- 3 -
الإمام ناصر محمد اليماني
27 - 02 - 1430 هـ
23 - 02 - 2009 مـ
۵-اسفند-۱۳۸۷ه.ش.
10:40 مساءً
________
فتوای حق در مورد این که امام مهدی دو غیبت دارد و خداوند وکیل و شاهد سخن من است ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على النَّبي الأميّ الأمين وآله والتابعين للحقّ إلى يوم الدين، وبعد..
ای جعفر؛ ای شیعیان اثنی عشری؛ همانا که امام مهدی دونوبت از خانواده و شهرش غایب شد و آنها از او بیخبر بودند و علت آن دلایل شخصی است که قبلا درمورد آنها توضیح داده شد. مهم این است که عقیده شیعه درمورد دو غیبت امام مهدی درست است و در زمان مقدر شده توسط خداوند رخ داده و از روی عمد توسط من نبوده است؛ به خداوند کعبه قسم چنین نبود. من نمیدانستم مهدی منتظر دوبار غیبت دارد و نمیدانستم مهدی هستم. من آن زمان اطلاعات کمی داشتم و تنها امور ضروری دینی که هر مسلمانی باید از آنها آگاه باشد را میدانستم. مهم این است که دو غیبت واقعاً رخ داد و خداوند شاهد و وکیل سخن من است. غیبت کبری قبل از غیبت صغری رخ داد.
الإمام ناصر محمد اليماني
27 - 02 - 1430 هـ
23 - 02 - 2009 مـ
۵-اسفند-۱۳۸۷ه.ش.
10:40 مساءً
________
فتوای حق در مورد این که امام مهدی دو غیبت دارد و خداوند وکیل و شاهد سخن من است ..
بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على النَّبي الأميّ الأمين وآله والتابعين للحقّ إلى يوم الدين، وبعد..
ای جعفر؛ ای شیعیان اثنی عشری؛ همانا که امام مهدی دونوبت از خانواده و شهرش غایب شد و آنها از او بیخبر بودند و علت آن دلایل شخصی است که قبلا درمورد آنها توضیح داده شد. مهم این است که عقیده شیعه درمورد دو غیبت امام مهدی درست است و در زمان مقدر شده توسط خداوند رخ داده و از روی عمد توسط من نبوده است؛ به خداوند کعبه قسم چنین نبود. من نمیدانستم مهدی منتظر دوبار غیبت دارد و نمیدانستم مهدی هستم. من آن زمان اطلاعات کمی داشتم و تنها امور ضروری دینی که هر مسلمانی باید از آنها آگاه باشد را میدانستم. مهم این است که دو غیبت واقعاً رخ داد و خداوند شاهد و وکیل سخن من است. غیبت کبری قبل از غیبت صغری رخ داد.
و اما غیبت کبری*؛ من در یمن بودم و کسی از خانواده و هم شهریانم خبر نداشت من کجا هستم. دوست ندارم دلیل پنهان شدنم را به یاد آورم.قبلا در یکی از بیانات دلیلش را آوردهام. مهم این است که شرایط مرا مجبور کرد از خانواده و مردم شهرو تمام کسانی که مرا میشناختند؛ مخفی شوم و تنها کسانی از من خبر داشتند که به آنان اعتماد داشتم و از خانواده و هم شهریانم نبودند؛ خداوند برادرانی برایت مقرر میدارد که از مادرت متولد نشدهاند. من به خارج از یمن سفر کردم و سپس خانواده و تمام کسانی که مرا میشناختند از دیدن من در شبکه ماهوارهای عراق شگفت زده شدند. من درکنار صدام حسین سفیانی و برای دفاع از برادران دینی و رمین عربی درآنجا بودم. اما در آنجا متوجه امری شدم که قبل از رفتن نمیدانستم. آنجا بود که دریافتم صدام حسین ظالم است و بعد از آن متوجه شدم او پیروز نخواهد شد و خداوند کسی را بر او مسلط خواهد کرد که ظالمتر از اوست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا} صدق الله العظيم [الأنعام:129].
{و بدینگونه بعضى ستمگران را بر بعضى مسلّط مىکنیم، [تا کیفرى باشد] براى آنچه عمل مىکردند. }
هم چنین از طریق محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در رؤیایی حق؛ خداوند به من فتوا داد که:
هم چنین از طریق محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در رؤیایی حق؛ خداوند به من فتوا داد که:
[ صدام حسین همان سفیانی است و خیری در صدام نیست]
پایان رؤیای حق
او سفیانی نامیده میشود چون نسب او به قریش رسیده و از ذریه معاویه بن ابو سفیان است.و دانستم بر امریکا پیروز نمیشود و امریکا و کسانی که به امریکا کمک کردند از صدام ظالمتر بودند. همانا که خداوند کسانی ظالمتر از خودش را بر او مسلط کرد که تا همان گونه که عذاب داده بود؛ طعم بد عذاب را به او بچشانند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَكَذَٰلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا} صدق الله العظيم [الأنعام:129].
{و بدینگونه بعضى ستمگران را بر بعضى مسلّط مىکنیم، [تا کیفرى باشد] براى آنچه عمل مىکردند. }
صدام شکست خورد و خانواده و هم شهریانم و اوقام و تمام کسانی که مرا میشناختند از من بیخبر ماندند و سپس به این نتیجه رسیدند که من بی شک و تردید در جنگ عراق کشته شدهام. اما از این که زنده مانده بودم باز شگفت زده شدند و این بشارت بزرگی برای خانواده و هم شهریان و تمام آشنایان بود؛ آن هم بعد از این که از زنده بودنم مأیوس شده بودند. چون من دوبار در شبکه ماهوارهای عراقی ظاهر شده و سپس خبری از من نشده بود مگر تا بعد از جنگ امریکا و حمله آنها به عراق. سپس از عراق خارج و به سوریه و دمشق رفتم تا با مادرم تماس گرفته و خبر سلامتیام را به او بدهم چون خانواده و همشهریانم و اقوام بعد از این که دیدند در یکی از شبکه ماهوارهای عراق صحبت میکنم؛ دریافته بودند در عراق هستم. تلاش کردم هر طور که شده به عراق بازگردم ولی سوریها در مرز با عراق مانع ما شدند وگفتند جز عراقیها کسی حق ورود به عراق را ندارد؛ یک شب تمام تلاش کردم اما اجازه ندادند. پس به دمشق بازگشتم و تا زمانی که خدا خواست آنجا ماندم. سپس به یمن بازگشتم و این را از خانواده و هم شهریانم و اقوام مخفی نگاه داشتم. مهم این بود که از سوریه با مادرم تماس گرفته و به او اطمینان داده بودم که سلامت هستم. دیگر خبری از من به آنها نرسید و به یمن بازگشتم و غیبتم ادامه داشت. در صنعاء پنهان شده بودم و با خانوادهام که در صنعاء بودند تماس نداشتم با هیچ یک از هم شهریانم و اقوام هم تماس نداشتم و هیچ کس از بازگشت من خبرم نداشت بجز سه نفری که به آنان اعتماد داشتم و نیازهایم را برطرف میکردند. به بازار نمیرفتم تا کسی مرا نشناسد و تصمیم گرفتم تا مدتی مخفی شوم تا مشکلم حل شود. آن زمان دوازده میلیون ریال یمنی بدهکاری داشتم چون در تجازت ماشین ضرر کرده بودم و این دلیل غیبت کبری و صغری من بود ودر طول این دو غیبت مشکلاتی داشتم... و الحمدلله.
صدام شکست خورد و خانواده و هم شهریانم و اوقام و تمام کسانی که مرا میشناختند از من بیخبر ماندند و سپس به این نتیجه رسیدند که من بی شک و تردید در جنگ عراق کشته شدهام. اما از این که زنده مانده بودم باز شگفت زده شدند و این بشارت بزرگی برای خانواده و هم شهریان و تمام آشنایان بود؛ آن هم بعد از این که از زنده بودنم مأیوس شده بودند. چون من دوبار در شبکه ماهوارهای عراقی ظاهر شده و سپس خبری از من نشده بود مگر تا بعد از جنگ امریکا و حمله آنها به عراق. سپس از عراق خارج و به سوریه و دمشق رفتم تا با مادرم تماس گرفته و خبر سلامتیام را به او بدهم چون خانواده و همشهریانم و اقوام بعد از این که دیدند در یکی از شبکه ماهوارهای عراق صحبت میکنم؛ دریافته بودند در عراق هستم. تلاش کردم هر طور که شده به عراق بازگردم ولی سوریها در مرز با عراق مانع ما شدند وگفتند جز عراقیها کسی حق ورود به عراق را ندارد؛ یک شب تمام تلاش کردم اما اجازه ندادند. پس به دمشق بازگشتم و تا زمانی که خدا خواست آنجا ماندم. سپس به یمن بازگشتم و این را از خانواده و هم شهریانم و اقوام مخفی نگاه داشتم. مهم این بود که از سوریه با مادرم تماس گرفته و به او اطمینان داده بودم که سلامت هستم. دیگر خبری از من به آنها نرسید و به یمن بازگشتم و غیبتم ادامه داشت. در صنعاء پنهان شده بودم و با خانوادهام که در صنعاء بودند تماس نداشتم با هیچ یک از هم شهریانم و اقوام هم تماس نداشتم و هیچ کس از بازگشت من خبرم نداشت بجز سه نفری که به آنان اعتماد داشتم و نیازهایم را برطرف میکردند. به بازار نمیرفتم تا کسی مرا نشناسد و تصمیم گرفتم تا مدتی مخفی شوم تا مشکلم حل شود. آن زمان دوازده میلیون ریال یمنی بدهکاری داشتم چون در تجازت ماشین ضرر کرده بودم و این دلیل غیبت کبری و صغری من بود ودر طول این دو غیبت مشکلاتی داشتم... و الحمدلله.
ای جماعت شیعیان اثنی عشری؛ مهم این است که این دو غیبت گذشت و تمام شد و شما اکنون در دوران گفتگو قبل از ظهور هستید. ای جعفر از خدا بترس و از انصار پیشگام برگزیده باشد. به خداوندی که من وتو را آفریده برایت قسم میخورم که تو امام مهدی حق پروردگارت را مسخره میکنی! برادر من خدا هدایتت فرماید و از تو بگذرد؛ تو نمیدانی من امام مهدی حق پروردگارت هستم؛ اگر میدانستی من امام مهدی حق پروردگارت هستم از انصار پیشگام برگزیده میشدی و کسی که حق را تصدیق کند چه مرد خوبی است.
وسلامٌ على المرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..أخوك الإمام ناصر محمد اليماني.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*غیبت کبری: از زمان پنهان شدن در یمن و سپس رفتن به خارج-عراق سوریه و..- تا بازگشت دوباره به یمن است.
وغیبت صغری بعد از بازگشت دوباره به یمن است
اقتباس: اضغط للقراءة