزی غیر از آنچه که رسول فرموده بود را می‌گفتند؛ دروغ و افترایشان شروع به آشکار شدن کرد؛ یعنی کلماتی را افترا می‌زدند که مؤید شرک و کفر به خدا بود و یا وقتی می‌دیدند نبی در استجابت فرمان خدا، مردم را به انفاق در راه خدا دعوت می‌کند؛ با فرمان خدا ورسولش مخالفت کرده و به مردم فرمان بخل می‌دادند تا جایی که سخنانشان به نبی رسانده شد. النبی سراغشان فرستاد و از آنها سؤال کرد؛ اما قسم می‌خوردند که چنین چیزی نگفته‌اند. خداوند تعالی می‌فرماید:


{ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا ۚ وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ ۚ فَإِن يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ ۖ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ‎﴿٧٤﴾} صدق الله العظيم [التوبة].

تا این که کار بعضیهاشان شروع به آشکار شدن می‌کرد؛ پس به روش دیگری در پیش می‌گرفتند؛ یعنی اعلان کفر کرده و از بیعت خود بازمی‌گشتند به این بهانه که در یافته‌اند نبی گمراه است. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَقَالَت طَّائِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ‎﴿٧٢﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].

این روش احمقانه منافقان است که امازیقی هم از آن پیروی می‌کند و نقشه‌اش نگرفت و صبرش تمام شد و سینه‌اش تنگ و منحرف گردید. بخشی از بیانش را در ادامه نقل می‌کنیم:



من به مواجهه این مرد نیامدم مگر بعد ازاین که مدت زمان طولانی برایش با ایما و اشاره تصحیح می کردم نظر به ( با در نظر گرفتن )این که انسان ضعیف آفریده شده؛ ولی برایم روشن شد که این روش دربرابر او کار ساز نیست
و می‌گوییم بله؛ دیدی که آن راه فایده ندارد و به سرعت ماهیتت برای ما روشن شد؛ پس به سراغ راه دیگری برای باز داشتن مردم -از این دعوت- رفتی.
اما امازیقی از منافقان احمق نادان است چون از روش منافقانی دنباله روی می‌کند که رازشان فاش شده و در مورد تصدیق و پذیرفتن مطالب آنها هشدار داده شده است. این گروه از منافقان که امازیقی از آنان پیروی می‌کند؛ احمقند چون خوب نقش بازی نمی‌کنند و از کلماتی استفاده می‌کنند که به صورت واضح نشانه شرک و کفرامیز است و به صورت مستقیم عمل می‌کنند و برای همین رسوا می‌شوند. این گروه از منافقان احمق خطرناک نیستند چون هنرپیشه(نقش بازی کردن) خوبی نبوده و با سخنانی که از دهان‌شان خارج می‌شود خود را رسوا می‌کنند و دشمنی با مؤمنان از خلال کلماتی که از دهانشان خارج می‌شود؛ هویداست. خداوند تعالی می‌فرماید:


{‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ ۚ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ ۖ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ ‎﴿١١٨﴾} صدق الله العظيم [آل عمران].

و اینها گروهی از منافقان هستند که ماهیتشان کشف شده و مکرشان آشکار و واضح است و برای همین هیچ کس از آنها پیروی نمی‌کند؛ ولی منافقان خطرناک؛ زیرکند تا جایی که شیاطین جن به انها شک می‌کنند که مبادا واقعاً ایمان آورده باشند؛ در حالی که چنین نیست و لی نقش بازی کردنشان عالی و ۱۰۰ درصد است؛ وقتی در برابر مؤمنانی باشند که زیرکند؛ مراقبند جز سخن حق بر زبان نیاورند تا رازشان فاش نشود و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}صدق الله العظيم [البقرة].

آیا می‌دانید چرا شیاطین انس به شیاطین جن می‌گویند:


{إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}

چون شیاطین جن به صورت مس شیطانی در داخل جسد آنها و همراهشان هستند و شاهدند چقدر دقیق در برابر مؤمنانی که زیرک و باهوشند، نقش بازی می‌کنند و می‌شنوند در برابر مؤمنان چگونه سخن حق را برزبان می‌اورند تا جایی که شیاطین جن درمورد شیاطین انس شک می‌کنند که نکند حقاً ایمان آورده و تابع شده‌اند. تا این که در خلوت ؛ شیاطین به آنها می‌گویند:" انگار شما در ظاهر و باطن ایمان آورده‌اید"! آنها در پاسخ می‌گویند:" ما خوب نقش بازی می‌کنیم تا مثل دوستانمان لو نرویم" و می‌گویند:
{إِنَّا مَعَكْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُون}
اما شیاطین زیرک در برابر مؤمنانی که درعلوم دینی سابقه‌ای ندارند طوری دروغ می‌گویند و افترا می‌زنند که نمی‌توان به آنان شک کرد؛ برای مثال از قول نبی صلى الله عليه وسلم می‌گویند:
[أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله].


[ به من امر شده با مردم بجنگم تا شهادت بدهند لا اله الا الله و محمد رسول الله و نماز گذارده و زکات بدهند؛ اگر چنین کردند خون و اموالشان بجز به حق اسلام از من در امان است و حسابشان باخداست] پایان


اما برخی از مؤمنان بدون این که فکر کنند این سخنان را می‌پذیرند چون به انها شک ندارند؛ همین طور سخنانی را می‌اورند که خردمندان به آن شک نکنند؛ انگار که سخن صواب می‌گویند در حالی مکر بزرگی بر ضد اسلام و مسلمین در آن پنهان شده است. مثل همین حدیث که از شیاطین است و هدف آن این است که مردم در یک صف واحد در برابر اسلام و مسلمین قرا گیرند تا شوکت آنها را درهم شکنند چون تصور می‌کنند اگر بگذارند مسلمانان در زمین قدرت به دست گیرند؛ با آنها خواهند جنگید تا با زور وادارشان کنند به دین اسلام درآیند و این بر خلاف فتوای خداوند در آیات محکم کتابش است:


{‏ لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ‎﴿٢٥٦﴾‏} صدق الله العظيم [البقرة].
چون خداوند فرمان جنگ با مردم را نمی‌دهد مگر برای امر به معروف و نهی از منکر در جهت پایان دادن ظلم انسان به برادر انسانش؛ نه برای اجبار مردم برای ایمان آوردن... امر ایمان مربوط به خداوند الرحمن است و رسولان خدا و مهدی منتظر وظیفه دارند به مردم خبر برسانند و حساب مردم با خداوند است؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:


{فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ} صدق الله العظيم [النحل:۳۵].
به محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هم فرمان داده شد که ازهمان قاعده دعوت انبیاء و رسولان پیروی کند. خداوند تعالی می‌فرماید:


{ فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ ۗ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ ۚ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا ۖ وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ‎﴿٢٠﴾} صدق الله العظیم[آل عمران].
و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِن مَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ ‎﴿٤٠﴾‏ } صدق الله العظيم [الرعد].

چطور ممکن است رسول الله فرمان خداوند در آیات محکم کتابش را زیر پا بگذارد؟ می‌گویند رسول الله صلى الله عليه وسلم فرموده است:
[أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا ألا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحق الإسلام وحسابهم على الله].

[ به من امر شده با مردم بجنگم تا شهادت بدهند لا اله الا الله و محمد رسول الله و نماز گذارده و زکات بدهند؛ اگر چنین کردند خون و اموالشان بجز به حق اسلام از من در امان است و حسابشان باخداست] پایان


حتی علمای زیرک مسلمین در صحت این حدیث شک نکردند همچنان که البخاری و مسلم در صحت آن شک نکردند که علت آن هم کوتاه نظری آنها در فهم علمی قرآن عظیم بوده است.


و همین طور احادیث مربوط به قبر و عذاب قبر؛ کسی درمورد انها شک نکرده چون در ظاهر امر قصد ترساندن کسانی را دارد که در برابر خداوند عصیان می‌کنند؛ ولی شیاطین زیرکی که رازشان فاش نشده است؛ برای این افترا حکمت خبیثانه‌ای دارند چون می‌دانند مردم برای این که از حقیقت این عقیده مسلمانان آگاه شوند؛ قبر کسانی را که نسبت به دین مسلمانان کافرند می‌شکافند تا ببینند ایا حفره‌ای از آتش در آن است و یا در قبر مسلمانان باغی از باغ‌های بهشت خدا را می‌یابند؟و وقتی اثری از بهشت و آتش در قبر پیدا نکردند؛ نسبت به دین مسلمانان و تمام اعتقاداتشان کافر می‌شوند. ببینید گروهی از شیاطین زیرک انس چگونه در برابر دین خدا مکر می‌کنند. اما امازیقی از شیاطین بشر احمق است و تلاش می‌کند زیرکی به خرج دهد و با حق مجادله کند وبا استفاده از حق؛ حق را سرکوب کند. شاید یکی از انصار بخواهد بگوید: "چطور؟" پس می‌گوییم: آیا نمی‌بینید با فرموده خداوند تعالی با من مجادله می‌کند:


{إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ ﴿١٣﴾ وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ ﴿١٤﴾} صدق الله العظيم [الطارق]


و سپس می‌گوید:" چگونه خداوند به نبی الله موسی هزل گفته و می‌گوید با اولیای خدا مدارا کند؟". پس امام مهدی ناصر محمد یمانی می‌گوید: امازیقی هزل یعنی چه؟ و جواب امازیقی معلوم است؛ خواهد گفت:" هزل یعنی دروغ" پس ما می‌گوییم: آیا دیدی که خداوند به نبی خود موسی دروغ گفته باشد؟ سبحانه وتعالى علواً كبيراً!آیا حق آشکار نشد و آنها از اولیا خدا نشدند که در راه خدا از ملامت هیچ ملامت‌گری نمی‌ترسند و در برابر سلطانی ستمگر اعلان نکردند که از حق آمده از نزد پروردگارشان پیروی کرده می‌کنند و او نمی‌تواند آنها را از دینشان برگرداند؟ چگونه با آن که حق در برابر موسى عليه الصلاة والسلام آشکار شد؛ تو منکرآن هستی؟ آن چه که خدا به او وحی نمود حق است نه هزل؛ و برای نبی الله موسی روشن شد آنها به حق اولیای خدا هستند وایمان آورده و پیرو حق شده‌اند. اما آن چه که تو را به دام انداخت سخن ما در مورد مزاح خداوند با نبی الله موسی بود.پس امازیقی گفت:" حالا فرصت پیش آمده تا ارتداد خود از بیعت با او را اعلان کرده و در برابر ناصر محمد یمانی حجت اقامه کنم". پس ما می‌گوییم: این دامی بود که امام مهدی عامدانه برای کشف گروهی دیگر پهن کرده بود تا کسانی که از وجود دام بی‌خبرند جرأت کنند برای گفتگو قدم پیش بگذارند؛ آنها هم فکر می‌کنند حجتی در برابر ناصر محمد یمانی پیدا کرده‌اند؛ و مهم این است که ما با این سخن توانستیم یکی از شیاطین بشر نجس را که میان انصار پنهان شده بود؛ پیدا کنیم(مترجم: منظور نجاست روحی و شرک است )


و سپس می‌گوییم: ای امازیقی؛ فتوای امام مهدی درباره مزاح کردن خداوند، حق است؛ ولی مزاح خدا به حق است و خداوند سبحان و تعالی دروغ نمی‌گوید؛ و من می‌بینم با نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام مزاح می‌کند. پس در این باره برایت مثالی می‌زنم؛ اگر نبيّ الله موسى عليه الصلاة والسلام می‌خواست بعد از رسیدن به وادی مقدس طوی و قبل از دادن هرگونه خبری با برادرش هارون شوخی کند؛ وقتی برادرش را می‌دید و او را محکم در آغوش می‌کشید و سپس هارون از برادرش می‌خواست اتفاقاتی که بعد ازخروج از شهر( با حالت ترس) تا بازگشتش را برایش تعریف کند . نبی الله موسی قصه را برایش تعریف می‌کرد تا این که به موضوع وادی "طوی" می‌رسید و این که او زنش می‌خواستند چیزی درست کنند اما آتش نداشتند واحساس کرد در سمت راست "طور" آتشی می‌بیند و به آنجا رفت تا شعله‌ای از آن را بیاورد تا بتوانند با آتش خود را گرم کنند. سپس نبی الله موسی داستانش را کامل نکرد تا با برادرش هارون شوخی کند- شوخی که راست بود-. پس عصایش را به سمت برادرش می‌انداخت که تبدیل به ماری آشکار می‌شد که با گردن کلفتش روی دمش ایستاده است. تصور کنید چه صحنه مضحکی برای برادرش هارون پیش می‌آمد؛ حتما از ترس آن مار حقیقی( ثعبان مبین) پا به فرار گذاشته و به جایی دور می‌گریخت و حتماً نبی الله موسی از چیزی که برای برادرش هارون اتفاق افتاده بود می‌خندید چون به او نگفته بود عصا به ماری واقعی تبدیل خواهد شد تا برادرش غافل‌گیر شده و فرار کند و او از کار برادرش بخندد؛ همان‌طور که خداوند از این اتفاق که قبلا برای موسی رخ داده بود خندید؛ چون خداوند به نبی خود موسی نگفته بود عصا را به ماری واقعی و اشکار تبدیل خواهد کرد و خداوند می‌خواست با نبی خود مزاح کند که این مزاح حق بودـ دروغ نبودـ. خداوند تعالی می‌فرماید:


{طه ﴿١﴾مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَىٰ ﴿٢﴾ إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَىٰ ﴿٣﴾ تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿٤﴾ الرَّحْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ ﴿٥﴾ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ ﴿٦﴾ وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿٧﴾ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ﴿٨﴾ وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىٰ ﴿٩﴾ إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿١٠﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَىٰ ﴿١١﴾ إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿١٢﴾ وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَىٰ ﴿١٣﴾ إِنَّنِي أَنَا اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿١٤﴾ إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَىٰ ﴿١٥﴾ فَلَا يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَن لَّا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَىٰ ﴿١٦﴾ وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَىٰ ﴿١٧﴾ قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَىٰ ﴿١٨﴾ قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَىٰ ﴿١٩﴾ فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَىٰ ﴿٢٠﴾} صدق الله العظيم [طه].


امازیقی ببین خداوند چگونه به نبی خود نگفت که عصا را به ماری آشکار تبدیل خواهد کرد؛ چون خداوند می‌خواست به حق با موسی مزاح کند؛ چون حتماً وقتی می‌دید عصا تبدیل به مار شد؛ پشت کرده و رو به فرار می‌گذارد؛ و ببینیم چه اتفاقی برای نبی الله موسی افتاد. خداوند تعالی می‌فرماید:


{وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ}[النمل:۱۰]،


آیا می‌دانید مقصود خداوند از این فرموده چیست:


{وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ}


یعنی او پشت کرد و گریخت و جرأت نکرد برگردد و کفشش را بردارد؛ چون خداوند قبل از این که عصایش را بیندازد، به او امر نموده بود کفشش را درآورد و مهم این که نبی الله موسی با پای‌برهنه گریخت. اینجا تنها جایی است که خداوند در کتاب می‌خندد؛ با این که برای بندگانی که به خود ظلم کرده‌اند به شدت حزین است. بعد از آن که خنده خداوند از اتفاقی که برای نبی الله موسی رخ داده بود؛ تمام شد؛ او را ندا داده و فرمود:


{يَا مُوسَى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ} [النمل:۱۰]


تا این که نبی الله موسی ترسان بازگشت و هنوز قلبش از ترس می‌لرزیدد ودر حالی که می‌ترسید مار به او حمله کند در کنار مار ایستاد و سپس خداوند تعالی او را ندا داد و فرمود:


{قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَىٰ ﴿٢١﴾ وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ ﴿٢٢﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿٢٣﴾ اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ ﴿٢٤﴾} صدق الله العظيم [طه].

اما خداوند درمورد نشانه و آیتی که در دستش خواهد گذاشت-قبل از وقوع آن- خبر داد و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَىٰ جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَىٰ ﴿٢٢﴾ لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿٢٣﴾} صدق الله العظيم [طه].

ای امازیقی به خدا قسم تو می‌دانی که من می‌دانم تو از شیاطین بشر و سرسخت‌ترین دشمنان مهدی منتظری؛ ای امازیقی؛ تو بیانات را تکرار می‌کنی و از قوانین میز گفتگو تخلف می‌ورزی و هدفت این است که ما ورود تو به پایگاه را ممنوع کنیم و سپس تو به کسانی که تعقل نمی‌کنند بگویی:" آیا نمی‌بینید مانع ورود من می‌شوند؛ چون می‌ترسند امازیقی ناصر محمد یمانی را سرجای خودش بنشاند"‌و کسانی که اهل تدبر نیستند، حرف تو را باور خواهند کرد. پس می‌گوییم: بله ما مجبور خواهیم شد مانع ورود توشویم ولی بعد از آن که در تمامی موارد در برابرت حجت آوردیم و به سراغ گفتگو حول یکی از مواردی می‌رویم که تو بیان ما را در آن باره انکار کرده‌ای و ما از این که به گفتگو ادامه دهی؛ متشکریم چون کیفیت و چگونگی مکر شیاطین بشر که تظاهر می‌کنند مؤمن هستند و کفر خود را پنهان می‌کنند؛ برای انصار روشن می‌شود.و خطرتاک‌ترین آنها افراد زیرکی هستند که مانند شیاطین زیرک در عصر رسول الله؛ رازشان فاش نشد و هیچ کس آنها را نشناخت نه جدم محمد رسول الله و نه صحابه برگزیده‌اش چون آنها در بازی کردن نقش منافقانه خود موفق بودند و ماهرانه عمل می‌کردند تصدیق فرموده خداوند تعالی:


{وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ} صدق الله العظيم [التوبة:۱۰۱].

آنها آن قدر خوب نقش بازی می‌کردند که شیاطین جن به آنها شک کرده و گمان می‌کردند همراه‌شان نیستند. و خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ‎﴿١٤﴾‏ }صدق الله العظيم [البقرة].

بی‌تردید امام مهدی از آنان زیرک‌تر است وفراست بیشتری دارد و به اذن خداوند سمیع العلیم از جایی با آنان مکر می‌کنیم که فکرش را هم نمی‌کنند...


وسلام على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين..
عدو شياطين البشر وأوليائِهم؛ المهديّ المنتظَر الإمام ناصر محمد اليماني.
اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=45619

Admin
04-11-2016, 06:58 AM
- 6 -
الإمام ناصر محمد اليماني
16 - 02 - 1433 هـ
11 - 01 - 2012 مـ
۲۱-دی- ۱۳۹۰ ه.ش.
04:59 صباحاً
ــــــــــــــــــــ

امام مهدی با دلیل و حجت و بدون آن که ظلمی در حق امازیقی کرده باشد؛ منافق بودن او را ثابت کرده و او را به مباهله دعوت می‌کند....

بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدّي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم، وعلى جميع المؤمنين إلى يوم الدين، أمّا بعد..
ای امازیقی؛ تو را به امازیق هیچ کاری نیست! به خداقسم می‌دانم بعد از این که با برهان مبین از آیات محکم کتاب ثابت کردیم تو همان نقشه‌های اولیای منافق شیطان را بکار بسته‌ای؛ از شدت غیظ انگشتانت را به دندان خواهی گزید. چرا هربار که در برابرت حجت می‌آورم؛ صفحه جدیدی را باز می‌کنی؟ ما می‌دانیم هدفت چیست؟ می‌خواهی کسی که پیگیر گفتگوست حجتی را که به حق در اولین پاسخ‌ بر علیه تو آورده شده را پیدا نکند. برای آن که آن حجت گم شود؛ صفحه جدیدی را آغاز می‌کنی و این سومین صفحه توست و اگر صفحه چهارم را در بخش دیگری از پایگاه باز کنی مجبوریم که تو را مانند شجره خبیثه‌ که در روی زمین می‌روید وثبات و قراری ندارد؛ از میز گفتگو کنده و بیرون بیندازیم. امازیقی اگر اهل گفتگو بودی در همان صفحه‌ی اولی که خودت بازکردی و نامش را هم خودت گذاشتی؛ می‌ماندی؛ چرا در همان جای اولی که خودت آغاز کردی نمی‌مانی؟همانا که امام مهدی به بیان تو پاسخ داده و با برهان علمی برتو غالب می‌شود و نه این که مانند تو مطالب دروغ و سخنان پوچ و بی محتوا بنویسد.
در مورد "هزل" اهل لغت با هم اختلافی ندارند و آن را مزاح دروغی می‌دانند که صحت ندارد و بعد از بیان آن می‌گویند ما شوخی و ریشخند و بازی می‌کردیم. ولی ما ثابت کردیم مزاح خداوند با نبی الله موسی حق بود و خداوند سبحان دروغ نگفت؛ سبحانه وتعالی علواً کبیرا! ما با برهان آشکار از آیات محکم کتاب این امر را ثابت کرده و خاموشت کردیم؛ برای همین بود که صفحه جدیدی را برای گفتگو باز کردی تا کسانی که گفتگوهای ما را دنبال می‌کنند؛ پاسخ حق ما به تو را نخوانند. ولی ما می‌توانیم آن را دوباره در این جا بیاوریم؛ انصار و حق‌جویان از پاسخ ما مطلع شده و می‌دانند تو دروغ‌گو هستی؛ و درمورد اتهامی که به اداره پایگاه زده‌ ومدعی شده‌ای بیانت حذف شده است؛ می‌گویم: به خداوندی که خدایی جز او نیست قسم؛ من خبر ندارم بیان توحذف شده باشد؛ و این بر اساس اطلاع من است و گروه مدیریت پایگاه و میز گفتگو را به خداوند قسم می‌دهم که اگر آنها واقعاً بیانی از بیانات امازیقی را حذف کرده‌اند آن را به همان صفحه‌ای که در آن امازیقی به ما ناسزا گفته و این گناه بزرگ را مرتکب شده؛ بر گرداند. ما مانند خودش به او جواب نمی‌دهیم بلکه می‌گوییم: صبری جمیل پیشه کرده و از خدا در برابر نسبت‌هایی که می‌دهید یاری می‌طلبیم. ای امازیقی چیزی که مرا مجبور کرد تا تو را منافق بخوانم؛ فتوای حقی در باره تو بود و قصد ناسزا گفتن و فحاشی بناحق نداشتم؛ به نقشه‌هایی که خودت در پیروی از گام‌های منافقان برداشتی بنگر که همان‌ها برعلیه تو شهادت می‌دهند:
اول این که: در ابتدای امر آمدی و ما را تصدیق کرده و از پیروان ما شدی تا تو را از انصار پیشگام برگزیده به حساب آوریم؛ حال به سراغ آیات محکم کتاب می‌رویم تا ببینیم آیا این کار؛ همانند گام اولین منافقان هست؟ جواب را درآیات محکم کتاب و این فرموده خداوند تعالی پیدا می‌کنیم:
{إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ‎﴿١﴾} صدق الله العظيم [المنافقون].
وقتی که بیعت و پیروی تو را باور و تصدیق کردیم؛ بعد دیدیم در بیانات چیزی غیر از آن چه که امام مهدی ناصر محمد یمانی بیان کرده می آوری. این هم دومین گام از نقشه‌ی منافقان در عهد نبی بود که بعد از تصدیق و بیعت و پیروی؛ انجام شد. می‌گفتند " از خدا و رسولش اطاعت می‌کنیم" سپس بیان حق قرآن را تحریف کرده و احادیثی را بیان می‌کردند که نبی علیه وآله الصلاة و السلام نفرموده بودند. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ} صدق الله العظيم [النساء:۸۱].
امازیقی هم همین نقشه را عملی کرده و در بیاناتش مطالبی را بیان می‌کند که امام ناصر محمد یمانی نگفته است در حالی که تظاهر می‌کند از انصار و پیروان است. یعنی در ظاهر خود را مؤمن به امر ما نشان می‌دهد و کفرو مکرش را پنهان می‌کند و این صفت منافقان است. حال به سراغ سومین گام از نقشه‌ی منافقان می‌آییم که اعلان خلع بیعت است؛ یعنی بعد از بیعت و پیروی؛ از بیعت خود بازمی‌گردند. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ} صدق الله العظيم [آل عمران:۷۲].
امازیقی هم همین گام‌ها را برداشت و همین نقشه‌ها را اجرا کرد؛ امام مهدی ناصر محمد یمانی در مورد امازیقی بدون برهان و ظالمانه حکم نکرده است؛ و چون ما کشف کردیم چه مکر و کاری در سر دارد و چه چیزی در سینه‌اش پنهان شده؛ از روی غیظ و کینه شروع به ناسزا و بدگویی کرد؛ در حالی که پایگاه ما جایی برای دشنام وناسزا دادن نیست نیست بلکه محلی برای بیان حق کتاب است و از آن جایی که ما به حق در برابر امازیقی با برهان علمی حجت اقامه می‌کردیم؛ او هربار از آن صفحه‌ی گفتگو فرار کرده وصفحه جدیدی بازمی‌کند تا پژوهش‌گران جدید نتوانند پاسخ ما به او را پیدا کرده و گمان کنند او در برابر ما حجت آورده است و هیهات هیهات که این بازی توکشف شده ای امازیقی؛ امام مهدی با ناسزا و بدگویی شما را به چالش نمی‌کشد بلکه از آیات محکم قران عظیم برهان علمی می‌آورد. بعد از این بیانت که پر از دشنام و ناسزا بود؛ دیگرراهی جز مباهله‌ی حق بین من و تو باقی نمانده است و لعنت و غضب و خشم شدید خدا بر دروغ‌گویان را از او می‌طلبیم.
امازیقی دیگر هیچ بیان جدیدی را ازتو نمی‌پذیریم؛ فقط مباهله بین تو و امام مهدی ناصر محمد یمانی؛ پس به درگاه خدا التماس و ابتهال می‌کنیم تا خداوند دروغ‌گویان را لعنت نماید. امازیقی تو می‌توانی از مباهله فرار کرده وهمان طور که قبلاً بارها این کار را تکرار کرده‌ای، با نام مستعار جدید و انگار شخص دیگری هستی با من گفتگو کنی ولی بعد از این بیانی که در پایگاه گذاشتی و در آن بناحق به امام مهدی ناسزا گفته و دشنام دادی؛ گذاشتن بیانی جز مباهله بر تو حرام است و اگر مخالفت کردی به اداره پایگاه دستور می‌دهیم به حق مانع حضور تو شوند چون حجت در برابرت اقامه شده است و ما در برابر تو صبر زیادی به خرج دادیم؛ ولی هدایت تو فایده‌ای ندارد چون از کسانی هستی که خداوند در آیات محکم کتابش در باره آنان می‌فرماید:
{أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّـهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿٧٥﴾ وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللَّـهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٧٦﴾} صدق الله العظيم [البقرة].
دشمن سرسخت شیاطین بشر؛ المهدي المنتظر الإمام ناصر محمد اليماني.
ـــــــــــــــــــــ

امام مهدی منتظر در پاسخی دیگر خاطر نشان ساخت:


امازیقی به خدا قسم هدف تو از دشنام و ناسزا دادن به مهدی منتظرناصر محمد یمانی این بود که به حسین بن عمر دستور دهیم ورود تو به پایگاه را ممنوع کند تا از مباهله فرار کنی؛ اما راه گریزی از مباهله نداری؛ بین تو و امام مهدی چیزی جز مباهله و ابتهال و درخواست از درگاه خدا برای لعنت کردن دروغ‌گویان باقی نمانده است و درمورد لعن و دشنام و ناسزاگویی‌ات، به پاسخ پروردگارم به تو و کسانی که پیش از این مانند تو بودند اکتفا می‌کنم:
خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿٦٣﴾ وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لرّبهم سُجَّدًا وَقِيَامًا ﴿٦٤﴾ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ﴿٦٥﴾ إِنَّهَا سَاءَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿٦٦﴾ وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا ﴿٦٧﴾ وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ يَلْقَ أَثَامًا ﴿٦٨﴾ يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا ﴿٦٩﴾ إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّـهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ﴿٧٠﴾ وَمَن تَابَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَإِنَّهُ يَتُوبُ إِلَى اللَّـهِ مَتَابًا ﴿٧١﴾ وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا ﴿٧٢﴾ وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا ﴿٧٣﴾ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا ﴿٧٤﴾ أُولَـٰئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا ﴿٧٥﴾ خَالِدِينَ فِيهَا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا ﴿٧٦﴾ قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا ﴿٧٧﴾} صدق الله العظيم [الفرقان].


عدو شياطين البشر؛ المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني.



هم چنین امام مهدی منتظر گفته است:

بسم الله الرحمن الرحيم والصلاة، والسلام على جدّي محمد رسول الله وآله الأطهار وجميع أنصار الله الواحد القهار..
امازیقی جز اعلان مباهله؛ دیگر بین من و تو چیزی نیست و لعنت خدا بر دروغ‌گویان را طلب می‌کنیم؛ یا در صفحه اول مباهله انجام بده و یا در همان صفحه‌ای که در آن به امام مهدی بهتان زده و با ظلم و ناروا به او دشنام دادی و این گناه بزرگ را مرتکب گردیدی... بعد این که ماهیت حقیقی تو را ثابت کردیم و هدف پنهانی‌ات آشکار نمودیم ،شروع به فساد کردن رد پایگاه کردی ؛ دیگر گفتگو میان من و تو تمام شد و بعد از اقامه حجت حق در برابرت؛ به پایگاه اجازه دادیم با تو برخورد کند.


وسلامٌ على المرسلين والحمد لله ربّ العالمين.
عدو شياطين البشر؛ المهديّ المنتظَر الإمام ناصر محمد اليماني.

اقتباس المشاركة: : https://mahdialumma.online/showthread.php?p=45620